F5FABBB1-C641-4C6A-AEA2-CAFE45722C15.wav
478.7K
「 #ڪد_عاشقے🔖•Γ
جوانان مبـــــارزه ڪنید . . .
📳🎧 #امام_خامنه_اے
😃🌱همــراه اول ⬅️
ارسال ڪد 87088 به شماره 8989
😍🌱ایراݩــسل⬅️
ارسال ڪد 4414497 بہ شماره7575
😌🌱رایتــل⬅️
ارسال کد on4002083 بہ شماره 2030
#لبیک_یا_خامنه_ای
.
.
آقای قاضے ما فقط یهـ
آهنگ تیلفُونِ خاص مےخواستیم🙄👇
◍📱Eitaa.com/Heiyat_Majazi
《°• #وقت_بندگی 🌙•°》
.
گاهے اتفاق مےافتد ڪہ انسان تصمیم دارد نمازشب بخواند؛ ولے خواب رفتہ و نمازشب از دستش مےرود؛ اما خداوند ثواب نمازشب را بہ او می دهد؛ زیرا او قصد[نیت] انجام آن را داشتہ است.
آیت الله بهجت ره
میخوانمتـ به مهربانے
ڪه خود مهربان ترینے😇
•°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هدایت شده از رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≼• #مکتب_سلیمانے🌷 •≽
نَشتاقُكَحاجقاسِم..!:)
+دلمونبراٺخیلےتنگشُده💔
بآبآقآسم
#0120
#مرد_میدان
چَشمـِ تو بـود
ڪه پرِ پـروازِ ما شـد🕊 ..
≼•🌷.• Eitaa.com/Rasad_Nama
••﴿ #ازخالق_بهمخلوق 💌 ﴾••
🍃🌸
مے دونم!
هر چیزے رو ڪہ مے خوان پنهون ڪنن
و هر چیزے رو ڪہ مے خواے پنهون ڪنے!
سورہ توبہ | آیہ ۷۸
با یاد توستــ ڪه چنین آرامم😌💚
••﴾💌' Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°| #دل_آرا 🔮🍃 °|
.
.
.مراقبِ حضور خـــدا تو زندگیمون باشیم و بدونیم یہ روز باهاش ملاقات مےکنیم..!!
(بقࢪه۲۲۳)
#اون_روز_چی_داریم_برای_گفتن؟!..
.
.
صاحبدل لاینام قلبے
مهمان ابیت عند ربے 🙂
🍃°| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°•| #سر_به_مهر 💚|°•
بدون شڪ، امتياز انسان👤
بر ساير موجودات عالم، به شعور
و ادراڪ و حسن انتخاب و تكليفپذيرۍ اوست، تا در طاعت حضرت حق ڪوشيده
و بـه معرفـت او ڪه غايـت و نتيجه خلقت انسان است دست يابد.
لذا اگر انسان عمر را چنان
بگذراند ڪه هدفۍ جز اشباع
غرايز (ڪه وجه اشتراڪ او و ساير
حيوانات است) نداشته باشد، از فطرت انـسـانے خارج گشته و در رديـف حيوانـات قرار خواهد گرفت، بلـڪه پسـت تر😥
زيرا به خوبے مے دانيم ڪه تمامے حيوانات
در همان خطے حرڪت مے كنند كه دستگاه آفرينش براى آن ها ترسيم فرموده و هـرگز تخلف و تـخـطے از آن راه و رسـم ندارند، بر خلاف انسان ڪه از بهترين و زبدهترين نعم الهى استفاده برده، ولى غالبا ڪمتر شعورۍ نسبت به عنايات ولے نعمت خود ندارد.😔
.
.
ڪلامے از مولا☺️
💚•°|Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⊱•| #طبیب🍏 |•⊰
سلام همراهان همیشگے طبیب😌✋
روز بخیر☺️💙
یه سؤال بپرسم؟!
تاحالا شده بعد از نماز صبح یه تڪه نون بخورے؟!🙄🍞
اگر نخوردے از این به بعد بخور😬
چونڪه امام صادق علیه السلام فرمودند:
وقتے نمازصبح خوندے یه تڪه نون هم بخور
تا دهانت خوشبو بشه
حرارتت ڪم و خاموش بشه
دندونهات و لثه هات محڪم بشه
روزےات زیاد میشه
و اخلاقت عالے میشه☺️😁
دیگه چے ازاین بهتر؟!😅✌️
منبعش هم بحارالأنوار جلد 66
تا یڪشنبه ظهر خدانگهدار😉👋
.
#با_طبیب_سالم_باش😌
یڪ قدم تا سلامتے😉👇
🍏⊱••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[ #خادمانه🇮🇷 ]•
کلیپ تولیدی از کانال عاشقانههای حلال✌️
کاری از مجموعهی تشکیلات فانوس🇮🇷
🎙من یڪ فانوسےام✌️
برایِ ایران
برایِتیمملیفوتبالایرانツ
یک.. دو.. سه..
صدا میاد؟!
من یک دهه نودی ام😇
من یک دهه هشتادی ام😍
من یک دهه هفتادی ام✌️
🌸ببینید و در انتشار سهیم باشید✋
ڪاری از:
#خادمان_پشت_صحنه
#برای_ایران #ملت_ایران
#تیم_ملی_ایران
کانالهاے مجموعه فانوس را دنبال کنید:👇
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
Eitaa.com/Heiyat_Majazi
Eitaa.com/Rasad_Nama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐚🍃
|• #دل_تڪونے💎•|➺
•آموزش تصویرے
تذڪر به بد حجابـے 💥
.
.
با ایمان، دلت را
خانه تڪانے وُ زیبا ڪن ☺️👌
❀🐚🍃Eitaa.com/Heiyat_Majazi ❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• | #روایت 🎷🥁 |°•
تنها راه مقاومت است😌✌️
.
.
راوے جبههٔ حـق باش🧐💪
🥁🎷 °•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
#خادم_مجازے
رمان ازسوریه تا منا🌸👇
https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883
رمان توبهی نصوح🌸👇
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal/57509
رمان نقاب ابلیس🌸👇
https://eitaa.com/rasad_nama/25563
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🎐•|
#شـبهاے_بلھبرون✨
.
.
انتظــآر را بایـد
از مادر شہید گمنــام پرسید💔
ما چهــ میدانیمــ
دلتنگے غروب جمعــه را؟؟!
#شهیدابراهیمهادی♥️
.
.
شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد 🙃👇
🍃🎐•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞🍃 #استوریجات📱.•°
شبِ جمعهست...
هوایت نڪنم میمیرم😭💔
#استوری_زیارتی
.
.
.
نابترین استورےها؛
اینجـا دانلود ڪن🤓👇
🎞🍃Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°| #دل_آرا 🔮🍃 °|
.
شایدهنوزدردنبودنتبهاستخوانهایمان نرسیدهڪہملتمسآمدنتنیستیم ..!
ببخشڪہهنوزڪوچـڪِغمهایدنیاهستیم..!
مارابزرگڪنحبیب ..!
_اللهمعجلالولیـڪالفرجツ
.
صاحبدل لاینام قلبے
مهمان ابیت عند ربے 🙂
🍃°| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
#خادمانه
رمان ازسوریه تا منا🌸👇
https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883
رمان توبهی نصوح🌸👇
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal/57509
رمان نقاب ابلیس🌸👇
https://eitaa.com/rasad_nama/25563
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_بیست_وهشتم 🍃 دیشب اصلا
[ #قصه_دلبرے 📚••]
⃟ ⃟•🪴
ـــــــــ ـ ـ ـ
⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا
#قسمت_بیست_ونهم 🍃
ــ ساعت چنده؟
سلما لبخندی زد و گفت:
ــ بیدار شدی؟
دستم مثل وزنه سنگین شده بود. به زحمت آن را بلند کردم که موهایم را جمع کنم، حس کردم گودی آرنجم می سوزد.
ــ آااخ...
ــ چی شد مهدیه؟
ــ دستم...
پنبه و چسب ضد حساسیت را دیدم و با تعجب گفتم:
ــ این دیگه چیه؟
ــ نگران نباش. چیزی نیست. وقتی خوابیدی مامانت نگرانت بود. کمی بدنت سرد شده بود. با دکترت تماس گرفت و دکترت گفت باید بری اورژانس. ماهم زنگ زدیم کل پرسنل اورژانس رو ریختیم اینجا. کمی فشارت افتاده بود. برات سِرُم زدن حالا بهتری خدا رو شکر.
چشمانش سرخ بود و بی حالت. تازه متوجه شدم. انگار خیلی گریه کرده بود. "طفلک سلما... چقدر باید خویشتن دار باشه؟! بیچاره دلتنگی خودش کمه منم شدم قوز بالا قوز براش. الان می دونم تو دلش چه خبره اما نم پس نمیده"
اشکم سرازیر شد و صدای کوتاه هق ام، سلما را متوجه خود کرد.
ــ ااااا مهدیه...! الهی دورت بگردم چرا اینقدر خودتو اذیت می کنی؟
صدایش زدم با ناله. انگار می خواستم دق این چند روز سکوت و تظاهر به آرامشم را اینطور خالی کنم.
ــ سلماااا
ــ جان سلما.
ــ من صالحمو می خوام. من بدون صالحم می میرم. من دق می کنم تا برگرده...
صدایش بغض آلود بود و بین حرف هایش آب دهانش را فرو می داد که بغض اش را پنهان کند.
ــ فدای تو بشم... با خودت... اینجوری نکن... صالح هم بر می گرده... وقتی بیاد... به من نمیگه قربون مرامت خواهر... زنمو اینجوری دستت سپردم؟!... می خوای... شرمندم کنی؟
لحن صدایش عوض شده بود. خودم را از او جدا کردم و صورت خیس از اشکش را نوازش کردم. پیشانی ام را به پیشانی اش چسباندم و هردو با هم به حال دلمان گریستیم. حالا سلماهم بی وقفه و با زجه مرا همراهی می کرد. گوشی موبایلم زنگ خورد. چند نفس عمیق کشیدم و جواب دادم:
ــ سلام زهرا بانو...
ــ سلام دخترم. نصفه عمرم کردی. خوبی؟
ــ خدا نکنه مامانم. ببخشید. دردسرای یکی یه دونه تون تمومی نداره. خوبم.
ــ برگشتم خونه واست یه غذای مقوی درست کنم. بیارم برات؟
ــ نه... الان نه...
صدای صالح توی مغزم پیچید "مامانِ لوسی نباشی و درست غذاتو بخوری"
ــ زهرا بانو... بیارش گرسنمه...
ــ الهی دورت بگردم همین الان میام.
تماس قطع شد. ساعت را که نگاه کردم نزدیک غروب بود. یک روز از دنیا بی خبر بودم...! "کاش می خوابیدم و وقتی صالح برگشت بیدار می شدم"
گوشی توی دستم بود. "یادگاری صالح" همه ی فایل ها را گشتم. چند عکس و یک فایل صوتی.
ــ مهدیه جان... خانومم. سلام
می دونم... دلت تنگه... چشمات بارونیه... اما توکل کن. به خدا توکل کن و صبور باش. تو صبور باشی اون پدر صلواتی هم یاد می گیره. می خوام شوهرش بدم به یکی مثل خودم... پس باید صبر رو یاد بگیره
صدای خنده اش توی فضای اتاق پیچید و تنهایی ام را شکست.
ــ می خوام اسمشو بذارم صالحه... ها... چیه...؟ حرفیه...؟ می خوام با دخترم هم اسم باشیم... حسودی نکن...
باز هم صدای خنده ی صالح دلم را برد.
ــ مهدیه ی من... تا چشماتو روی هم بذاری برگشتم. قول میدم زود ببینمت. تو فقط مراقب خودت و دخترمون باش...
گوشی را بوسیدم و با صدای زهرا بانو به خودم آمدم...
ادامه دارد...
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
•
•
سایهے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓
📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_بیست_ونهم 🍃 ــ ساعت چند
[ #قصه_دلبرے 📚••]
⃟ ⃟•🪴
ـــــــــ ـ ـ ـ
⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا
#قسمت_سی_ام 🍃
دل دردهای گاه و بی گاهم همه را نگران کرده بود. پزشک معالجم نگران بود و همچنان استراحت مطلق و یک سری آمپول تقویتی تجویز می کرد. هنوز اول راه بودم و نمی توانستند هیچ کاری برای جنین بکنند. از محیط منزل خسته شده بودم. صالح که نبود. سلما و زهرا بانو هم علاوه بر گرفتاری های خودشان باید مراقب من هم باشند. سعی می کردم زیاد برایشان زحمت نداشته باشم. پدر جون هر روز برایم لواشک می خرید و دور از چشم سلما به من می داد. می گفت "این بچه که جیره بندی حالیش نیست. بخور اما جلدشو بنداز یه جایی که کسی نفهمه" گاهی با این شیطنت حال و هوایم عوض می شد. هنوز دو هفته از رفتن صالح نگذشته بود. حالم بد بود. درد داشتم و علائم بدی که برای همه نگران کننده بود، آزارم می داد. سه روز بود که صالح تماس نگرفته بود. تنها بودم و منتظر زهرا بانو. گفته بود کلاس قرآنش که تمام شود می آید. سلماهم درگیر کارهای پایگاه بود. دید و بازدید ها تمام شده بود و سیزده بدر بدون صالح را توی حیاط سپری کرده بودیم. بخاطر من، بقیه هم پاسوزم شده بودند. سعی کردند خوش بگذرد اما وقتی صالح نبود، وقتیکه هر لحظه از نگرانی دستم را به حلقه ی آویزان گردنم می بردم و آیة الکرسی می خواندم و انگار دلم را به مشتم می گرفتم چطور خوش می گذشت؟ تلویزیون اتاق را روشن کردم. اگر سلما بود نمی گذاشت شبکه ها را بگردم اما حالا که تنهابودم استفاده کردم.
شبکه ی خبر...
" درگیری های اطراف حلب، نیروهای سوری را تحت فشار قرار داده و رزمندگان در شرایط سختی قرار دارند. به گزارش خبرنگاران ما در سوریه، تجهیز شدن گروه های تکفیری داعش از طریق کشورهای پشتیبان، عامل شدت حملات داعش به نوار غربی حلب می باشد"
انگشر را توی مشتم فشردم و شبکه را عوض کردم. سرم سنگین شده بود و دهانم تلخ... "خدایا... صالح من کجاست؟"
اشکم سرازیر شد و نوار باریک پایین صفحه ی تلویزیون توجهم را جلب کرد. "به اطلاع شهروندان عزیز می رسانیم فردا ساعت 9صبح مسیر اصلی آرامستان شهر، تشیع شهدای مدافع حرم می باشد.
دیگر بقیه را نفهمیدم...
"شهید؟! چطور نفهمیدم...؟! خدایا خودت رحم کن"
سلما که بازگشت دلم تاب نیاورد.
ــ سلما... شهید آوردن؟
توی خودش رفت و گفت:
ــ شهید؟ از کجا؟!
ــ خودتو به اون راه نزن. تو حتما در جریانی. مگه به پایگاه اعلام نکردن؟ فردا تشیعه...
ــ می دونم. تا حالا داشتم بچه ها رو سروسامون می دادم برای فردا. کلی دربه دری کشیدم تا اتوبوس گیر آوردم. همه ی پایگاها آماده هستن. اتوبوسای خط واحد هم برای عموم مردم گذاشتن، به پایگاها نمیدن.
ــ منم میام. فردا منم ببر
کلافه لبه ی تخت نشست و دستم را گرفت.
ــ فدای تو بشم... کجا می خوای بیای؟ بعدا مراسم رو از تلویزیون ببین. اصلا بگو ببینم... چرا شبکه خبر نگاه کردی؟
ــ نگاه کردم اما اطلاعیه ی تشیع رو از یه شبکه دیگه دیدم. زیر نویس کرده بودن. سلما... صالح چرا زنگ نزد؟
ــ نگران نباش مهدیه.
ــ اخبار می گفت تو حلب درگیری بالا گرفته
ــ خب از کجا می دونی صالح حلبه؟
ــ هرجا باشه درگیریه. جنگه، نقل و نبات که پخش نمی کنن. کار یه گلوله س...
جلوی دهانم را گرفتم و حلقه را توی مشتم فشردم. حس خفگی می کردم. سلما پنجره را باز کرد و با عصبانیت گفت:
ــ چرا اینقدر خودتو زجر میدی؟ رحمت به خودت نمیاد به این بچه رحم کن. توکلت کجا رفته؟
گریه ام گرفته بود. نه از عصبانیت سلما و نه از حال خودم... از نگرانی بالاگرفتن درگیری ها و فکرهای آشفته ای که به ذهنم سرازیر می شد. با همان حالت گریه و نفس های بریده بریده گفتم:
ــ میگن تجهیز شدن اون بی همه چیزا... تجهیز شدن برا مردم بدبخت و بی پناه. برای سربازای سوریه و رزمنده های ما...
ــ نگران نباش... نیروهای ماهم بی تجهیزات نیستن. تو که بهتر باید بدونی. توکل کن و نذار شیطون ذهنتو پر از نا امیدی کنه. امیدت به خدا باشه.
نفسم قطع می شد و بند دلم پاره. سلما کمی شانه هایم را ماساژ داد و با کتابی که می خواندم مرا باد می زد. زیر لب زمزمه می کردم
"اَلٰا بِذِکْرِاللّٰهِ تَطْمَئِنَ الْقُلوَبْ"
ادامه دارد...
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
•
•
سایهے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓
📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
1A4C645A-BDDF-4FE8-A91A-C60488B79C3D.wav
434.4K
「 #ڪد_عاشقے🔖•Γ
قطع دست متجاوز. . .
📳🎧 #امام_خامنه_اے
😃🌱همــراه اول ⬅️
ارسال ڪد 83151 به شماره 8989
😍🌱ایراݩــسل⬅️
ارسال ڪد 4412037 بہ شماره7575
😌🌱رایتــل⬅️
ارسال کد on4001214 بہ شماره 2030
#لبیک_یا_خامنه_ای
.
.
آقای قاضے ما فقط یهـ
آهنگ تیلفُونِ خاص مےخواستیم🙄👇
◍📱Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
' ⃟'🏴؛ #الفبایجنون
توۍ این نوڪرے
ثُباتم بدهـ .. ☘
- یامقلبالقلوب؛ ثبتقلوبناعلےعشقحسین -
#سلامبرسیّدالشهدا
#شب_جمعه
'•♢Eitaa.com/Heiyat_Majazi
[ #جارچے 📬 ]
سلام و رحمت. ضمن عرض تسلیت خدمتِ این مخاطب عزیز و خانوادهی محترمشون،
در صورت تمایل از بین جزء ۲۱ تا ۲۵ یڪ جزء را انتخاب ڪرده و به پلارتباطے زیر اطلاع دهید. اجرتون با سیدالشهدا 💚
-
• پیام شما ،،
حکمِ سمعاً و طاعتاً برای ماست☺️👇
➺"🌿 @Daricheh_Khadem
PA.1-namazshab01.mp3
10.31M
《°• #وقت_بندگی 🌙•°》
.
.
• خواندن نمازشب براے شما سختہ ؟!
• سخنانے درباره نمازشب کہ شاید تا بہ حال نشنیده باشید.
• این مطلب صوتے را با دیگران به اشتراک بگذارید.
میخوانمتـ به مهربانے
ڪه خود مهربان ترینے😇
•°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi
••﴿ #ازخالق_بهمخلوق 💌 ﴾••
🍃🌸
در برابر فـرمان پـروردگارت
شكـيبا بـاش
كـه تـو تحـت نظر مـایی♥
-سوره طور آیه ۴۸
#چقدرقشنگےخدا..
با یاد توستــ ڪه چنین آرامم😌💚
••﴾💌' Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°| #دل_آرا 🔮🍃 °|
.
.
گفتم ڪه بیا الـ؏ـجل ای یوسف زهــــــراۜ...
باز آ ڪه به راھ تو من از منتظرانم...
از دوش ٺـو بار آمدم آقــا که بگیرم،
فهمیده ام اما؛ ڪه خودم بارِ گرانم...💔
بی پشته و بی بار و بنه آمدم؛اما...
لطفے ڪن و از سائلیِ خویش نرانم..
#بشری
.
.
صاحبدل لاینام قلبے
مهمان ابیت عند ربے 🙂
🍃°| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•[ #کلید_اسرار 🔑 ]•🍃
👮♂ نیروهای کمکی رسیدن؟
☺️ بله قربان! مردم این روزا خیلی
خوب #امر_به_معروف میکنن.
😅 اوه اوه! بدجوری دماغش رو
کوبیدی به زمینا! فکر نکنم این
راحتیا سربلند کنه.
😏حقش بود #منافق آبزیرکاه.
👣: توصیه میشه عکس #حتما بازبشه
.
اسرار نهفته را دریاب😉
🍃🔑]• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هدایت شده از رصدنما 🚩
•[ #خادمانه✌️ ]•
اگر به تلویزیون دسترسی ندارید،
اصلا نگران نباشید!😉✌️
پخش زنده بازی تیم ملی ایران و ولز
فقط و فقط از طریق لینک زیر😍👇
از اینجا مشاهده کنید 👇👇👇👇👇
🌐 https://www.fam.ir/player/tv3/eitaa?eitaafly
آرزوی موفقیت برای
تیم ملی فوتبال ایران❤🤍💚
#برای_ایران 🇮🇷
#تا_پای_جان_برای_ایران❣
کانالهاے مجموعه فانوس را دنبال کنید:👇
⚽️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
⚽️ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⚽️ Eitaa.com/Rasad_Nama