لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ارسالی
تم نامههای هاگوارتز✉️😍
✧@Harrypotter81✧
Harry Potter🪄⚡️
#ارسالی دختر برگزیده و هریپاتر⚡🪄 پارت پانزدهم🌱🌿 نگارنده:M.F🌙🍄 ◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇ هری:اگر از کوپه ن
#ارسالی
دختر برگزیده و هریپاتر⚡🪄
پارت شانزدهم 🌙🍄
نگارنده:M.F🦋🌱
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
بین ما و هاگوارتز رودخانهای بود و قایق های کوچکی برای رد شدن از اونجا در خشکی وجود داشت هر قایق را چراغی روشن میکرد که اگه قدت میکردی شمعهایی در شیشه بودن هاگرید میگفت که باید در هر قایق چهار نفر باشند منو هری و هرماینی با ی پسری به نام نویل که وزقش را گم کرده بود در یک قایل نشستیم و قایق ها به طور جادویی خودشان مارا از آب رد کردن
وقتی از قایق اومدیم بیرون نویل وزق خود را میان جمعیت دید و بدوبدو دنبال آن رفت وقتی از بین جمعیت گذشتیم هاگرید داشت وزق نویل را به او میداد
نویل:تِرِوِر!
هاگرید:بهتره برین داخل
وقتی داخل هاگوارتز شدیم نسیمی به صورتم خورد که همراه با بوی خوشایند غدا و گرما بود
انگار که از مرز های دنیا رد شده بودم و جای امنی را برای خود برگزیده بودم
خانمی با شنلزرد رنگی و کلاه جادوگری به استقبال ما آمده بود
مگگونگال: خب سال اولی ها از این طرف...
و مارا تا سرسرای سالن اصلی راهنمایی کرد در طی راه از پله های مرمر به رنگ سفید بالا رفتیم اما جلوی در سرسرا مارا نگه داشت
صدای همهمهای از داخل آن شنیده میشد انگار همهی جادو آموزان در آنجا جمع شده بودن
مگگونگال:قبل از اینکه سر جاهاتو بنشینید اول باید گروه بندی بشین در چهار گروه
گریفیندور❤🍄
هافلپاف💛🌙
ریونکلاو 💙🦋
اسلیترین 💚🌱
در هر گروهی که انتخاب میشوید از آنجا به بعد آن گروه خانواده شما محسوب میشوند با آنها به کلاس ها میروید ، در یک خوابگاه میخوابید و با آنها در سالن عمومی گروهتون وقت میگذرونین اگر کار بد و خطرناکی انجام دهید موجب کسر امتیاز از گروهتون خواهد شد و برعکس آن اگر به سوالها جواب بدهید و دانش آموز مفیدی باشین به گروهتون امتیاز داده میشود و در آخر سال گروهی که بیشترین امتیاز را دریافت کرده باشد برنده جام گروه ها میشود که بسیار مهمه و ارزشمند امیدوارم شماها فرد های تاثیر گذار در این راه باشید هر وقت که مراسم گروهبندی آماده اجرا در حضور همهی دانش آموزان بود صداتون خواهم کرد
*و آن زن ترکمان کرد
همون هم نگران بودیم و هم کنجکاو
هری:بنظرتون مراسم گروه بندی چجوریه؟
رون: فرد گفت که ازمون ی امتحان میگیرن که خیلی سخته..
*چی!؟ امتحان اونم در حضور همه؟ کمی دلم را به نگرانی انداخت
به هری نگاه میکنم که با سرو وضعی سراسیمه در حال مرتب کردن خودشه و هرماینی که ورد هارا زیر لب تمرین میکرد
روبههری میکنم و چوب دستیام رو در میآورم...
✧@Harrypotter81✧
Harry Potter🪄⚡️
#ارسالی دختر برگزیده و هریپاتر⚡🪄 پارت شانزدهم 🌙🍄 نگارنده:M.F🦋🌱 ◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇ بین ما و هاگوارت
#ارسالی
دختر برگزیده و هریپاتر❤🌙
پارت هفدهم⚡🪄
نگارنده:M.F🍄🌱
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
چوبدستی رو به سمت عینکش میبرم
آنیلی:اکلیوس رپیریران
*و عینک هری مثل روز اولش میشود
هری با تعجب عینک خود را از چشمش در میآورد و به آن نگاهی میاندازد
هری: وای! این محشره!
آنیلی: راستش توی کتاب ورد ها خونده بودمش عالی بنظر میرسه
هری:ازت ممنونم!
به طور عجیبی از پشت سرمان ارواحی ظاهر میشوند که بدون توجه به ما به حرف زدنشون ادامه میدهند
یکی از آنها مردی چاقی بود که لباس بلنده به تن داشت که میشد حدس زد که او یک راهبهاس و مرد کناریاش به هم صحبت او بود موهای مجعدی داشت با یقهای دور گردنش که چین خورده بود
همهی ما با وحشت آنهارا مینگریستیم
نیکولاس سر بریده: باید با بد عنق چیکار کنیم؟ اون داره همهرو اذیت میکنه
راهبه: واقعا دونستنش سخته باید دنبال ی راه حل قوی باش...اوه ببخشید بچهها!
مثل اینکه متوجهی شما نشده بودم
شما منتظرین تا کروه بندی شوید مگرنه؟
*چند تا از بچهها با ترس سر تکان دادن
راهبه: من امیداوارم توی هافلپاف بیوفتین آخه خودمم توی آن گروه بودم...
*پروفسور مگگونگان اعلام حضور میکند و در سرسرا را باز میکند و مارا به سمت آن هدایت میکند وقتی وارد سرسرا میشویم شمع های فراوانی وجود داشت که جادوآموزان مانند فانوس های آن بودند چهار میز در آنجا وجود داشت که جادوآموزان روی آن نشسته بودن و در آخر سالن میزی به اندازهی عرض سالن وجود داشت که برای پروفسور ها و استادان آنجا بود
نگاه بقیه خیلی برام سنگین و اذیت کننده بود برای همین به بالا نگاه کردم ناگهان دیدم که ستاره های درخشان که آسمان شب را زینت دادن خودنمایی میکنند
هرماینی: این سقف جادویی هاگوارتزه که آسمان را منعکس میکنه راجبش در تاریخچه هاگوارتز خوانده بودم
وقتی به جای مد نظر میرسیم چهار پایهای در آنجا دیده میشود و پروفسور مگگونگان با توماری و کلاهی قدیمی و از رنگ و رو رفته به دست دارد آنجا ایستاده است و کمی بعد در کمال تعجب کلاه شروع میکند به شعر خواندن درباره معرفی خودش و گروه ها میشد تنیجه گرفت که اون گروهبندی رو انجام میده و مارا یا در گریفیندور که شجاع و دلیره یا در هافلپاف که کوشا و مهربانه یا در گروه ریونکاو که ناقلا و بسیار باهوشه یا در آخر دراسلیترین که جاهطلب و خشنه میاندازد
و وقتی تمام میشود همه برای او دست میزنن
رون: راستی پدرم میگه اسلیترین تا حالا جادوگرهای بدی رو تربیت کرده مثلا طرف توی این گروه بوده البته ی وجهی خوبی داره و اونم اینهکه آندرومدا و ریگولوس بلک در این گروه بودن
*چشانم برق میزنن پدرومادر در گروه اسلیترین بودن!
پروفسور مگ گونگان شروع میکند به خواندن اسمامی سالاولی ها و ...
✧@Harrypotter81✧