eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
420 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🍃 ‌‌🍃 ‌ 🗣} نقل است ڪه وقتے در سال 1342 امام خمینے به سوے تبعیدگاه بُرده میشدند؛ یڪ مامور ساواڪ از ایشان پرسید‌‌: پس یاران شما ڪجا هستند؟! 😍} ڪه امام خمینے در جوابش این جمله تاریخے را فرمودند: ڪه "یاران من در گهواره‌هاے مادرانشان هستند". 🇮🇷} این یارانِ در گهواره‌ے امامِ امت بعدها در سال 57 و در سال‌هاے دفاع مقدس جوانان رشیدے شدند براے حفاظت و پاسـدارے از امام و میراثِ برجاے مانده انقلاب‌🧔🏻💪 (ره) 🍃 @heiyat_majazi 🖤🍃
【• ☺️ •】 . . 😇|• امام باقر علیه‌السلام: ✋|• عالمى كه از علمش بهره بَرَد، برتر از هفتاد هزار عابد است. 📚|• الدعوات،ص۶۲، ح۱۵۳ . . یـه حبـه مـوعــظـه‌ِ شیریـن😉👇 [•📿🍃•] @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
【• 🔑 •】 🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃 🙂 آدم ها اولین حقوقشون و از اداره ها ومحل کار نمی‌گیرن از اماما و اهلبیت گرفتن. 🤔چه حقوقی؟ ☺️ همین انتخاب اسم و بهداشت و همین تغذیه و مهرورزی و ...... زیادن . من همه‌شون و بلد نیستم 📕|• . ص: ۲۴۰ . . نڪتہ‌ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇 [°☀️°] @Heiyat_Majazi
990314_سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت سی‌ویکمین سالگرد رحلت امام خمینی .mp3
17.41M
••🍃🎙 صوت ڪامل سخنرانے تلویزیونے رهبر انقلاب به مناسبت سےویڪمین سالگـرد رحلت امام خمینے"رحـمه‌الله" 99/3/14 👌☺️ @heiyat_majazi ••🎙🍃
7487F0A3-5277-4B5E-821D-F2C18D92A8E0.wav
502.2K
【• ☎️ •】 . . 💞🍃 کار جهادے همــراه اول ⬅️ ارسال کد 48046 به شماره ۸۹۸۹ ایراݩــسل⬅️ ارسال کد 44127884 بہ شماره۷۵۷۵ رایتــل⬅️ ارسال کد on40010249 بہ شماره ۲۰۳۰ . . پـیشوازِ صـداتـو خوشگل ڪن😃👇 [•📱🍃•] @heiyat_majazi
••🍃🎙•• 😍: تعداد صفحات تلاوت شده👇👇 •• ۵ •• ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اعلام تعداد صفحات تلاوت شده😃👇 •| @f_delaram_313 @heiyat_majazi ••🍃🎙••
emam-tahzib(sahebzaman.org).mp3
1.97M
【• •】 . . +⚠️ . حالا ڪہ جوان هستید شروع ڪنید... (ره) . +⚠️ 『 ⇜✋🏻 』        . . | |💚 😌☝️ @heiyat_majazi •🍃• ❥ •
••🍃🌸 | زنان، ایثارگران همیشگے🧕🏻💪| فرازے از وصیت‌نامه‌‌ے امام خمینے رحمةالله علیه: «ما مڪرر دیدیم ڪه زنان بزرگوارے زینب گونه(ع) فریاد مےزنند ڪه فرزندان خود را از دست داده و در راه خداے تعالے و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر؛ و مے‌دانند آنچه به دست آورده‌اند بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.» (ره) @heiyat_majazi ••🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_سی_و_چهارم تازه از مسابقات بین المللی برگشته بود. حالا قاری
【• 📚 •】 بسم رب الشهدا یکی از همان شب های دیر وقت ماه رمضان بود. بچه ها یکی یکی پیاده شده بودند. فقط امید مانده بود. خانه اش از همه دورتر بود. تازه از مسابقات شرکت کرده بود. رتبه خوبی هم گرفته بود. حین مسابقات سوال مهمی در ذهن امید شکل گرفته بود. دیده بود داورانی را که خودشان قاریان مسلطی نبودند. نمی فهمید چرا از آدمی مثل محسن دعوت نمی شد که برای مسابقات مهم داوری کند. عدالت و تقوایش به کنار، او حالا قاری اول دنیاست. رفته بود مالزی و مقامی را گرفته بود که تا نُـه سال به هیچ ایرانی داده نشده بود. امید به خودش جرأت داد. از محسن پرسید : شما نفر اول مسابقات بین المللی هستی! پس چرا برای داوری مسابقات بزرگ دعوتت نمی کنند؟! لبخند نرمی روی لب های محسن نشست. امید می دانست محسن اهل غیبت کردن نیست. می دید همیشه بساط غیبت را با صلوات بلندی بهم می زند. محسن درباره چیزهایی که ناراحتش می کردند حرف نمی زد. اما امید دوست داشت معلمش برای یک بارهم که شده سفره دلش را باز کند و گله ای اگر دارد به زبان بیاورد. اما محسن چیزی نگفت. فقط نفس عمیقی کشیــد... ✍ ادامه دارد ... ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشهدا #قسمت_سی_و_پنجم یکی از همان شب های دیر وقت ماه رمضان بود. بچه ه
【• 📚 •】 بسم رب الشھـدا جالب بود دیدن یک معلم در میدان زندگی اش. وقتی جلسات خصوصی و عمومی شان به اذان می خورد محسن فورا تعطیل می کرد تا نماز را اول وقت بخوانند. در سفرهایی که با بچه ها داشت این محسن بود که بقیه را برای نماز صبح بیدار می کرد. وقتی با بچه ها استخر می رفت، شروع سانس استخر تقریبا همزمان بود با اذان ظهر. محسن از قبل وضو می گرفت. می رفت به نمازخانه کنار استخر نمازش را می خواند و بعد می رفت داخل آب. برایش مهم نبود زمان استخرش را از دست بدهد. پدر و مادر که برای کاری صدایش می کردند بدون معطلی می رفت. نمی گذاشت آب در دل آنها تکان بخورد. یک روز که همراه بابا و بچه ها رفته بودند به یکی از پارک های چناران، از بینی بابا خون آمد. محسن حسابی نگران شد. سریع بابا را به بیمارستان رساند وتا خون بند نیامد، آرام نگرفت. این ها در دل و ذهن بچه ها حک می شد. دیگر لازم نبود محسن به شاگردهایش بگوید که قاری قرآن باید عامل به قرآن باشد. اما محسن می گفت. آخر آنقدر این چیز ها در زندگی اش حل شده بود که خودش آن ها را نمی دید. همیشه یک جور احتیاط به اعمال محسن پیچیده بود. تسلط عجیبی بر رفتارش داشت. انگار حرف ها و اعمالش از صافی عقل و ایمانش گذر می کرد. همین را به شاگردهایش هم می گفت. می گفت : یک کاری که می خوای بکنی اول از خودت بپرس خدا راضیه یا نه! اگر راضی بود اون کار رو بکن. ✍ ادامه دارد ... ✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼