بسم الله و باذن الله
https://eitaa.com/HasanTehraniMogaddam
کانال شهید حسن طهرانی مقدم، راوی بخشهایی مستند از زندگی فرمانده بیبدیل جبهه حق است که در آستانه شصتوپنجمین سالروز تولد و سیزدهمین سالروز شهادت این سردار عالیقدر ایجاد میشود.
در این کانال، بخشهایی از اثر مستند پژوهشی درباره این شهید عزیز، کتاب سه جلدی #مرد_ابدی_روایتی_مستند_از_زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم روایت میشود. همچنین سایر اخبار و مطالب درباره شهید حسن طهرانیمقدم در این کانال که زیر نظر خانواده محترم ایشان و نویسنده کتاب #مرد_ابدی اداره میشود؛ خواهد آمد. انشاءالله
دوستانتان را به این کانال که مختص شهید طهرانی مقدم فعالیت خواهد کرد دعوت کنید.
#زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#یاران_گمنام_حاج_حسن
#انتشار_برای_اولین_بار
#کتاب_مرد_ابدی
#اثر_معصومه_سپهری
https://eitaa.com/HasanTehraniMogaddam
بسم الله
#مقدمه_کتاب_مرد_ابدی
#قسمت_اول
مثل اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان، با شهید حسن طهرانی مقدم در روز شهادتش آشنا شدم؛ شنبه، 21 آبان 1390. آن روز او را بهعنوان یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و رئیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه معرفی کردند و چند عکس از چهرهای با لبخندی شیرین از ایشان پخش شد. چند روز بعد، پیام کوتاه اما عمیق رهبرمان منتشر شد. با تعابیر بلند رهبری دربارۀ این شهید و یارانش، مطمئن شدم که او یک فرد عادی نیست!
آن روزها، منتظر چاپ کتاب «نورالدین پسر ایران» بودم که در شش سال گذشته، مهمترین کار نوشتاریام بود. در نگارش «لشکر خوبان» و این کتاب جدید، به این باور رسیده بودم که روایت انسانها در متن جنگ، پر از انرژیهای نهفتهایست که هم میتوانند بر رفتار و افکار امروزمان موثر باشند و هم سندی تاریخی باشند بر رنج طاقتسوز، اما عزیزی که مردم شریف ایران، در راه عزت کشورشان به جان خریدند!
با چنین نگاهی، علیرغم تجربیات تلخی که گاه پشت کارها مستتر بود، نمیتوانستم قلم را زمین بگذارم و به زندگی معمولم برسم.
هنوز چند روزی از آشنایی با شهید طهرانی مقدم نگذشته بود که ناخودآگاه خطاب به تصویر خندان او در میان ابرها، ندایی از درونم برخاست: «آیا کاری هست که من بتوانم برایتان بکنم؟» این کلام، هرگز بر لبانم جاری نشد، اما گویی نزد رَبّ شهید، صدای صادق قلب ما شنیدنیتر است...
#مرد_ابدی_روایتی_مستند_از_زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#مقدمه_کتاب_مرد_ابدی
#اثر_معصومه_سپهری
https://eitaa.com/HasanTehraniMogaddam
بسم الله
#مقدمه_کتاب_مرد_ابدی
#قسمت_دوم
اولین روزهای خرداد 1391، برای اولین بار، به عنوان یک خاطرهنگار دفاع مقدس دعوت شدم تا با نویسندگان جوان و اهل قلم بندرعباس درباره روند نگارش کتاب نورالدین پسر ایران صحبت کنم. این دعوت را بهانۀ یک سفر کوتاه خانوادگی کردیم برای کمی تنفس کنار خلیج فارس. درست روز قبل از حرکت، تماس دیگری از خبرگزاری فارس داشتم با یک دعوت خاص: «... خانوادۀ شهید طهرانی مقدم مایلند دیداری با هم داشته باشید.»
بلافاصله یاد آن تصویر شهید افتادم و آن نجوای درونی... . فکر کردم وقتی بلیط برگشتمان از بندرعباس تا تبریز، با توقفی پنج ساعته در مهرآباد تهران صادر شد، چقدر ناراحت بودیم از این علاف ماندن! حالا قرار بود همان چند ساعت، به ارادۀ خدا، وقت طلاییِ یک دیدار باشد. همسرم با شنیدن موضوع گفت: «حتما میخواهند کتابی دربارۀ شهید مقدم نوشته شود، مبادا بپذیری!!»
از حرفش نرنجیدم! او از اولِ زندگی مشترکمان گفته بود به خاطر نوشتن از شهدا و ادامۀ تحصیلِ من، هر کاری لازم باشد میکند و کرده بود. هر دو میدانستیم در هر صورت تا چند سال کار در پیش دارم و جایی برای بلندپروازیهای دیگر وجود ندارد. اما خدا، برایمان طرحی دیگر داشت.
بعدازظهر هفتم خرداد 1391 وارد حریم زندگی حاج حس طهرانی مقدم شدیم. در فضایی بسیار گرم و سرشار از احترام و محبت، با همسر و فرزندانشان آشنا شدیم. آقای دکتر حمیدرضا مقدمفر، از دوستان قدیمی حاج حسن هم حضور داشت و با ذکر خاطرهای از اولین اعزام به جنوب و شخصیت خاص حسن مقدم، پیشنهاد نگارش کتاب را مطرح کرد. او گفت که تیم خوبی درست میکنند تا بخش زیادی از مصاحبهها را طبق نظر من پیش ببرند و کار من سبکتر شود و هر چیزی که به کار سرعت ببخشد، فراهم میآورند تا این چهرۀ بزرگ و گمنام، با اثری فاخر به جامعه معرفی شود. آن روز، ما با چند مجله که در ایام بعد از شهادت منتشر شده بود و چند سیدی حاوی چند کلیپ و فیلم برنامههای بزرگداشت شهید، به تبریز برگشتیم. قرار شده بود بعد از مطالعۀ مطالب و انجام یکی ـ دو مصاحبه، جواب قطعی بدهم. با کمی مطالعه، علاوه بر همۀ مسائل قبلی، سوال بزرگی برایم ایجاد شد.
ـ با این کثرتِ تجربه در حوزۀ زندگینامه نویسی شهدا، آیا وقتش نرسیده کتابی از زبان صدها راوی، ولی با یک روایت پیوسته و جاندار نوشته شود؟ روایتی که خواننده به سان یک داستان بلند آن را بخواند و مطمئن باشد هیچ بخشِ آن، برساختۀ ذهن نویسنده نیست؟ اما این کار، از عهدۀ من برمیآمد؟
این دغدغه نه یک تعارف، بلکه از سر صدق بود و شوق. هر چه راجع به شهید حسن طهرانی مقدم میخواندم، هم میخواستم بیشتر به او نزدیک شوم، هم از بزرگی و ناشناختگیاش میترسیدم.
#مرد_ابدی_روایتی_مستند_از_زندگی_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#مقدمه_کتاب_مرد_ابدی
#اثر_معصومه_سپهری
https://eitaa.com/HasanTehraniMogaddam