فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها ماندن برادر و خواهر در خانه ...
‹🤍🌼›
#دکتر_سعید_عزیزی
@Harf_Akhaar
رنج...🌱
🌱آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
🌱آهنگر سر به زیر اورد و گفت وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
🌱همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه مالک دل همسرم شوم ... !؟
‹🤍🌼›
#آیتالله_حائری
@Harf_Akhaar
🤍🌼🤍
🌼🤍
🤍
طورى صحبت كن ،
كه ديگران عاشق گوش كردن به
حرفات باشن . . . 🌱
طورى گوش كن ،
كه ديگران عاشق حرف زدن
باهات باشن . . . 🌱
ـ🌼
ـ🤍🌼
ـ🌼🤍🌼
@Harf_Akhaar
ده گام به سوی زندگی بیاسترس
بخند:)🌱
قدم بزن:)🌱
در موردش حرف بزن:)🌱
نفس عمیق بکش:)🌱
زودتربخواب:)🌱
بر چیزهایی تمرکز کن که می تونی کنترلشون کنی:)🌱
خوبی های گذشته رو به یاد بیار:)🌱
عزیزانت رو در آغوش بگیر:)🌱
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
#پندانه
🌱سرخ پوستان از رييس جديد پرسیدند :
آيا زمستان سختی در پيش است؟
رئيس جوان قبيله که نمی دانست چه جوابی بدهد گفت :
برای احتياط برويد هيزم تهيه کنيد.
🌱سپس به سازمان هواشناسی زنگ زد:
آقا امسال زمستان سردی در پيش است؟ و پاسخ شنید :
اينطور به نظر می آید.
پس رييس دستور داد که بيشتر هيزم جمع کنند، و بعد يک بار ديگر به سازمان هواشناسی زنگ زد :
شما نظر قبلی تان را تأييد می کنيد؟
و پاسخ شنید : صد در صد
🌱رييس دستور داد که همه سرخپوستان، تمام توانشان را برای جمع آوری هيزم بيشتر بکار ببرند.
سپس دوباره به سازمان هواشناسی زنگ زد :
آقا شما مطمئنيد که امسال زمستان سردی در پيش است؟
و پاسخ شنید : بگذار اينطور بگویم؛ سردترين زمستان در تاريخ معاصر.
🌱رئیس پرسید :
از کجا می دانيد؟ و پاسخ شنید:
چون سرخ پوستها دارند دیوانه وار هيزم جمع میکنند!
🌱برخی وقتها ما خودمان مسبب وقايع اطرافمان هستيم.
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
12.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کینه هیچ کس نباید در دلت باشه ...
‹🤍🌼›
#استادالهی_قمشه_ای
@Harf_Akhaar
• انرژی دهنده :
نور خورشید،غذای مقوی،ورزش،آب هیدراتاسیون،هوای تازه،موسیقی فرکانس اروم،دعا و مراقبه،تنفس عمیق،عشق و صمیمیت،ارتباط معنی دار،خودمراقبتی،جملات تاکیدی مثبت،استراحت خواب مناسب،ذهن اگاهی،هنر وخلاقیت،زندگیدرلحظهحال🤍🌼
• انرژی گیرنده :
راضی نگه داشتن همه،زمان زیاد نگاه کردن به صفحه گوشی،چک کردن صفحه های اجتماعی مداوم و بی هدف،ترس،شک و استرس،بیش از حد فکر کردن،بهم ریختگی و آشفتگی ذهن،کم آبی بدن،نخوردن غذا به اندازه کافی،غذای آشغال و فست و فود،کار بیش از حد،ورزش نکردن،نشستن برای طولانی مدت،زندگی در گذشته،نداشتن اهداف معین :)🌱
@Harf_Akhaar
🌱
وقتی برای دیگران ، لقمه ی بزرگتر از دهانشان باشی
آن ها چاره ای ندارند جز اینکه (خردت ) کنند تا برایشان اندازه شوی
پس مراقب معاشرت هایت باش
ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی…! یا از زندگی عقب !
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
#داستان_ضرب_المثل
حمام زنانه شد
عبارت مثلی بالا هنگامی به کار می رود که در مجلس یا محفلی در آن واحد هر دو تن دو به دو با آواز بلند و بدون رعایت نظم و ترتیب با یکدیگر گفتگو کنند و آنچنان قشقرقی راه بیندازند که هیچ یک از افراد آن جمعیت حرف و سخنشان برای دیگران مفهوم نگردد .
در چنین مورد اصطلاحاً گفته می شود حمام زنانه شده است و یا به عبارت دیگر طاس گم شده است که در هر دو صورت پای حمام زنانه و حمامیان در میان است که باید دید در حمام زنانه قدیم چه می گفته اند و اصولاً چه مطالب و موضوعاتی مطرح شده است که گفتگو در حمام زنانه به صورت ضرب المثل درآمده است .
همان طوری که در مقاله با آب حمام دوست می گیرد در کتاب حاضر آمده است سابقاً در کلیه شهرها و روستاهای ایران حمام عمومی با خزینه وجود داشت که چند متر پایینتر از سطح زمین ساخته می شد « تا آب جاری کوچه و خیابان بر آن سوار شود » و گنبدهای بزرگی سقف آن را تشکیل می داد و بر روی این گنبدها سوراخهایی تعبیه کرده ورقه های نازکی از سنگ مرمر و یا شیشه های نسبتاً محکم و مقاوم قرار می داده اند تا نور خورشید بتواند از آن عبور کرده صحن حمام و خزینه و سربینه رختکن و پستوهای حمام را روشن کند .
گرمابه های قدیم از طلوع آفتاب تا ساعت هشت صبح ، مردانه بود و از آن ساعت تا ظهر و حتی چند ساعت بعدازظهر در اختیار زنان و بانوان قرار می گرفت که این طولانی شدن مدت حمام خانمها بدون حکمت و علت نبوده است زیرا مردان جز نظافت و تطهیر و انجام فرایض مذهبی کار دیگری نداشته اند و مخصوصاً مشاغل و گرفتاریهای زندگی و تحصیل و تامین معاش خانواده ، آنان را مجبور می کرد که هر چه زودتر از حمام خارج شوند و به کار و زندگی روزانه خود بپردازند ولی زنان و بانوان تنها خودشان نبوده اند که پس از شستشو و نظافت از حمام خارج شوند بلکه یک یا چند بچه قد و نیم قد را که همراه می آورده اند باید چرک گیری کنند و چند بار با صابون بشویند که همین کار مدتی از وقت حمام را می گرفت .
گاهی به دستها و پاها و موی سر خود حنا می بسته اند که این کار نیز خالی از اشکال و دشواری نبوده است . از این مسایل و عوامل که بگذریم به گفته سیاح فرانسوی گاسپاردروویل :
« ... زنان ایرانی حمام را بهترین نقطه تجمع خویش می دانند . دید و بازدیدها در حمام صورت می گیرد و در هر گوشه ای از آن جوخه ای از زنان که مشغول درددل اند به چشم می خورد . سر صحبت از وضع خانواده ها در گرمابه ها باز می شود . اشارات رشک آلوده و شکوه و شکایات و صلاح اندیشی با گیس سفیدان و پیرزنان ، صحنه حمام را به صورت ساحت دادگاه در می آورد .»
تنها فرصت و مجال حمام زنانه بود که به آنها امکان می داد تا با علاقه مندان و دوستان یکدل همدلی کنند بی آنکه ساعیان و سخن چینان در آن غوغا و جنجال گوشخراش حمام زنان بتوانند استراق سمع کنند و گفته های آنان را بزرگ و بزرگتر کرده و تحویل شوهر و هوو و مادرشوهر و خواهرشوهر و جز اینها بدهند .
آری ، حمام زنانه محل گفت و شنیدهایی بود که دو به دو می گفتند و می شنیدند در حالی که حرفهایشان در آن سروصداهای بی امان برای دیگران « که آنها نیز به خود مشغول بوده اند » مفهوم نبوده و همین فلسفه و مورد استفاده حمام زنانه آن را به صورت ضرب المثل درآورده است .
‹🤍🌼›
@Harf_Akhaar
🌱
گفتم مرا عاشق بدان ، گفتی دگر باشد مگر؟!
گفتم تو لیلای منی ،گفتی تو مجنونی مگر؟!
🌱
گفتم ندادی دل به من ، گفتی تو دلداری مگر؟!
گفتم همه نازت به چند ، گفتی خریداری مگر؟!
🌱
گفتم به هر نرخ و بها ، گفتی که دارایی مگر؟!
گفتم نه اما میشوم ، گفتی تو در وهمی مگر؟!
🌱
گفتم سرم را میدهم ، گفتی تکان خورده مگر؟!
گفتم که جانم میدهم ، گفتی که جان داری مگر؟!
🌱
گفتم شوم تکیه گهت ، گفتی تو دیواری مگر؟!
گفتم خرابت میشوم ، گفتی تو آبادی مگر؟!
🌱
گفتم دربندت شوم ، گفتی تو آزادی مگر؟!
گفتم کهغمخوارتشوم،گفتیتو غمخواریمگر؟!
🌱
گفتم ولیت میشوم ، گفتی پدر باشی مگر؟!
گفتم لبت شیرین کنم ، گفتی تو از قندی مگر؟!
🌱
گفتم کنم دردت دوا ، گفتی پرستاری مگر؟!
گفتم به اوجت میبرم ، گفتی دماوندی مگر
🌱
گفتم که مادامم شوی،گفتی بهخواب بینیمگر؟!
گفتم پس عشق و عاشقی ، گفتی ثمر دارد مگر؟!
🌱
گفتم فراموشم مکن ، گفتی تو در یادی مگر؟!
گفتم بگو آخر رهی ، گفتی بمیری تو مگر؟!
🌱
گفتم بمیرم گر روی ، گفتی به تو ربطی مگر؟!
گفتم دلیلش را بگو ، گفتی تو دانایی مگر؟
‹🤍🌼›
#مجتبی_عدالتی
@Harf_Akhaar
🌱
در مسیر موفقیت
شاید نتوانید خرگوش باشید
اما لاکپشت بودن
بهتر از سنگ بودن است.
لاکپشت دیر یا زود به جایی میرسد
اما سنگ هرگز
‹🌼🤍›
@Harf_Akhaar