#کتاب_آرام_جان
#خاطراتی_از_شهید
#محمد_حسین_حدادیان
#به_روایت_مادر
#نویسنده: محمد علی جعفری
#نشر_شهید_کاظمی
#قسمت_ ۴۰
مهرماه ۹۶ که گروه ری استارت حسینیه ای را در شرق تهران آتش زدند محمد حسین خواب و خوراک
.نداشت یک هفته از شب تا صبح توی سرما با موتور می رفت گشتزنی دو تا کاپشن میپوشید با دو تا دستکش سحر که میرسید خانه بخاری را بغل میگرفت انگشتان کشیده اش چوب میشد پشت دستش قرمز میشد و دانه های
سفید میزد.
یک ماه بعدش هم در کرمانشاه زلزله
آمد. دو هفته غیبش زد. فقط گاهی
پیام میداد که پیگیر کمک رسانی
است به مردم زلزله زده یک روز بی خبر پیدایش شد.
جليقه
هلال احمر تنش بود. درآورد انداخت روی دسته مبل بهش گفتم هرجا
آش هست تو فراشی جلیقه امداد دیگه چیه؟! خندید و جوابی نداد رفت دوش گرفت بیرون که آمد ازش
پرسیدم: «داستان چیه؟»
مردم خیلی کمک میارن بچه های هلال احمر هم دست تنهان، رفتم کمکشون مواد غذایی رو جدا می کردیم و بسته بندی شده بار
ماشین میزدیم
. دیدم دوباره دارد شال و کلاه میکند
نیومده کجا میری؟
این کمکهای مردم امانته دست ما میترسیم وسط راه، هاپولی هاپو
بشه میخوایم خودمون مستقیم
برسونیم دست مردم
ته دلم رضا نمیداد به رفتنش میدانستم جاده های کرمانشاه صعب العبور است. دلم برایش میسوخت که این قدر بی خوابی
می کشد وجدانم راضی نشد بهش بگویم نرو خداحافظی کرد و رفت.
فردا صبح کلید انداخت توی در و آمد داخل گفتم «چی شد؟ نرفتی!» گفت «ماشینا» رفتن گفتن نیازی به
رفتن ما نیست.»
در دی ماه ۹۶ عده ای از مردم به خاطر
بحرانهای اقتصادی دست به اعتراض زدند این اعتراض ها بهانه ای شد تا ضدانقلاب آشوب به پا
کند. می گفت: «اگر قراره اعتراض کنن چرا نمیرن جلوی وزارت کشور یا دفتر ریاست جمهوری؟ چرا باید برن چهارراه فلسطین تجمع کنند؟ محمد حسین که از روز ۱۶ آذر درگیر بود .از دانشگاه تهران شروع شد. کمتر میدیدمش که از اتفاقات باخبر
شوم فقط میگفت: «مامان بوی
توطئه
میاد همه گروه های
ضدانقلاب با هم متحد شدن برای
سرنگونی نظام
بعد از راهپیمایی ۹ دی
اغتشاشات
شروع شد محمدحسین تازه ناهار خورده بود خوشحال بود که جلوی آشوبها را گرفته اند و ۹ دی به خوبی
و خوشی راهپیمایی انجام شده میگفت: «سرشاخه هاشونو پیدا کردیم ، جلوی فتنه شونو گرفتیم!
شاید کسی باورش نشه، ولی همه کارها دست امام زمانه یارو داشت رد میشد بهش شک کردیم؛ بررسی کردیم دیدیم رئیس شبکه سایبری ری استارته به یکی مشکوک شدیم؛ تعقیب و مراقبت زدیم میرفت توی کوچه ها مدام لباسش را عوض میکرد که شناسایی نشود وقتی دستگیرش کردیم مغر آمد که مسئول آموزش کل لیدرها هست.»
در اوج اغتشاشات یک شب که آمد ،خانه میخندید که فهمیدیم نشانه لیدرها آب معدنی است. یکی یکی آب معدنی دست می گرفتند به سرشاخه ها میگفتند برویم از کوچه
بغل شروع کنیم؟ تجمع را
میکشاندند توی کوچه
بهش گفتم مامان بیقوه شدی؛ بیا خونه یه لقمه غذا بخور جون بگیری بعد «برو! گفت: «دیشب خیلی
بهمون رسیدن
یه ساختمون توی فخر رازی گرفتن برای ما نه فرش داره نه بخاری روی پتو سربازی میخوابیم فرمانده مون یه کارتن با دوم زمینی خریده بود؛ هرکی اعتراض میکرد که سرده بهش میگفت با دوم زمینی بخورگرم میشی
هرچه میپرسیدم چه خبر می خندید طبقه بندیه خیلی که
سین جیمش کردم گفت «این
اغتشاشات با ۸۸ فرق میکنه ایذایی
عمل میکنن؛ ۲۰ نفر توی چهارراه
ولیعصر میریزن بیرون؛ همه نیروهای امنیتی رو مشغول میکنن؛ یهو میبینی ۲۰۰ نفر توی میدون انقلاب راه افتادن و شعار میدن!» میگفتم مامان خیلی خطرناکه؛ اسلحه ای چیزی دارید از خودتون دفاع کنید؟ مسخره بازی در می آورد آره مامان سلاح ما ایمان ماست
حواستون هست اشتباهی مردم بیگناه رو نگیرید؟!
من باید چند بار بگم دنبال دونه درشتام؟ یه کناری وایمیستم
فقط نگاه میکنم باورت میشه
شصت هفتاد نفر ریختن توی خیابون شاخکم گیر کرد روی
یکی شون؛ تنهایی رفتم از بین جمعیت کشیدمش بیرون قمه دستش بود؛ هیکلش سه برابر من بود ! بچه ها کفشون برید، نفر اصلیشون بود.
⬅️ ادامه دارد ....
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🕊 🌷 بســــــــــم رب الشــهــــداء 🌷 🕊
(( زیارتنامه شهدا ))
بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
⚘️اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
یـاران...!
پای در راه نهـیم
ڪہ این راه رفتنی اسـت
و نه گفتنی...
سلام ✋
#صبحتون_شه🌹دایی
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
✍️ بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 مرحوم حبیبالله چایچیان(حسان) دربارهی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.
🌺 دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟
🌼 ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)
🌷 با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود،
🌟 گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
🌺 هر چه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
🌸 وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است...
🌼 شعر کامل به شرح زیر است:
🌷 آمدم ای شاه پناهم بده
🌷 خط امانی ز گناهم بده
🍀 ای حرمت ملجأ درماندگان
🍀 دور مران از در و راهم بده
🌷 ای گل بیخار گلستان عشق
🌷 قرب مکانی چو گیاهم بده
🍀 لایق وصل تو که من نیستم
🍀 اذن به یک لحظه نگاهم بده
🌷 ای که حریمت مَثل کهرباست
🌷 شوق و سبکخیزی کاهم بده
🍀 تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
🍀 گرمی جانسوز به آهم بده
🌷 لشکر شیطان به کمین منند
🌷 بیکسم ای شاه پناهم بده
🍀 از صف مژگان نگهی کن به من
🍀 با نظری یار و سپاهم بده
🌷 در شب اول که به قبرم نهند
🌷 نور بدان شام سیاهم بده
🍀 ای که عطابخش همه عالمی
🍀 جمله حاجات مرا هم بده
🌷 آن چه صلاح است برای «حسان»
🌷 از تو اگر هم که نخواهم بده
🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹
میلاد عالم آل محمد"ص"، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش تهنیت باد*
#زیارت_اهل_قبور
طبق روایاتی که از حضرات معصومین (ع ) وارد شده است زیارت اهل قبور مومنین در روزهای دوشنبه و پنج شنبه و جمعه مستحب موکد است و سنت پیامبر و سیره اهل بیت (ع ) نیز چنین بوده است و فعل معصوم نیز برای ما حجت است و در روایتی از رسول خدا(ص ) آمده است که حضرت فرمود: »هدیه بفرستید برای مردگان خود« پس سوال شد چیست هدیه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا.
و فرمود ارواح مومنین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل های خود فریاد می کنند هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه ای اهل من و اولاد من ای پدر من و مادر من و خویشان من مهربانی کنید بر ما...«.
۱- مفاتیح الجنان , مرحوم حاج شیخ عباس قمی , ص ۱۰۱۴
۲- اصول کافی , ج ۳, باب ۱۳ از ابواب المزار
۳- کامل الزیارات , ابن قولویه , ص ۳۲۰
۴- وسائل الشیعه , ج ۳, باب ۵۵, ص ۲۲۳
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
مشق هایش را نوشت و رفت
در #والفجر_هشت شیمیایی شد
در #کربلای_چهار مجروح شد
در #کربلای_پنج جلوی چندتانک فریادمیزد:
"یا #اباعبدالله!شاهدباش جلوی دشمنانت ایستادم"
درحالی که پانزده سال بیشترنداشت
پر کشید
پ.ن: گفتم بهانهای نیست
تاپر زنم به سویت
گفتاتو #بال بگشا
راه بهانه بامن
#شهید_هادی_ثنایی_مقدم🌷
محبت درمانی (5).mp3
8.74M
🔖#منبرهای_کوتاه
📚 سلسله جلسات محبت درمانی 5
این مجموعه به محبت خدا به بنده ها و محبت انسان ها با تکیه بر آیات و روایات پرداخته است.
فوق العاده زیباست از دست ندید👌
🎵استاد شجاعی
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
📚📚📚📚📚📚📚
#معرفی_کتاب
#کتاب
✅ شهد شیرین شادی
🖋 نویسنده: جوادمصلحی
📌انتشارات: موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
❇️ کتابی خواندنی و دیدنی
🌹🌺 کسب دانش در شکوفایی و تعالی انسان موثر است.🌹🌺
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#نکته_های_ناب
❇️ مدیریت نگاه: به چشمهای خود بیاموزید که هرکسی و هر چیزی ارزش دیدن ندارند. ارزش دیدن را باید از کسانی پرسید که نمیتوانند ببینند و بیخیالی نسبت به این مسئله را باید در مطالعه سرگذشت کسانی به دست آورد که در ندامت نگاه اولشان هنوز خود را سرزنش میکنند.
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
از طرف آقای رضویان 👇👇
سلام
پیشکسوت گرامی
تعداد محدودی سهمیه
برای مراسم سالگرد ارتحال ۱۴خرداد پیش بینی شده
جهت ثبت نام با تلفن ۰۹۱۲۵۵۳۱۷۴۱برادر سروی
تماس بگیرید
حرکت۵صبح ۱۴خرداد
اولویت با تماس زودتر.
یاعلی
🔔ثبتنام کاروان بزرگ خودرو های شخصی #مکتب_روح_الله آغاز شد.
🔹زیارت گروهی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی "علیه السلام"، بهشت زهرا، شرکت در مراسم ارتحال امام خمینی"رحمةاللهعلیه" و تجدید بیعت با امام خامنه ای"مدظلهالعالی"
⏰ حرکت کاروان:
عصر شنبه ۱۳ خرداد ماه
⛺️ وعده های غذایی و اسکان گروهی بر عهده ستاد میباشد.
هزینه ثبتنام هر خودرو: ۵۰ هزار تومان
(خودرو با سه فرزند و بیشتر رایگان)
📲جهت ثبتنام به حساب @poshtibani در ایتا کلمه #مکتب_روح_الله را ارسال بفرمائید.
👈 اطلاعات و توضیحات تکمیلی پس از ثبتنام از طریق کانال ایتا به اطلاع شما خواهد رسید.
ستاد مردمی بزرگداشت رحلت حضرت امام خمینی "رحمةاللهعلیه" (استان قم)
💥شهیدی از دیار فارس که به شهید امامرضایی معروف شد
✨سردار شهید سیّدکوچک موسوی در۱۷ شهریور ماه سال ۱۳۲۹ در خانوادهای از سادات روستای جعفر آباد بیضاء فارس دیده به جهان گشود.
✨دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت میکرد. دو هفته قبل از شهادت(شب ۱۹ رمضان)در خواب، سردار شهیدحاج مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان(عج) صادر شده به دستش میدهد و میگوید دو هفته دیگر منتظر آمدنت هستیم.
✨در همان شب همسرش نیز خواب مشابهی میبیند که برگهای را از طرف شهید سپاسی به دستش میدهند و میگویند همسرت را ۱۴ روز دیگر به گلزار شهدا می آورند . بعد از آن خواب، سید لحظهشماری میکرد و همانطور شد.
✨ روز چهاردهم مورخه۱۳۶۹/۲/۱۰ در بیمارستان نمازی در حالی که ذکر یا علی بر لب داشت ، از همسرش خواست تا آمدن حضرت علی(ع) بر بالینش(طبق خواب) دستش را بگیرد پس از چند لحظه اشاره میکند که دستم را رها کنید و دست در دست جد بزرگوار به خیل دوستان شهیدش پیوست.
✨پیکرش بعد از زیارت و نماز در حرم مطهر شاهچراغ(ع) تشییع و در گلزار شهدا شهر شیراز در جوار سایر همرزمانش در قطعه ۱۲محمدرسول الله(ص) ردیف سه به خاک سپردهشد.
#روحش_شاد_با_ذکر_صلوات