eitaa logo
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
24.6هزار دنبال‌کننده
612 عکس
275 ویدیو
7 فایل
هرگونه کپی و نشر از (رمان همسر استاد) و (رمان عشق غیر مجاز)و(همسر تقلبی من)از سوی مدیر سایت و انتشارات پیگرد قانونی دارد⛔ نویسنده کتابهای👇 شایع شده عاشق شده ام به عشق دچار میشوم در هوس خیال تو نویسنده و مدیر کانال👇 @A_Fahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر یک تکه نخ و سوزن داشتم ؛ خودم را به تو میدوختم مثل دگمه ی پیراهنت ؛ باوقار ؛ سر برسینه ات اگر یک تکه نخ و سوزن داشتم ؛ خوشبخت ترین دگمه ی دنیا بودم درست روی قلبت https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
بودَنْت بَرایِ مَن شُد زِندِگی شُد دَلیل شُد عِشق شُد اُمید شُد لَبخَند بُودنت اِنقَدر قشنگه که قُربُونِ لَحظهِ به لَحظهِ یِ بُودَنت🌷 ‌‌‎‎‎‎‎ ‌ https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
💓🍃 "تُـــــو" تَمام "مَـــــنی" تَمام پِیــــدا و پِنــــهانَم تمام "داشتـِــــه" و "نَداشـــــتِه" ام تَنهایت نَخواهم گذاشت تا آن سویِ "ابَـــــدیَت"...🔗🤍 https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ آقاجان: کاش بیایی وهمه شهربدانند، که علاجِ دردعالم همین آمدن توست.... 🌿 🌺‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌ ┅────┅◍⃟💞❀
💓🍃 بِهشت من جاییست ؛ ڪہ ردِ دستهاے "تُو♡" روے "مُوهاے" من است وَ ردِ "لَبهایت" روے پیشانےام🔗🤍 ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3454927340Cc5573293f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین 🏴فرا رسیدن سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) تسلیت باد🥀 ┅────────‌‌┅ 𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Tykecell ┅────────‌‌┅
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ نظری کن به دلم حال دلم خوب شود حال و احوال گدایت به خدا جالب نیست... 💖رازهای همسرداری💍 @Sargozasht_vagheii 💕💕💕💕
سلام امشب پارت داریم🙈
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ روزها از پی هم میگذرد و این من هستم که روز به روز ناامیدتر میشوم، شهاب به همان جلسه خاستگاری بسنده نکرد و چندین بار دیگر هم آمد، گاهی تنها، گاهی با پدر و مادرش و گاهی با خانجون و آقاجون، آنقدر به موبایل پدر و شماره خانه تماس گرفت تا پدر سیم تلفن را کشید و شماره اش را از داخل موبایلش به لیست مسدودین اضافه کرد. هیچ از حال و روز شهاب خبر ندارم، تنها هر بار شدت ناامیدی ام از پدر بیشتر و بیشتر میشود، کارم شده بود رفتن به دانشگاه و درس خواندن، نه موبایلی داشتم تا با شهاب در ارتباط باشم و نه دیداری... شهاب به قولش وفادار بود، سرسختانه قصد داشت پدر را راضی کند، اما من دیگر امیدی نداشتم... اگر دل پدر قرار بود نرم شود حتما تا به امروز شده بود. اواسط تابستان است، کلاس‌هایم به اتمام رسیده و مدام در خانه به سر میبرم، ارتباطم با پدر و مادر کمرنگ شده، بیشتر در لاک خودم فرو میروم و به تنهایی اتاقم پناه میبرم، احساس افسردگی باز هم به سراغم آمده، حس یک زندانی را دارم، مهتاب و پروا گاهی به دیدنم می آیند، اما خیلی کوتاه چون آنها هم از رفتار خشک و سرد پدرم باخبرند.
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ صدای زنگ خانه می آید و مادر است که با کلافگی میگوید: -بازم این پسره است، شیطونه میگه زنگ بزنم به صد و ده بس که مزاحم ما میشه! قلبم میشکند... فکرش را نمیکردم روزی این چنین از شهاب کینه به دل بگیرند، شهابی که لااقل برای پدرم حسابی عزیز بود! پدر با صدای خشکی میگوید: -ولش کن، اونقدر زنگ بزنه تا خسته بشه! -یعنی چی شهریار؟ مگه نمیبینی دست بردار نیست؟ باید یه زهر چشم از این پسر بگیریم تا بره پی زندگیش! اینجوری که نمیشه زندگی کرد... صد بار بهت گفتم بیا خونه رو خالی کنیم بریم یه جایی که ریخت شونو نبینیم، اما تو گوشت بدهکار این حرفا نیست! پدر ساکت است و هیچ نمیگوید، بلند میشوم و کنار پنجره اتاقم می ایستم.
عشق‌غیر‌مجاز♡همسرتقلبی‌من♡(رمان‌های بانو فهیمی)♡
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ #عشق_غیر_مجاز ⛔️ #اثری_از_اعظم
🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸♥️🧸 ༊────────୨୧────────༊ ⛔️ 📝 ༊────────୨୧────────༊ پرده را کنار میزنم و سرم را به آن می چسبانم تا بتوانم شهاب را ببینم، یکه و تنهاست و قصد ندارد دستش را از روی زنگ خانه بردارد... اشکم پایین میچکد و بی اراده هق میزنم... دلتنگم و خواهانش... از رفتار پدر و مادر خسته ام... انگار صدای هق هق ضعیفم به گوشش میرسد که نزدیک میشود: -پریا چرا گریه میکنی دردت به جونم؟ با نگاهی خیس نظاره اش میکنم و با بغض لب میزنم: -خسته شدم شهاب... از این زندون لعنتی خسته شدم... دیگه بریدم شهاب... تا کی برای عشق هم بسوزیم؟ کی قراره همه چی درست شه؟ اصلا درست میشه؟ میدونی چند ماه گذشته؟ پس چرا کوتاه نمیان؟ دستش روی شیشه پنجره مینشیند و نگاهش رنگ غم میگیرد: -گریه نکن فدات شم، درست میشه... به جون خودم که حلش میکنم... هرطور شده حلش میکنم و میشی مال خودم! اشکم بیشتر راه میگیرد و لرزان میگویم: -از این میترسم که خسته شی... که بیخیال شی... حتی اگه یک سال دیگه هم بیای و بری اینا راضی بشو نیستن! کسی که از پا میفته تویی شهاب! اینا لجباز تر از این حرفان...