#زیارت_از_راه_دور
امروز که روز زیارتی امام رضاست...از دور و نزدیک...چشمانمان را ببندیم...دستی روی سینه بگذاریم و...با سلامی...زائر امام هشتم شویم
زیارت مختصر امام رضا علیه السلام
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَىٰ مَا مَضىٰ عَلَيْهِ آباؤُكَ الطَّاهِرُونَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلَىٰ هُدىً، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ، وَأَنَّكَ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَأَدَّيْتَ الْأَمانَةَ، فَجَزاكَ اللّٰهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزَاءِ، أَتَيْتُكَ بِأَبِي وَأُمِّي زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْهادِي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ، أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.
#اللهم_ارزقنا
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
دلت 💔که گرفت
با رفیقی درد و دل کن
که آسمانی باشد
این زمینیـها
در کارِخود هم مانده اند
سلام ✋
#صبح_وعاقبتتون_شه🌹دایی
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
💌 #کــلامشهـــید
🌹شهـــید سید مصطفی حسینی:
براى زنده کردن ارزشها و شناخت حقیقت و یافتن روح معنوى بیشتر به قرآن مراجعه کنید و نهج البلاغه را از یاد نبرید و راه شهدا را گرامی بدارید و امام سازش ناپذیر که همه عمرش را صرف تداوم این ارزشها کرده تنهایش نگذارید و همچون همیشه سخنانش را تبدیل به عمل کنید و در جاده حقیقت راهتان را ادامه دهید.
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود محمد نبودی ببینی شهرها😭😭
❤️#شادی_روح_شهدا_امام_شهدا_اموات#صلوات
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#کتاب_آرام_جان
#خاطراتی_از_شهید
#محمد_حسین_حدادیان
#به_روایت_مادر
#نویسنده: محمد علی جعفری
#نشر_شهید_کاظمی
#قسمت_ ۳۳
گوشی ام را برداشتم به محمد حسین پیام دادم «آقا محمدحسین سلام یک مقدار در رفتارت تجدید نظر کن اگر خیرت به ما نمی رسد حداقل شرت هم به ما نرسد. مجتبی چند بار به تو زنگ زده گوشی ات را جواب
.ندادی رفته ماشینو بیاره خورده زمین من هم به کلاس نرسیدم. خیلی از دست تو ناراحت شدم چرا
ریموت را با خودت بردی؟
جایی دستش بند بود که دیر جواب داد: «سلام. اولاً گوشی ام زنگ نخورده ،میآیم و به شما هم نشان میدهم دوم ریموت را من نبردم زیر میز اتو است... بعد هم دوباره پیام داد :«مجتبی طوریش شده؟» جواب دادم نه الحمدلله» غرور به خرج ندادم وقتی آمد خانه به او گفتم «حق با تو بود؛ معذرت
میخوام من نباید عصبانی
می شدم
در
خانه را باز کردم چشمم افتاد به بستنی فروشی مغازه روبه روی
خانه
ما انواع و اقسام شغل ها را میزد ولی
نمی چرخید گل ،فروشی ،قصابی
و
میوه فروشی محمد حسین می گفت: نمیدونم روی چه حسابیه که این هر شغلی میزنه نمیگیره مدتی بعد دوسه جوان شهرستانی آمدند بستنی فروشی راه انداختند دل محمد حسین برایشان میسوخت برای برکت کسب و کارشان خیلی دعا میکرد من و زهرا را وادار کرد به دعا کردن طولی نکشید که کارشان رونق گرفت محمد حسین
دم به دقیقه ازشان خرید میکرد
👇👇👇
گاهی با خنده میگفت: «اگه اینا بدونن من چقدر براشون دعا کردم نصف درآمدشونو میدن به من! مگر لحظه ای یاد محمد حسین رهایم میکرد. آمدم بیرون حواسم پرت شود داغ دلم تازه شد انگار جلویم قدم میزد مثل همیشه دم در امامزاده ایستاده بود با ذکر شمار چسبیده به انگشتش به موتورها نظم میداد حسرت نشستن پای سخنرانی و سینه زنی به دلش می ماند می گفت «موقع روضه گوشه ای می نشینم و از صدای بلندگوی حیاط گوش میدم. بقیه وقتها هم در حال بدو بدو کردن بود.
این آخری ها متوجه شدم مسئول
توزیع غذا شده است. هیئت نمیتوانست به همه غذا بدهد. فقط
برای خدام، نیروی انتظامی و
بچه های بسیج و آتش نشانی سهمیه
غذا در نظر گرفته بود از هشت و نه
صبح می رفت تا آخر شب خوشم
میآمد وقتی می دیدم با جان و دل
خادمی میکند کوتاهی نمی کرد هر جا لنگ میشد گوشه کار را
می گرفت؛ زیرانداز انداختن
جارو زدن انتظامات .......
بعضی از شبها میدیدم دهانش بوی سیر میدهد ازش میپرسیدم شام چی خوردی؟»
فلافل على
می فهمیدم به خودش غذا نرسیده دست به نقد می رفت روبه روی امامزاده فلافل میخورد میخندید ولی هیچی نذری های مامان پز خودم نمیشه خیلی خوشش میآمد غذاها را به نیت اهل بیت می پزم اکثر روزها بهشان میگفتم که امروز غذا متعلق است به کدام معصوم. موقع آشپزی نیت میکردم !خدایا هر کی از این غذا میخوره عشق و معرفتش به اهل بیت روزبه روز بیشتر بشه. ذره ذره این غذا در بدن هر کی میره قوتی بشه که عبادت و خدمتی کنه برای تو و
معصیت تو رو نکنه
جلوی ورودی امامزاده ایستادم
دست به سینه به آقا علی اکبر (ع)
سلام دادم پا را گذاشتم در صحن
صدای محمد حسین پیچید توی
گوشم
مامان، شیطون خیلی دور آدم پرسه
میزنه که اجرتو پایمال کنه، از راه
خانومها وارد میشه بعضیشون
میان توی روم وایمیستن و میگن
شماها ال هستید و بل هستید! این قدر پاپی میشن که عصبانی بشی و حرفی بزنی تا عملت از بین بره . محمد حسین را بین قبور شهدا میدیدم محمد حسین ده دوازده
.ساله آن زمان جمعیت هیئت زیاد .نبود خانمها و آقایان داخل مینشستند بچه ها توی حیاط امامزاده خوش میگذراندند.
شب های احیا سورشان بود. با کلی خوراکی و اسباب بازی و دفتر نقاشی شب را سحر میکردند. سخت
نمی گرفتم تا بهشان خوش بگذرد
رفتم روی نیمکت فلزی روبه روی قبر
شهید امیرسیاوشی نشستم. تازه در سوریه شهید شده بود وصیت کرده بود پیکرش را درجوار امامزاده علی اکبر (ع) خاک کنند و محمود کریمی توی قبر برایش روضه بخواند. آقای کریمی مداحی «بیا برگرد خیمه
ای علمدار»
⬅️ ادامه دارد ....
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
23.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مستند
#فرماندهان
این قسمت؛
🌹#محمود_شهبازی
دانشجوی ترم آخر دانشگاه علم و صنعت
فرمانده غیور سپاه همدان
جانشین لشکر همیشه پیروز ۲۷ محمدرسولالله "ص"
شهادت؛ دوم خردا ۱۳۶۱ عملیات الیبیتالمقدس
🔸🌺🔸--------------
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
🟢 *برخی از توصیههای اخلاقی عرفانی آیتالله سید عبدالله فاطمینیا رحمةاللهعلیه*
❇️ عمده چیزی که برزخ را تاریک میکند، حرف پشت سر مردم است، غیبت، تهمت... یکی از چیزهایی که برزخ را روشن میکند، گرهگشایی از کار مردم است. برزخ را گناهان، تاریک میکنند، و از آن طرف اعمال خیر، باعث روشنایی عالم قبر و برزخ میشوند.
🟢 خواهش میکنم حاضر جواب نباشید. من به جوانها میگویم دیر نمیشود، بعداً جواب بدهید. کمی تأمل کنید. حاضر جوابی بعضی وقتها آدم را محروم میکند. همینطوری زود چیزی را نپرانید، تمرین کنید و یک ذره دیرتر جواب بدهید.
🟢 مشاجرهها و نزاعها، نور باطن را خاموش میکند! بسیاری از بیحالیها و عدم نشاطها به جهت مشاجرات است! کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد. روزی چندتا پرخاش باشد، برکات میرود و دیگر چیزی نمیماند! حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزئی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت آور است.
🟢 نعمتی که انسان را از خدا غافل کند، نقمت و عقاب است. از جمله، گریهی استدراجی است. حالِ گریه به او میدهند، که فکر کند آدم خوبی است! بعضی افراد هستند که در مجالس و هیئت گریه میکنند اما کارهایی از اینها سر میزند که سنگ را به گریه میاندازد! مسکین گمان میکند خیلی حال خوبی دارد!
🟢 در جامعهی ما تقوای لسانی خیلی کم است؛ بعضی از متدیّنین، اهل مسجد، اهل هیئت، تقوای لسانی را از دست دادهاند! گویا غیبت واجب است و تهمت و افتراء مستحب! خدا میداند خیلی خطرناک است، توفیق سلب میشود، قلب تیره میشود، نشاط در عبادات موجود نیست.
🟢 بگذارید جملهای کامل شود بعد ایراد بگیرید. نمیدانم چرا اینطوری هستیم! در خواهر و برادری هم حاضر نیستیم حرف یکدیگر را تا آخر گوش کنیم. میگوییم وایسا، شکر تو کلامت! خب شکر به چه درد میخورد؟ یا اگر از جملهای خوشش نیاید میپرد وسط حرف! بابا جان صبر کن تا حرف اون آدم تمام شود.
🟢 خشم ما را بیچاره کرده است، نمیگذارد به جایی برسیم! هی دور خود میچرخیم، چرا که بداخلاقیم! امام صادق علیهالسلام فرمود: «آدم بد اخلاق، معارف را پیدا نمیکند.»
آقای طباطبایی اگر بداخلاق بود، المیزان نمیتوانست بنویسد. بد اخلاقی با معارف جور در نمیآید.
🟢 ماها ولخرج نورانیت و نور هستیم؛ کاری میکنیم، نورانیتی حاصل میشود؛ راحت کاری میکنیم که میرود و جایش را به ظلمت میدهد. شب بلند میشویم چندتا استغفار میگوییم و مشمول آیه «ویستغفرون بالاسحار» میشویم اما صبح میگوییم «حالا غیبت فلانی نباشد ها…» هیچی تمام شد و رفت
🟢 تعجب میکنم از بعضیها! آقا یا خانم مؤمن ۲۰ بار عمره رفته، بار ۲۱ میگویند بیا پول عمره را بده برای جهیزیه دختر یتیم؛ میگوید نمیتوانم؛ دوستانم میروند، من نروم؟! حالا بگو شما این همه رفتی، اخلاق را رعایت میکنی؟ مگر دین مسخره است؟! هر سال عمره میروی؛ یک عیب را از خودت دور نکردی؟
🟢 فرد در حالی که تصور دارد خبری است وارد روز قیامت میشود اما ناگهان تعجب میکند؛پس نمازها و عمرهها چه شد؟میگویند دل شکستی! ریا کردی! زهر زبان ریختی! جوان عزیز اگر میخواهی به جایی برسی از خانهتان شروع کن! اگر دل خواهرت را شکستی، دل مادروپدر را شکستی، برو درستش کن. از خانه شروع کنید.
🟢 اهل قسم نیستم ولی مجبورم، دلم میسوزد. خانمها،آقایان! بشنوید! به حضرت زهرا سلاماللهعلیها قسم اگر لطیف نباشید چیزی گیرتان نمیآید، خودتان را معطل نکنید. هی اوقات تلخی راه میاندازد، عصبانی میشود، بعد هم میخواهد بشود زبدةالعارفین؛ یکبار این قسم را خوردم که تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمیآید.
🟢 خدا گناه «آبرو بردن» را سخت میبخشد. امام باقر علیهالسلام فرمودند: «کسی که آبروی مردم را نریزد، خداوند از گناهان او صرفنظر خواهد كرد.» اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند! فکرنکنید همه از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مقدس را میآورند جهنم به سبب اينكه آبرو میبردند! اسلام خواهان حفظ آبروی افراد است.
🟢 خبرهای بد را هیچ وقت در خانه نگویید؛ تا به خانه میرسد، میگوید تصادفی را دیدم! نمیخواهد بگویید. اصلا خبرهای منفی را در منزل نگویید. شما را به خدا قسم میدهم اینها را رعایت کنید؛ ضربههایی به خانواده زده میشود که جبران نمیشود. چیزهای پریشان کننده نگویید. به همسر و بچهها آرامش دهید.
🟢 مردم فکر می کنند اولیاء خدا روزی هزار رکعت نماز می خوانده اند که این طوری شدند. خیر؛ آنها فقط در اثر داشتن صفات عالیه به این جا رسیدند.
🟢 صفات عالیه انسان را ده فرسخ ده فرسخ جلو می اندازد. یک خشم فرو خوردن آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند، یک دل شاد کردن تو را خیلی زودتر می رساند، یک مادر خوشحال کردن زودتر می رساند. از اینجا باید شروع کنیم. اینجا را درست کن بعد هزار رکعت نماز خودش می آید، خودت مشتاق می شوی.
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿🌺❀✿
ا ❀✿🌺❀✿
ا 🌺❀✿
ا ❀✿
ا 🌺
#زیارت_روز_پنجشنیه
🌲 روز پنجشنبه به نام حضرت عسکرى علیه السّلام است🌲
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ وَ خَالِصَتَهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِینَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِینَ صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَنَا مَوْلًى لَکَ وَ لِآلِ بَیْتِکَ وَ هَذَا یَوْمُکَ وَ هُوَ یَوْمُ الْخَمِیسِ وَ أَنَا ضَیْفُکَ فِیهِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکَ فِیهِ فَأَحْسِنْ ضِیَافَتِی وَ إِجَارَتِی بِحَقِّ آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. 🌹
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
🌺
❀✿
🌺❀✿
❀✿🌺❀✿
🌺❀✿🌺❀✿
❀✿🌺❀✿🌺❀✿
#پنجشنبه_ها
روز دعـاست
روز عشـــق است
روز قول و قرار است
بوی #بهشـت میدهد
عطر مزار #شهـــدا . . .
سلام✋
#عاقبتتون_شه🌹دایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
13.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پویش
من نگرانتم چون....
با موضوع 👈 نامه ای به دختران غرب
#i_worry_about_you
#iway
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
#کتاب_آرام_جان
#خاطراتی_از_شهید
#محمد_حسین_حدادیان
#به_روایت_مادر
#نویسنده: محمد علی جعفری
#نشر_شهید_کاظمی
#قسمت_ ۳۴
ای «علمدارم را خواند وقتی از تشییع برگشتیم محمد حسین با حسرت گفت «مامان امیر برای سوریه سابقه بسیجی فعال میخواست خودم براش گردش کار زدم
یک دفعه خنده ام گرفت رفقاش که زنگ میزدند بهشان می گفت شیخ پشملونی بیا پیش محمدرضا دهقان» قرارهایش را توی امامزاده کنار شهدا میگذاشت. نفسی گرفتم پا شدم رفتم داخل امامزاده شبکه های ضریح را گرفتم توی دستم پای همین ضریح با روضه خوانی محمود کریمی اشک میریختم و به محمدحسین شیر
می دادم.
دستی خورد به سر شانه ام فکر کردم
خیالات برم
داشته. دوباره زد روی
شانه ام کوچولو بود دختربچه موبور
چشم گربه ای کاسه شله زرد گرفت
جلویم حال مادر شهدا را درک
کردم .لحظه به لحظه با دیدن هر چیزی به یاد بچه ات بیفتی نمیدانم چرا همه جا بوی محمد حسین میداد؛ چرا درو دیوار و عکس و خوراکیها او را میکشاند جلوی
صورتم.
ماه رمضانها شله زرد و شیر برنج پای ثابت سفره افطارمان بود میگفت مامان زیاد درست کن کاسه کاسه
کن بذار یخچال هر دفعه میام بخورم میپختم برایش و تزیین هم
میکردم.
هیئت داخل امامزاده سی شب ماه مبارک افطاری میدادند.
محمد حسین قبل از اذان میرفت
کمک
مامان من افطار نمیخورما افطار فقط افطارهای مشمول
.اگر شبی نمیرفت امامزاده به من کمک میکرد. سفره میانداخت و افطاری را می چید صدای اذان که بلند میشد اول نماز میخواند من یک موقع هایی نماز مغرب را میخواندم و مینشستم پای سفره
👇👇👇
ولی محمد عشا را هم میخواند
تسبیحات حضرت زهرا را ترک نمیکرد شمرده شمرده و با توجه
برای افطار عجله به خرج نمی داد.
زهرا بی جان تر بود ضعف میکرد اول افطاری میخورد مسخره اش میکرد «زهرا» خرما گرفته دستش ،دهنش باز ، منتظره ا الله اکبرو گفته نگفته خرما رو بلمبونه عادتش بود من برایش لقمه بگیرم به عشق آن لقمه ها توی امامزاده افطار نمیکرد نان و پنیر و خرما و سبزی لقمه میکردم و ردیف میگذاشتم کنار دستش با به به و
چه چه
میخورد زیاد حلیم
میخریدم زهرا میدانست چون محمد حسین دوست دارد میخرم غر می زد: «چقدر حلیم آخه؟ همه ش
به محمد توجه میکنی
دلم نیامد شله زرد را بخورم میدانستم اگر بگذارم در دهان انگار زهر هلاهل قورت میدهم
زهرا توی آشپزخانه مشغول آشپزی بود. ظرف شله زرد را گذاشتم روی این . خنده روی صورتش ماسید
جای محمد حسین خالی
همان طور که ملاقه را توی ماهیتابه می چرخاند گفت: «مامان یادته محمد حسین بهم میگفت سگ پز
خندیدم دستپخت زهرا را دوست
داشت تا میدید آشپزی میکند مسخره بازی در می آورد «زهرا» س پر چی داری میپزی؟! به من هم میگفت «مامان دوباره مواد غذایی رو دادی که حروم کنه؟! با این حرفهایش مدتی گیر داده بود به زهرا که کباب سلطان» بپزد. یک مدل غذای ترکیه ای بود با خمیر یوفکا ،گوشت چرخ کرده ماست چکیده و جعفری پخته میشد. اولین بار که خورد، نزدیک بود انگشتهایش را هم باهاش بخورد.
⬅️ ادامه دارد ....
🚩#حسینیه_مجازی
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠