eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
4.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
💚' › حكمت گردش شب و روز آفرينش جهان هستى و نظام شب و روز و آفرينش ماه و خورشيد و ستارگان همگان در تدبير و تسخير ذات وجود اقدس بارى تعالى است.🌺 إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ🌸 ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ، ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﺗﺎﻥ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻥ‌ﻫﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺷﺶ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺁﻓﺮﻳﺪ. ﺁﻥ‌ﻭﻗﺖ، ﺑﺮ ﻣﻘﺎم ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲِ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﻜﻴﻪ ﺯﺩ. ﺍﻭ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺳﺎﻝ ﻛﻢ‌ﻛﻢ ﺑﻠﻨﺪ‌ﻭ‌ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ.* ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭﺵ، ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺘﺘﺎﻥ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﻭ ﺍﺩﺍﺭﮤ ﻋﺎﻟﻢ، ﻫﻤﻪ، ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ. ﭼﻪ ﭘﺮﺑﺮﻛﺖ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ! (٥٤)اعراف🌼 . . || سجّاده هم به او دل‌بستھ بود.. 🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
a148d56df6111e8bcc3ee2126b487320.mp3
9.21M
✾͜͡💚'' . . اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را🌻 کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را🌺 🥳 . . قربانــ آن مقام تو یا صاحب الزمانـــ 💓⇩ ✾͜͡💚'' @heiyat_majazi
•| •🧩|• امروز از طعام به نیازمندان ببخش که دل انسانی را شاد کنی 💚🙃 امام جواد عليه السلام می فرمایند : مَا مِنْ عَمَلٍ أَفْضَلَ يَوْمَ النَّحْرِ مِنْ دَمٍ مَسْفُوكٍ أَوْ مَشْيٍ فِي بِرِّ الْوَالِدَيْنِ أَوْ ذِي رَحِمٍ قَاطِعٍ يَأْخُذُ عَلَيْهِ بِالْفَضْلِ وَ يَبْدَؤُهُ بِالسَّلَامِ أَوْ رَجُلٍ أَطْعَمَ مِنْ صَالِحِ نُسُكِهِ وَ دَعَا إِلَي بَقِيَّتِهَا جِيرَانَهُ مِنَ الْيَتَامَي وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْمَمْلُوكِ وَ تَعَاهَدَ الْأُسَرَاء. 『 در روز عید قربان‏ چیزی با فضیلت‏ تر از پنج چیز نیست: قربانی‏ کردن، یا راه رفتن در جهت نیکی به پدر و مادر یا خویشاوندی که قطع رحم کرده تا به او چیزی ببخشد و آغاز سلام کند، یا مردی که از بهترین جای قربانیش به دیگران اطعام کند و بقیه آن را به همسایگان از یتیمان و بیچارگان و بردگان بدهد و از اسیران دلجویی کند』◕‿◕ ﴿ عید است و زمان ذوب ایمان شدن است در راه خدا ذبیح و قربان شدن است از صحن و حریم کربلا تا به منا جان شیفته فدای جانان شدن است﴾ . . بدونِ بهانه‌ها، بیش‌تر به دل می‌نشینند😌.. 🪐••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪁... 🔻ذبــــح کــــن شیــــطان جــــهلت وقــــت قــــربانی رســــید! عیـــد ســـعید قـــربان بر همه‌ی مسلمانان مـــبارک بـــاد🌸 . ناب‌ترین استورےها؛ اینجـا دانلود ڪن🤓👇 .•🎥"http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°• | 🎷🥁 |°• . در میان دزدان و اختلاسگران 40 سال گذشته حتی یک مرد کراواتی یا یک زن بی حجاب هم نبوده همگی مومن نمازخوان و به اصطلاح مسلمان بودن همگی به معاد اعتقاد داشتند این بنده خدا انگاری خودش هم دزد بوده و تو جمع دزدا که اینقدر خوب و خوشگل دزدها رو می‌شناسه! پاسخ اول : خب حالا اول بریم سراغ قبل از این چهل سال ، شاه مملکت و پسراش و دختراش که کراوات هم می‌زدند و تازه ادعای آریایی بودن هم داشتند و حجاب نداشتند و...این همه پول از این مملکت دزدیدند و رفتند ! پاسخ دوم : تو بازی مافیا و شهروند بازی کرده باشی ، میفهمی که یه مافیا وقتی میخواد زنده بمونه و مثل زالو خون بمکه ، نمیاد بگه من مافیا هستم و من بزنید بچه ها میاد نقش منافق و مافیا رو بازی می‌کنه کسی هم که اهل دزدی کردنه! که نمیاد بگه من ضد انقلابم که نیروهای امنیتی روش فوکوس کنند! مثلاً خانم شیخ الاسلامی پاسخ سوم : (اگر کسی که این حرف و زده خانمی هست که معتقد به حجاب نیست یا مردی که میگه آزادی) بهش بگید که اختلاس و دزدی هم جزوی از آزادیه! آزادی فقط برای لخت شدن که خوب نیست ، برای پول دیگران هم خوبه!!!! اما کسی که واقعا معتقد به معاد و قیامت باشه هیچ وقت دست به حق الناس نمیکنه! . ‌. ‌. راوے جبههٔ حـق باش🧐💪 🥁🎷 °•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ 🌻• نُه صف از فرشتگان در پشت سر نماز شب خوان می ایستند ! . . ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. ❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
💚' › آفرينش طبيعت و موجودات و برقرارى قوانين و انضباطى كه به فرمان پروردگار در عالم هستى حاكم است؛ در مسير معينى حركت مى‌كند.🪴 از اين حركت پربركت، اسبابِ طبيعت كه مهمترين آنها پى در پى بودن شبانگاه و صبحگاه است و همه موجودات دنيا بر روال آنها تلاش و آرامش دارند و چرخه رزق و روزى بندگان و حيوانات و گياهان بر دايره حركت و بركت آنها مى‌چرخد؛ از وجود مبارك خداوند است.🌱 وجود حق تعالى سرمايه‌اى ذاتى و پر خير و بركت است كه آثار فيض سرشار او تا ابد باقى بماند و هرگز زوال نپذيرد.🌿 . . || سجّاده هم به او دل‌بستھ بود.. 🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
📚🌱'' ⟩ کـتاب کودک: خدای ما چه جوریه؟! 🧐💡 . . فڪر خوب همراه با معرفےِ ڪتاب‌هاے خوب😁👇 ●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🍃🌼 •. مهدی جان! این جمعه هم گذشت… وتو بازهم نیامدی…😓 اما خیالی نیست…💔 مراخیال تو ،بیخیال عالم کرد…😔 . . همهـ‌جا مےبینم رخ زیباے تـو را .. .•🍃🌼 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪁... ' ♥-روزمان‌رامزین‌می‌‌کنیم‌به‌‌ کلام‌روحبخش‌و‌دلنشین‌قرآن‌کریم😌✨ . ناب‌ترین استورےها؛ اینجـا دانلود ڪن🤓👇 http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• | 🎷🥁 |°• 🎥 همه چیو آزاد کنید؛ هر کی خواست فساد نکنه! جواب شهید بهشتی را ببینید.. . ‌. ‌. راوے جبههٔ حـق باش🧐💪 🥁🎷 °•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘️ ⟯ بابا چندتا دونه توت خوردی؟! +معرفتِ شهدا✨ . . ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
☺️✌️➻ ◽️رمان به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت سی‌وپنجم! › چقدر به اذان مونده بود ... نمی دونم ... اما با خوابیدن مادربزرگ ... منم همون پای تخت از حال رفتم ... غش کرده بودم ... دیگه بدنم رمق نداشت که حتی انگشت هام رو تکان بدم ... خستگی ... گرسنگی ... تشنگی صدای اذان بلند شد ... الی چشمم رو باز کردم ... اما اصال قدرتی برای حرکت کردن نداشتم ... چشمم پر از اشک شد... - خدایا شرمندتم ... ولی واقعا جون ندارم ... و توی همون حالت دوباره خوابم برد ... ضعف به شدت بهم غلبه کرده بود... باغ سرسبز و بی نهایت زیبایی بود ... با خستگی تمام راه می رفتم که صدای آب ... من رو به سمت خودش کشید ... چشمه زالل و شفاف ... که سنگ های رنگی کف آب دیده می شد ... با اولین جرعه ای که ازش خوردم ... تمام تشنگی و خستگی از تنم خارج شد ... دراز کشیدم و پام رو تا زانو ... گذاشتم توی آب ... خنکای مطبوعش ... تمام وجودم رو فرا گرفت ... حس داغی و سوختگی جگرم ... آرام شد ... توی حال خودم بودم و غرق آرامش ... که دیدم جوانی باالی سرم ایستاده ... با سینی پر از غذا ... تقریبا دو ساعتی از اذان گذشته بود که با تکان های آقا جالل از خواب بیدار شدم ... چهره اش پر از شرمندگی ... که به کل یادش رفته بود برام غذا بیاره ... آخر افطار کردن ... با تماس مجدد خاله ... یهو یادش اومده بود ... اونم برای عذرخواهی واسم جوجه کباب گرفته بود ... هنوز عطر و بوی اون غذا ... و طعمش توی نظرم بود ... یکم به جوجه ها نگاه کردم ... و گذاشتمش توی یخچال ... اونقدر سیر بودم ... که حتی سحر نتونستم چیزی بخورم... توهم بود یا واقعیت؟ ... اما فردا ... حتی برای لحظه ای گرسنگی و تشنگی رو حس نکردم ... خستگی سخت اون مدت ... از وجودم رفته بود ... و افتخار خورده شدن ... افطار فردا ... نصیب جوجه های داخل یخچال شد ... هر چند سر قولم موندم ... و به خاله نگفتم ... آقا جالل کال من رو فراموش کرده بود ... قسمت چهل و نهم: با صدای تو حال مادربزرگ ... هر روز بدتر می شد ... تا جایی که دیگه مسکن هم جواب نمی داد ... و تقریبا کنترل دفع رو هم از دست داده بود ... 2 تا نیروی کمکی هم ... به لطف دایی محسن ... شیفتی می اومدن ... بی بی خجالت می کشید ... اما من مدام با شوخی هام ... کاری می کردم بخنده ... - ای بابا ... خجالت نداره که ... خانم ها خودشون رو می کشن که جوون تر به نظر بیان ... ولی شما خودت داری روز به روز جوون تر میشی ... جوون تر، زیباتر ... االن دیگه خیلی سنت باشه ... شیش ... هفت ماهت بیشتر نیست ... بزرگ میشی یادت میره ... و اون می خندید ... هر چند خنده هاش طولی نمی کشید... اونها مراقب مادربزرگ می شدن ... و من ... سریع لباس ها و ملحفه هاش رو می بردم توی حمام ... می شستم و آب می کشیدم ... و با اتو خشک می کردم ... نمی شد صبر کنم ... تعداد بشن بندازم ماشین ... اگر این کار رو می کردم... لباس و ملحفه کم می اومد ... باید بدون معطلی حاضر می شد ... دیگه شمارش شستن شون از دستم در رفته بود ... اما هیچ کدوم از دفعات ... به اندازه لحظه ای که برای اولین بار توی مدفوعش خون دیدم ... اذیت نشدم ... بغضم شکست ... دیگه اختیار اشک هام رو نداشتم ... صدای آب، نمی گذاشت کسی صدای اشک های من رو بشنوه... با شرمندگی توی صورتش نگاه کردم ... این همه درد داشت و به روی خودش نمی آورد ... و کاری هم از دست کسی برنمی اومد ... آخرین شب قدر ... دردش آروم تر شده بود ... تلویزیون رو روشن کردم ... تا با هم جوشن گوش کنیم ... پشتش بالشت گذاشتم و مرتبش کردم ... مفاتیح رو دادم دستش و نشستم زیر تخت ... هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ... - پاشو مادر ... پاشو تلویزیون رو خاموش کن ... - می خوای بخوابی بی بی؟ ... - نه مادر ... به جای اون ... تو جوشن بخون ... من گوش کنم... می خوام با صدای تو ... خدا من رو ببخشه ... ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!.📌 . . . 🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
✨┋ «هرکسی چشندهٔ طعم مرگ خواهد بود ،و سپس به سوی ما بازگردانده می شوید! » • ســوره عـنـکبـوت، آیــه ۵۷🌝🍀• - چه‌کسے ما را شنیـد الا خدا؟' ♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⊱•| 🍏 |•⊰ . . سلام سلام! حال و احوالتون چه‌طوره؟👀 تو این هوای گرم تابستونی به اندازه ی کافی آب می‌نوشید؟ وسط غذا چی؟ اون‌موقع هم آب می‌نوشید؟🤔 اصلاً این کار رو نکنید ها!🤕 قضیه از این قراره که ما نباید وسط غذامون آب بخوریم تا وقتی که خوردنمون تموم بشه و اگه بین غذامون این کار رو بکنیم ، بدنمون رطوبت پیدا می‌کنه ، معده مون ضعیف می‌شه و آزارمون می‌ده و رگ‌هامون اون قوّت و مواد مغذی غذا رو به خودشون جذب نمی‌کنن😬 تازه ، آب ریختن پی در پی روی غذا نارسایی معده هم می‌آره🤭 در نتیجه ، حواستون به آبِ سر سفره ی غذا باشه و این گفته ی امام رضا علیه‌السلام رو آویزه ی گوشتون کنین😁 📚 این هم از منبع حرفم: طب الرضا علیه‌السلام ، صفحه‌ی ۵۲ مراقب خودتون باشید 😌 یاعلے 👋💙 . 😌 یڪ قدم تا سلامتے😉👇 🍏⊱••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
💚' › از اين حركت پربركت، اسبابِ طبيعت كه مهمترين آنها پى در پى بودن شبانگاه و صبحگاه است و همه موجودات دنيا بر روال آنها تلاش و آرامش دارند و چرخه رزق و روزى بندگان و حيوانات و گياهان بر دايره حركت و بركت آنها مى‌چرخد؛ از وجود مبارك خداوند است. وجود حق تعالى سرمايه‌اى ذاتى و پر خير و بركت است كه آثار فيض سرشار او تا ابد باقى بماند و هرگز زوال نپذيرد. لايق‌ترين وجود براى صفت مبارك، وجود خداوند است كه سرچشمه همه نيكى‌ها و خيرات، پيوسته از او جارى است و باران رحمت و حيات او بر همه موجودات عالمگير و فراگير مى‌گردد؛ پس ستايش از مقام مقدس و مبارك ربوبى به اين است كه فرمود:﴿تبارك اللّه ربّ العالمين﴾. . . || سجّاده هم به او دل‌بستھ بود.. 🌾 Eitaa.com/Heiyat_Majazi
📚🌱'' ⟩ کـتـاب کودک🤩 قصه‌هایی از بانو فاطمه'سلام‌الله‌علیها' . . فڪر خوب همراه با معرفےِ ڪتاب‌هاے خوب😁👇 ●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
|• 🍃•| 🔰 آهای مردها! وقتی همسرتان از دست‌هایش زیاد کار کشیده است به او بگویید کنارتان بنشیند و دست‌هایش را ماساژ دهید.🤗❤️ 🔸و گاهی بین ماساژ دادن، دستش را ببوسید تا هم علاقه و قدردانی شما را با تمام وجود حس کند و نیز فرزندان شما، احترام و تواضع و محبّت را یاد بگیرند.👨‍👩‍👧‍👦 ⬅️ برخی کارها برای همیشه در ذهن همسرتان می‌ماند و با همان تصویر، با سختیهای زندگی کنار می‌آید و باعث همدلی می‌شود.👩‍❤️‍👨 . . . در سـاحل آرامش خانوادھ ☺️ 🍃💛•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
. ⃟ٜٖ👶🏻 •| 🍃|• من اسباب بازے نمیخوام❌ من خواهر برادر میخوام🥺 قابل توجه خانوما و آقایونےڪه فڪر میکنن اسباب بازی رو میتونن جایگزینِ هم بازے از نوع هم جنس بچه کنند در صورتی ڪه نمیشه! بچه از نوع هم جنس خودش همبازے میخواد👭 bano_sadeghy . . ایرانـم، جـوانـ بمـان😍✌️ °•👶🏻🍼•°Eitaa.com/Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘️ ⟯ برای خوشایند کسی جهنم نرید.. ❌ . . ـــ ـ🪽شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد ــ ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
☺️✌️➻ ◽️رمان به‌قلم شھید طاها ایمانے ‹ پارت سی‌وششم! › با شنیدن این جمله حسابی جا خوردم ... همین طور مات و مبهوت چند لحظه بهش نگاه کردم ... با تکرار جمله اش به خودم اومدم .... تلویزیون رو خاموش کردم و نشستم پایین تخت ... هنوز بسم الله رو نگفته بودم که ... - پسرم ... این شب ها ... شب استجابت دعاست ... اما یه وقتی دعات رو واسه من حروم نکنی مادر ... من عمرم رو کردم ... ثمره اش رو هم دیدم ... عمرم بی برکت نبود ... ثمره عمرم ... میوه دلم اینجا نشسته ... گریه ام گرفت ... - توی این شب ها ... از خدا چیزهای بزرگ بخواه ... من امشب از خدا فقط یه چیز می خوام ... من ازت راضیم ... از خدا می خوام ... خدا هم ازت راضی باشه ... پسرم یه طوری زندگی کن ... خدا همیشه ازت راضی باشه... من نباشم ... اون دنیا هم واست دعا می کنم ... دعات می کنم ... همون طور که پدربزرگت سرباز اسلام بود ... تو هم سرباز امام زمان بشی ... حتی اگر مرده بودی ... خدا برت گردونه ... دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم ... همون طور روی زمین ... با دست ... چشم هام رو گرفته بودم ... و گریه می کردم ... نیمه جوشن ... ضعف به بی بی غلبه کرد و خوابش برد ... اما اون شب ... خواب به چشم های من حروم شده بود ... و فکر می کردم در برابر چه بها و تلاش اندکی ... در چنین شب عظیمی ... از دهان یه پیرزن سید ... با اون همه درد ... توی شرایطی که نزدیک ترین حال به خداست ... توی آخرین شب قدر زندگیش... چنین دعای عظیمی نصیبم شده بود ... - خدایا ... من لایق چنین دعایی نبودم ... ولی مادربزرگ سیدم ... با دهانی در حقم دعا کرد ... که دائم الصلواته ... اونقدر که توی خواب هم ... لب هاش به صلوات، حرکت می کنه ... خدایا ... من رو لایق این دعا قرار بده ... با وجود فشار زیاد نگهداری و مراقبت از بی بی ... معدلم بالای هجده شده بود ... پسر خاله ام باورش نمی شد ... خودش رو می کشت که ... - جان ما چطوری تقلب کردی که همه نمراتت بالاست؟ ... اونقدر اصرار می کرد که ... منی که اهل قسم خوردن نبودم... کم کم داشتم مجبور به قسم خوردن می شدم ... دیگه اسم تقلب رو می آورد یا سوال می کرد ... رگ های صورتم که هیچ... رگ های چشم هام هم بیرون می زد ... ولی از حق نگذریم ... خودمم نمی دونستم چطور معدلم بالای هجده شده بود ... سوالی رو بی جواب نگذاشته بودم... اما با درس خوندن توی اون شرایط ... بین خواب و بیداری خودم ... و درد کشیدن ها و خواب های کوتاه مادربزرگ ... چرت زدن های سر کلاس ... جز لطف و عنایت خدا ... هیچ دلیل دیگه ای برای اون معدل نمی دیدم ... خدا به ذهن و حافظه ام برکت داده بود ... دو ماه آخر ... دیگه مراقبت های شیفتی و پاره وقت ... و کمک بقیه فایده نداشت ... اون روز صبح ... روزی بود که همسایه مون برای نگهداری مادربزرگ اومد ... تا من برم مدرسه ... اما دیگه اینطوری نمی شد ادامه داد ... نمی تونستم از بقیه بخوام لباس ها و ملحفه ها رو بشورن ... آب بکشن و بلافاصله خشک کنن ... تصمیمم رو قاطع گرفته بودم ... زنگ کلاس رو زدن ... اما من به جای رفتن سر کلاس ... بعد از خالی شدن دفتر ... رفتم اونجا ... رفتم داخل و حرفم رو زدم ... - آقای مدیر ... من دیگه نمی تونم بیام مدرسه ... حال مادربزرگم اصال خوب نیست ... با وجود اینکه داییم، نیروی کمکی استخدام کرده ... دیگه اینطوری نمیشه ازش پرستاری کرد ... اگه راهی داره ... این مدت رو نیام ... والا امسال ترک تحصیل می کنم اصرارها و حرف های مدیر ... هیچ کدوم فایده نداشت ... من محکم تر از این حرف ها بودم ... و هیچ تصمیمی رو هم بدون فکر و محاسبه نمی گرفتم ... در نهایت قرار شد ... من، این چند ماه آخر رو خودم توی خونه درس بخونم ... ڪپےبدون‌ذڪرنام‌نویسنده‌ممنوع!.📌 . . . 🌤 •• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
ــ 🌻• نماز شب ، اخلاق نماز شب خوان را نیکو می کند ! . ✨تو را بایـد خواند؛ شبیھ تمنّای هاجـر در صفـا و مروه.. ❋Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•﴿ ﴾• «خدا نسبت به بندگانش بسیار مهربان و نیکوکار است، هر ڪه را بخواهد روزے‌ مـے‌ بخشد و او نیرومند و تواناے‌ شکست ناپذیر است!» 💚|ســوره شــوری، آیـه ۱۹ |☘ -خدایِ ما در آیات زیادی به این نکته اشاره کرده که 'من روزی را برای بندگانم تعیین میکنم'، پس رفیق از این به بعد همه ی رزق و روزی زندگیِ قشنگت رو از خدای بزرگ بخواه و دلت رو به بنده های همون خدا خوش نکن!👌😉❤️ •------------------------------------------------• - "چه‌کسے ما را شنیـد الا خدا؟ :)" ♾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
{ 🌻' ‌} . . سوارِ ڪشتیِ نجاٺِ اباعبدللّٰھ‌{؏}...ツ♥ که بشے تمووووومِ بدی‌هارو میشوره آروم آروم.. _جا نمونۍ..(؛🌿 . . حر‌ف‌هاۍ‌ خودمونیمون.. ➺ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
•| •🧩|• ماه ذی الحجه برای خودسازی خیلی مهم است ماه، ماه دعا است، ماه راز و نیاز با خدا است و یک قدری بیشتر نه فقط روز عرفه، نه فقط دهه اول اصلاً این ماه، ماه دعا، ماه رابطه، ماه خودسازی است  『 پس از امروز برای خودسازی و نزدیک شدن خودت به خدا بیشتر تلاش کن』💚🙃 ⇇ امام صادق(ع) در تفسیر این بخش از آیات 203 بقره و 22 حج که خداوند می‌فرمایند: «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فی‏ أَیَّامٍ مَعْدُودات ؛ و خدا را در روزهایی معین یاد کنید» ‏فرمودند : «أَیَّامُ التَّشْرِیقِ الثَّلَاثَةُ، وَ الْأَیَّامُ الْمَعْلُومَاتُ الْعَشَرَةُ مِنْ ذِی الْحِجَّة؛ منظور از ایام معدودات سه روز یازدهم تا سیزدهم و ایام معلومات؛ ده روز اول ذی‏‎الحجه است» ◕‿◕ . . بدونِ بهانه‌ها، بیش‌تر به دل می‌نشینند😌.. 🪐••| Eitaa.com/Heiyat_Majazi