- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
کمی صورتش را چرخاند به قرص ماه نظری انداخت و گفت ؛ شنیدی میگویند بزرگترین ترسها را عاشقهای به عشق
چشمانم را به او دوختم وقتی به نخستین نقطه تلاقیِ چشمانش با گلدستهها و حرم نزدیک شد دیدم که مات و مبهوت افسار اسب را کشید و ایستاد. چه پیوندی با روحش داشتم انعکاس تکلمش با امیرالمومنین را در نهانخانهی هستیام میشنیدم! قطرههای الماس بود که از چشمانش سرازیر میگشت.. صدایش در وجودم ارتعاشی از امواج ولایت به پا کرد زیر لب مکرراً میگفت ؛ السلام علیک یا ابالحسن یا امیرالمومنین و رحمةالله و برکاة.
خودش نمیدانست که چه خوش آمدی به او میگوید. نباید هم آگاه میشد اگر میدانست که خودشان او را خواستهاند لایههای حجاب خودخواهیش کدرتر میشد همین که پاسخ مولا را نشنید و همینکه در حجاب باقی ماند باعث غلیان بیشتر دلش شد و ترنمی باطنی با تکراری به وسعت هستی در دلش طنین انداخت.. یاعلی! رسم بر این است که به صاحب خانه مهمان را سه روز نگهدارد اما من میخواهم تا آخر عمر مهمان تو باشم..
- کهکشاننیستی
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
_ هرکاریواسهغدیرِخممیتونیدبکنید _
~ خرید اینترنتی محصولات غدیر ✨ .
https://khedmatgozaran.com/
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
چشمانم را به او دوختم وقتی به نخستین نقطه تلاقیِ چشمانش با گلدستهها و حرم نزدیک شد دیدم که مات و م
دو زانو در مقابلش روی خاک گرم وادیالسلام نشستم و با بغضی که در گلو داشتم گفتم : من نمیتوانم پنهان کنم! نجف تمام آرزوی من است.
روحم در حرم ، وادیالسلام ، کوفه ، سهله و کربلا سبک و آمادهی پرواز میشود.. در ابتدای ورودم به شهر از امیرالمومنین تقاضا کردم که تا عمر دارم مهمان بارگاه او باشم! درویش لبخند ملیحی زد سپس دستانش را بلند کرد و با انگشت اشارهاش نقطهای از گذرگاه وادیالسلام را نشان داد و گفت : تماشایت میکردم.. آنجا بود، جواب آمد حیف که هنوز گوش شنیدن نداشتی!دیگر به صرافت افتاده بودم! این مرد که بود که اینچنین از درون و برون احوالم خبر داشت ؟ و با آن انگشت کشیدهاش به نقطهی تلاقیِ نگاهم به بارگاه امیرالمومنین اشاره میکرد.. همینطور که ماتم برده بود و نمیدانستم باید چه بگویم رو به من کرد و گفت : سیدعلی! خودت را در ارادهی مولایت رها کن.. تو طلب نکن و بگذار او برای تو بخواهد! هرآنچه او بخواهد همان بهترین مشعیت و تقدیر برای توست. قلب امام آشیانهی مشعیت اللهیست، به آن اعتماد کن (:
- کهکشاننیستی
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
- التماس دعا -
عجلوا بالصلاةِ قبل الفوت وَ
عجلوا بالتوْبة قبل الْموت ؛ ❤️🩹
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
_ آمادھشیم برایِ غدیر . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- باید صدها بار این کلیپ رو دید ؛
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
یاصاحبالزمان..💔!
دعا کردم بیایی زیر باران ؛
دعا در زیر باران مستجاب است (:❤️🩹
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
دو زانو در مقابلش روی خاک گرم وادیالسلام نشستم و با بغضی که در گلو داشتم گفتم : من نمیتوانم پنهان
مگر میشود کسی که هنوز من دارد تایید کرد ؟
میرزا سرش را انداخت پایین و در فکر فرو رفت آخوند ادامه داد: لازم دیدم با اینکه مجتهد و ثروتمند و اهل فضل و کمالات بودی در بین جمع به تو دستور بدهم برایم قلیان آماده کنی تا این خودِ خیالی که برای خودت ساخته بودی در وجودت بشکند!
میرزا سرش را به نشانهی فهم و تایید تکان میداد. چه باید میکردم ؟ هر آدمی بُتی دارد. کسی باید آن را بشکند..
- کهکشاننیستی
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
~ خرید محصولات خوب ✨ . https://tishin.shop/shop/
~ خرید محصولات هنری و کارای دست 🌿 .
https://eitaa.com/tasviredel_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به کسی کمتر از او راضی نیستیم !
#انتخابات |