eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
420 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت0⃣1⃣2⃣ حالا دیگر، بود یا نبود کتاب ه
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت1⃣1⃣2⃣ کشیش نگاهش به ایرینا بود و حواسش جای دیگری سیر می کرد. ایرینا هر چه نگاهش کرد، حرفی از او نشنید. در حالی که به طرف اتاق خواب می رفت گفت: تا صبح همان جا بنشین! به درک که چمدان گم شد. بعد در اتاق را محکم پشت سرش بست. کشیش چون شبحی ساکت و بی حرکت، کنار چمدان نشسته بود، با قامتی خمیده و سری فرو افتاده و چشم هایی فرو بسته. خواب بود یا بیدار؟ مرده بود یا زنده؟ وقتی صدایی شنید، به خود آمد. انگار کسی او را به نام می خواند پدر ایوانف! وقتی برای بار دوم صدا را شنید، به سختی سرش را بلند کرد. چشم هایش را گشود. مردی جوان با ردایی سفید و محاسنی بلند، مقابلش ایستاده بود. مرد، چشم هایی درشت و مردمکی سیاه داشت. کشیش لحظاتی خیره نگاهش کرد. غریبه نمی نمود، انگار او را بارها دیده بود. جوان بقچه ای را که توی دست هایش بود، بالا آورد. کشیش که چشمش به بقچه خورد، مثل برق گرفته ها از جا بلند شد. با دیدن بقچه ی کتاب قدیمی اش در دست جوان، گویی همه ی خستگی سفر و غم و اندوه گم شدن چمدان از او رخت بست. فکر کرد این جوان کتابش را برایش آورده است، اما چرا بدون چمدان؟ خواست همین سؤال را از او بپرسد، حرفی بزند و حداقل تشکری کند که چنین کتاب با ارزشی را به او بازگردانده است. اما هر چه کرد صدایی از حلقومش بیرون نیامد. لبهایش انگار به هم دوخته شده بود و زبانش چون تخته سنگی در دهانش سنگینی می کرد. صدای جوان، نرم و سبک به گوش رسید. انگار این صدا از راه بسیار دوری می آمد: - پدر ایوانف تو امانت ما را به خوبی پاس داشتی. آن طفل امروز در روح تو رشد یافته و وجودت را در بر گرفته است. چراغی در وجودت فروزان گشته، که روشناییش چراغ راه و گرمایش ذخیره آخرتت خواهد شد. بدان پدر ایوانف که ما به یاد مؤمنان خود هستیم و آن ها را فراموش نمی کنیم؛ به ویژه تو را که قبای کشیشی را با عبای علی بن ابیطالب آمیختی و روح عریانت را کسوتی پوشاندی که جز رستگاران چنین کسوتی بر تن ندارند. ما امانت خود را برداشتیم تا ببینیم بعد از تو چه کسی مستعد پذیرش آن است. حال بیا و پیامبر خود عیسی مسیح را بدرقه کن! کشیش گنگ و گیج بود، نمی دانست خواب است یا بیدار. به سختی قدمی جلو برداشت. جوان به جای این که به طرف در خروجی برود، به سوی دیواری رفت که تابلویی قدیمی عیسی مسیح روی آن نصب شده بود. 📚📚 @Heiyat_Majazi کشیش دیگر نای حرکت نداشت، ایستاد و به جوان نگاه کرد که کم کم تبدیل به نور شد، به هاله ای سفید که به طرف رفت و در آن محو گردید. کشیش با صدای ایرینا به خود آمد و چشم هایش را باز کرد: - خدا مرگم را بدهد! از دیشب تا حالا این جا خوابیده ای؟ بلند شو که باید برویم فرودگاه. شاید بشود چمدانمان را پیدا کنیم. بلند شو دست و صورتت را بشوی تا من صبحانه ات را آماده کنم. کشیش به عکس عیسی مسیح روی دیوار نگاه کرد و گفت: لازم نیست برویم فرودگاه. کارهای مهمتری هست که باید انجام بدهم. 😊 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 منـــبع📥 📩 @chaharrah_majazi رمــان فوق العاده😍☝️ هرشب ساعت 🕘 از،این ڪانال👇 📚 @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت1⃣1⃣2⃣ کشیش نگاهش به ایرینا بود و حو
به پـایان آمــد این دفتــر📙 حڪایت همچنــان باقےست👌 ان شاءالله با رمــان دیگـه ای چند شب آینده در خدمتتونیم💪💪 حلال ڪنید اگــر ڪوتاهے وجود داشت👌 منتظرمــون باشید💪💪
هیئت مجازی 🚩
🚀🇮🇷 🍀•| #چهل_برگ |•🍀 در قدم هایے ڪه مانده تا انقلاب موشڪهایمــان را تقسیــم بندی مےڪنیم🇮🇷🇮🇷 ســـر
🚀🇮🇷 🍀•| #چهل_برگ |•🍀 #دستاودرهای_موشڪے🚀 موشڪ بالستیڪ ضد ڪشتے👇 خلیج فــارس، هــرمز🇮🇷 راڪتهای توپخــانه ای👇 صمــید، تندر69، زلزال1، زلزال 2 و زلزال 3🇮🇷🇮🇷 راڪتها: ابزارهای جنگے هستند،ڪه روی خودروهایی نصب و شلیڪ ميشوند. موشڪ های زمین به هوا👇 محــراب، شاهین، میثاق1، میثاق 2، صیاد1, شهاب، ثاقب و مرصاد🇮🇷🇮🇷🇮🇷 موشڪ ضد هلے ڪوپتــر👇 قــائم🇮🇷🇮🇷 #سپــاه_پاسداران🇮🇷🇮🇷 •|🍀|• @heiyat_majazi 🚀🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 بسم رب شهداء و الصدیقین🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
هیئت مجازی 🚩
🇮🇷💪 #هیئت_بصیرتی(7) پنجـشنبه مــورخه 1397/11/11 مــوضـوع: چهل سالگے انقلاب عزیرمـان🇮🇷 و.... بقــیش
🇮🇷🇮🇷 (8)🇮🇷 موضوع: چهلمین سالگرد انقلاب🇮🇷 22 بهمن ماه 1397🇮🇷 عزت، اقتدار انقلاب اسلامی🇮🇷 آینده سبز و درخشان انقلاب🇮🇷 و نقش رهبری در امروزه کشور ما🇮🇷 شنــبه مورخه 1397/11/20 امشب تا لحظه آخر با ما همراه باشید یک دفعه برای همیشه راجع به مسئله قانعتون میکنم و وقتی متوجه شدید وظیفه دارید اطرافیانتونو با خبر کنید که دیگه هیچ وقت از روی بی سوادی بعضی چیزا رو دهن به دهن نچرخونند ما مسئولیم در رابطه با حرفاهایی که میزنیم پس از روی سواد و آگاهی حرف بزنیم اگه سواد نداریم از کسی که تخصصشو داره سوال کنیم. 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 قبل از شروع هیئت امشب وظیفه خودم میدونم یادی ڪنیم از امام راحل رحمه الله علیه، بزرگــمردی ڪه انقلابمــان را جــاودانه ڪرد🇮🇷🇮🇷 و شهدایے ڪه بودنمان و زندگیمان را مدیون آنها هستیم🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 رفقای انقلابی رهبرمونو دارن اماج حمله های سیاسی قرار میدن خوابین👊👊 وای به حالمون اگه رهبرمون تنها بمونه. حضرت زهرا سلام الله علیها تا آخرین توانشونو از ولایت دفاع کردن شماها که دم از حضرت زهرا میزنید کجایید!!!! 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 اول راجع به صحبت ڪنیم تا برسیم به 👇👇 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 مــا خیلے زیاد توی این چهل سال از هر لحاظی پیشرفت کردیم اما پیشرفت یه چیزه دیگه اس میدونید چرا؟؟ 🇮🇷🇮🇷
🇮🇷🇮🇷 یه دوری اگه تو بزنید متوجه میشید دولتمردان گرامےمون مخصوصا تو سالهای اخیر کمترین بودجه برای بخش اختصاص میدن به قول یه بنده خدایی که خدا رحمتشون کنه👇 دنیای فردا دنیای گفتمان است نه موشک بنابراین برای چیزیو اختصاص نمیدن چون اعتقادی ندارن😉 🇮🇷🇮🇷