eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
8.3هزار ویدیو
75 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_پنجاهُ_یکم نوروز ۹۵، اوقات خوشی بود که به سرعت
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 می‌رویم که دوری در تهران بزنیم. این دور زدن‌ها البته همیشه شیرین نیستند. تهران، منظره‌های ناخوشایند، کم ندارد. فقر، گاهی در متظاهرانه‌ترین صورتِ ممکنش، می‌آید کف خیابان‌های تهران، می‌آید پشت چراغ‌های قرمز؛ چراغ‌های قرمز زندگی! وقتی دخترانی را می‌بینم که دستشان را برای لقمه‌ای نان، جلوی رهگذران دراز می‌کنند، دلم می‌گیرد. دلم می‌گیرد که می‌بینم آن‌ها را که چادر به سر، آبِ رو می‌ریزند. فاطمه می‌گوید تو خیلی حساسی! من جوابش می‌دهم که زن، حرمت دارد و چادر زن، احترام. دیگر باید چقدر این اتفاق تلخ‌تر شود که به این زن‌ها کمک کنند تا مجبور نباشند دستشان را جلوی مردم دراز کنند؟ کاش آن‌ها که بر صندلی مسئولیت نشسته‌اند، نگاهی به چراغ قرمزها بیندازند... صبح‌های با فاطمه کم‌تر از این منظره‌ها می‌بینیم. وقت‌هایی که به خانه‌شان می‌روم، خودم می‌رسانمش به مدرسه؛ به جای عمو! از افسریه راه می‌افتیم تا مدرسه شاهد حضرت زینب(سلام‌الله علیها). راه، طولانی است و عاشق مگر چه می‌خواهد جز یک راهِ طولانی در کنار معشوق؟ از هر دری حرف می‌زنیم و حرف‌هایمان ته‌نشین می‌شود توی خیابان‌های شهر! وقت‌هایی که فاطمه همراهم نیست، جا به جای شهر یاد حرف‌هایمان می‌افتم؛ انگار نشانه‌گذاری کرده‌ایم شهر را با حرف‌هایمان! من صبح‌هایم را در کنار او با انرژی شروع می‌کنم؛ لابد او هم!... ۵۲ 📔