eitaa logo
حضرتِ قلب¹²⁸
464 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
7 فایل
#آقای‌امام‌حسین؛ یك‌لحظه‌به‌حال‌خویش‌مگذار‌مرا من‌مال‌توام،به‌غیر‌مسپار‌مرا...💔 . . جهت ارتباط و تبادلات: @Deltange128 می شنوم🌱: https://daigo.ir/secret/9799759456
مشاهده در ایتا
دانلود
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی گفت الهی مادرش براش بمیره همه رُباب و نگاه کردن...!😭💔 * روضه ، با احتیاط گوش کنید!
بسم الله سه ساله کاردان 🏴باورش سخت است که بچه سه ساله هم، کاردان باشد و بلدکار. اما خب هیچ چیز زیر این گنبدکبود، بعید نیست.خصوصا وقتی جده‌ آن سه ساله فاطمه زهرا باشد و جدش علی مرتضی و مادرش رباب... 🏴البته بیایید جوردیگری به محبت پدر و دختری هم بنگریم. محبت رقیه، عشق بود شاید نه عشق به حسین فقط، نه فقط عشق دخترانه به پدری که زیر آسمان مانندش نبود. 🏴عشقی از جنس ولایت. ولایت حسین برقلب و زندگی سه ساله. روضه رقیه را خلاصه کردن در اشک و ناله دخترک یتیم ناتوان، جفاست به روضه دخترکی که هنوز هم با دست‌هایش گره گشاست. 🏴 فکر میکنم رقیه هم خوب کاربلد بوده هم رمز و راز عاشقی را بلد بوده، هم رمز و راز دلدادگی برای حسین راـ البته که اشعار پدر برای مادرش رباب هم بی‌تاثیر نبوده.حالا این وسط چه تفاوت میکند نامش فاطمه صغری باشد یا رقیه.. مهم این است که سه ساله کاری کرد که علاوه بر دلسوزی، تا دنیا دنیاست، وجدان آدم‌ها بجنبد. انسانی ترین نقطه قلب را نشان می‌گیرد و آتشش می‌زند. رقیه دست کم وجدان آدمهای سال61 را، به درد می آورد و از پس هزارسال، هنوز زنده است. هم خودش، هم قصه پردردش. هم اشکش. هم فاطمی رفتارکردنش، هم تاثیرگذاری نه به قدرسه ساله بودنش. 🏴دختر سه ساله هم می‌تواند قد بکشد به اندازه تاریخ، هرکس می‌تواند موثر باشد به شرط اینکه دل به عاشقی بدهد به امامش...
enc_16898627069296683764748.mp3
5.76M
این بار رقیه را می خواند مادرش وقت قصه و رباب بوسید سرش بخواب و نبین که با ما چه کردند کابوس دخترم هم تشنگی پدرش امشب چشم دختری پر شده از اشک امشب باران روی گونه و نشود خشک امشب این درد نشود درمان با پزشک امشب در غم رباب شریکیم بی ‌‌شک
من از این شهر و این ویران زیارتگاه میسازم مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من💔 پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد بجای من بگو با او که جبران کردنش با من💔 شنیدم که سراغت را رُباب از عمه می‌گیرد به گوشِ مادرم گفتم که مهمان کردنش با من💔 نمی‌آید به لب جانم سَرَم را تا نگیری تو عزیزم دامنش با تو فقط جان کندنش با من💔
بابا معجرم رو با خودت بیار زَر و زیوَرَم رو با خودت بیار💔 حالا که داری میای اگه میشه داداش اصغرم رو با خودت بیار💔
هر کی دید حال منو آهی کشید🥀 ولی بیچاره تر از من ربابه💔 تا که گهواره میبینه میسوزه🥀 بچه شیرخواره میبینه میسوزه💔 از روزی که پاره شد گوشای من🥀 تا که گوشواره میبینه میسوزه💔
رُقَیـ‌♡ـہ‌خاتـ‌ون ̶‌³¹⁵_۲۰۲۴_۰۷_۱۸_۰۹_۴۳_۳۰_۵۴۴.mp3
13.5M
بی‌ تو‌ زندم‌ یعنی‌‌ تا کِی علی‌اصغر؟ خواهرت بمیره آخه علی‌اصغر💔😭
شور، رو دوش عموش.mp3
5.66M
نفس و جونِ رُبابه...❤️‍🩹 + رقیه رو میگم:)
غم نامه رباب رقیه کنارم می آید به چشمانم نگاهی می کند دستان کوچکش را روی پایم می گذارد و صورتش را روی دستانش. آرامش وجودم می شود مادر گفتنش پرسید خرابه شام کجاست گفتم اینجا شهر شام است و این محلی که ساکنیم هم خراب پس ممکن است اینجا باشد. سرش رابلند می کند و به چشمانم نگاه میکند همزمان قطره اشکی از چشمش میچکد و لبخند تلخی می زند و دوباره سر روی زانویم می گذارد دلم شور می زند امشب خرابه خبرهایی است چرا رقیه پرسید دست روی شانه کوچکش می گذارم و چشمانم را می بندم. رقیه خواب است اما لبخند کم رنگی به لب دارد. چشمانش را باز کرد لبخندش گریه شد گریه کرد و گفت: من بابا را می خواهم. دلشوره ام حقیقت شد نگرانی ام بر سرم آوار شد. زينب او را بغل می کند: بند دل عمه گریه نکن اما فایده ای ندارد. رقیه بغل به بغل می چرخد و گریه می کند هق هقش گریه اهل خرابه را در می آورد و من دلشوره ام بیشتر می شود... یااباعبدالله آمدند با طبق... دنیا سکوت کرد به احترام دیدار رقیه با پدرش و کائنات برای این صحنه ناله سر دادند.... رقیه رفت و ما ماندیم با دنیایی که به طفلی رحم نمی کند او هم تاب نفس کشیدن بدون تو را نداشت...