eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ما با بازی شخصیت کودک را می سازیم، اگر در آن دقت نکنیم ممکن است شخصیت مطلوبی برای کودک حاصل نشود. ▫️بچه ها هر گونه كه در كودكی بازی كنند، در بزرگسالی همانگونه زندگي خواهند كرد . ▫️بازی عامل یادگیری کودک است دقت کنیم با آنها بازی خشونت می کنیم یا مهربانی؟
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
...: #رمان_فرشته‌ی‌من #قسمت_17 +همه خواسته ها و آرزو هامون هم تو خط و مسیر همین عشقه.نمیدونم تاحال
...: اخم کرد و گفت: +این فضولیا به تو نیومده دختر جون لبخند دندون نمایی زدم.آخه پدر من تو نمیدونی من چقدر فضولم؟ بعد همونطور که با کنترل تلویزیون ور میرفت و به آبا و اجدادش فحش میداد گفت: +جواب سوال منوندادیا.خونه کدوم دوستت رفته بودی؟ آهی کشیدم و گفتم: _ای بابا!شما نمیشناسینش. همونطور ک داشت کانال تلویزیون رو عوض می کرد گفت: +از کی تا حالا ما دوستای تو رو نمیشناسیم؟ پوفی کردم و گفتم: _باباجان،چرا اینقدر آدم رو سیم جین می کنید؟مگه بچه ی ابتداییم؟ بعدش هم وقتی من با یه نفر تازه دوست میشم نمیام جار بزنم:خبرخبر،همه بدونید من یه دوست جدید پیدا کردم،اسمش زهراست،خبرخبر خندید و با یه اخم مصنوعی گفت: +بی مزه.خندیدم _آره دیگه.خندیدی.خودم دیدم بعدش هم لبخند پیروز مندانه ای زدم و رفتم توی اتاقم و لباسهام رو درآوردم.حوصله ام سر رفته بود دیگه دوستام هم نبودن ک باهاشون چت کنم.دوباره بغضم گرفته بود.تو دلم گفتم: _خدایا آخه چرا بدبختی منو می بینی خوشحال میشی؟حتما این مشکل رو هم تو درست کردی.مگه همه کارها دست تو نیست؟ای بابا،حداقل خوشی وناخوشی رو عادلانه تقسیم کن.خسته شدم از این همه بی عدالتی ... دوشنبه ساعت12:15کلاس داشتیم.استاد هم ک مثل همیشه تا فهمید زهرا تو کلاس نیست اخماش رفت توهم.بعدش هم زیر لب یه چیزایی گفت که من فقط چند تا کلمه "چادری" "مذهبیا" "دیوونه" رو از توش متوجه شدم.... ....
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
...: #رمان_فرشته‌ی‌من #قسمت_18 اخم کرد و گفت: +این فضولیا به تو نیومده دختر جون لبخند دندون نمای
...: استاد داشت بقیه اسم هارو میخوند ولی از وقتی که اسم زهرا رو خونده بود،پچ پچ ها و خنده های ریز مثل همیشه تو کلاس شروع شده بود.برای اولین بار از این پچ پچ ها اعصابم خورد بود ولی نمیتونستم حرفی بزنم.با اخم به تابلوی کلاس خیره شده بودم و داشتم حرص می خوردم که چرا زهرا اینقدر دیر کرده که یکدفعه در باز شد و زهرا اومد تو.یه عذرخواهی کرد و نشست سرجاش. تازه لبخند روی لبهام نشسته بود که تیکه انداختنهای بچه ها شروع شد و اعصابم رو خورد کرد.استاد بعد از ساکت کردن بچه ها بلند شد و با عصبانیت رو به زهرا گفت: +خانوم مهدوی!از این به بعد حق ندارید سر کلاس من دیر بیاید وگرنه این ترم میندازمتون.باید قبل از من سر کلاس باشید زهرا بلند شد وخیلی آروم گفت: +استاد،من قول میدم که همیشه تا تموم شدن حضور و غیاب شما سر کلاس باشم. استاد بدون اینکه جوابشو بده چشم غره ای بهش رفت و برگشت سمت تابلوی کلاس و درس رو شروع کرد. کلاس که تموم شد رفتم سمت زهرا و بهش سلام گفتم.اونم با مهربونی همیشگیش که شرمنده ام میکرد جوابم رو داد و حالم رو پرسید. گفتم: _زهرا،حالا نمیشه بزاری وقتی رفتی خونه نمازت رو بخونی که اینقدر حرف بهت نزنن؟من واقعا نمیتونم تحمل کنم. بعد سرم رو مایین انداختم و آروم و با خجالت گفتم: _میدونم من خودم همیشه جزو کسایی بودم که بهت تیکه مینداختم و مسخره ات میکردم ولی حالا که بیشتر شناختمت نمیتونم این وضعو تحمل کنم دستم رو گرفت و گفت: +لذت نماز اول وقت اینقدر زیاده که دلم نمیاد بزارم بعدا بخونم.وقتی نماز از اول وقت میگذره دیگه تنبلیم میاد واون لذت خاص ارتباط باخدا رو ندارم.به قول آیت الله بهجت:"نماز مثل لیموشیرین میمونه.هرچی بگذره شیرینیش رو از دست میده و تلخ تر میشه"اونوقت دیگه رغبتی به خوندنش نیست.اینا خودشون باید ساعت کلاس رو طوری تنظیم کنن که با اذان برخورد نداشته باشه. وقتی رسیدیم در اتاق رئیس دانشگاه،ایستاد و گفت: +من دارم میرم داخل تا همین موضوع رو بهشون بگم.اینجا میمونی یا میای تو؟ _من همینجا منتظر هستم.تو برو بگو و بیا همونجا دم در وایساده بودم و صداش رو می شنیدم که میگفت: +آقای دادرس،شما یه ربع ساعت کلاس هارو عقب بندازید تا ماهم به نمازمون برسیم.باور کنید یه ربع به هیچ جایی برنمیخوره و ماهم از نماز اول وقت جا نمی مونیم.به هرحال ما مثلا تو کشور اسلامی هستیم و باید به نماز اهمیت داده بشه دیگه +آخه ما همین چند وقت پیش یه ربع ساعت کلاس ها رو عقب انداختیم.ولی حالا من بازم فکرهامو بکنم ببینم اگه‌امکانش باشه یه ربع یا نیم ساعت کلاس ها رو عقب بندازیم زهرا هم تشکر کرد و از اتاق اومد بیرون.لبخند زد و گفت: +بریم؟ _بریم رفتیم تو حیاط.زهرا گفت: +نظرت چیه... ...
🍃🌸 * دوست دارند همسرشان به آنها دهد؛ حتی اگر خودشان فردی آرام باشند! باشید و شوخ‌طبع و البته و جنبه خود را هم بالا ببرید. # زنان و مردان شوخ‌طبع زندگی زناشویی و ازدواج نسبت به زنان و مردان ، جدی و عبوس دارند...! مختلف را با هم تجربه کنید. سعی کنید بیشتر در اجتماع و کنار هم حاضر باشید، قرار بگذارید وقتی با هم می‌روید برنامه‌ای برای شاد کردن هم داشته باشید... 🍃🌸
عزیزای دل سلام🙃 نویسنده رمان فرشته‌من هستم☺️🌸 خیلی خیلی خوشحال میشم‌ که رمانم رو بخونید و بنده رو از نظرات قشنگتون باخبر‌کنید🌹 @shahid_gomnam_3_1_3 یا اگه دوست دارید حرفاتونو به صورت ناشناس از طریق لینک زیر بهم بگید😊 https://harfeto.timefriend.net/62701830
☑️سئوال آیا می توان غسل جنابت را در حال حیض انجام داد؟ ✅پاسخ 🔻همه مراجع (به جز امام خمینى و آیت الله خامنه‏ اى): آرى، در حال حیض، صحیح است و از جنابت پاک می شود. [آیت الله مکارم، استفتاءات، ج 1، س 87، آیت الله فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 163 و آیت الله تبریزى، منهاج الصالحین، ج 1، م 233، احکام الحائض، به نقل از پرسمان.] 🔸امام خمینى و آیت الله خامنه‌ ‏اى: بنابر احتیاط واجب غسل جنابت در حال حیض صحیح نیست. [آیت الله خامنه‏ اى، اجوبة، س 175 وامام خمینى، تعلیقات على العروة، ج 1، م 43، احکام الحائض، به نقل از پرسمان] 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
👈بخاطر یک لقمه ❤️زن گفت"مرد این چه کاری است که می کنی این کارها دیگر از سن و سال من و تو گذشته است" 💞اما مرد اصرار داشت که خودش،لقمه را در دهان همسرش بگذارد و می گفت : آخر امروز از رسول الله صلی الله علیه و اله شنیده ام که 💫"مرد بخاطر لقمه ای که برای همسرش می گبرد،اجرو ثواب میبرد" 📚رسم محبت / ص14
🌷همسرداری وقتی مرد خسته از بیرون می‌آید به آرامش نیاز دارد و ممکن است برای فراموش کردن مشکلات، اخبار گوش کند یا روزنامه بخواند و با خود خلوت کند‌ این‌کار را بی‌اعتنایی به خود تلقی نکنید! به تفاوت‌های روانشناختی یکدیگر احترام بگذارید!
❗️آزادی دادن بیش از حد و افراطی به کودک زمانیست که به کودک از دو سالگی صبر را نیاموختید. 🔸یا زمانیکه می توانسته کارهایش را با کندی انجام دهد شما به جایش انجام دادید و مسؤلیت مطابق سنش را به او نیاموختید. 🔸یا با دیدن جیغ و داد و کتک زدن خود شما و دیگری تسلیم شدید.
🌸 * باید به زنها گفت « دارم؟!» خیلی از# مردان عادت ندارند احساساتشان را بیان کنند و از بیان جمله‌ی « دارم» یعنی چیزی که مایل است صدها بار بشنود، می‌کنند. چه بسا زنی از شوهرش بپرسد: «آیا من را دوست داری؟» و شوهر فقط به گفتنِ « که دارم!» کفایت بکند. این نیست که نمی‌داند. دارد که بارها این جمله را بشنود.* 🍃🌸
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
...: #رمان_فرشته‌ی‌من #قسمت_19 استاد داشت بقیه اسم هارو میخوند ولی از وقتی که اسم زهرا رو خونده
...: +نظرت چیه بریم دوتا کاسه آش بخوریم؟تو این هوای سرد آش خیلی میچسبه _آره بریم.من خیلی سردمه.این نزدیکی جایی هست آش بفروشه؟ چشمکی زد و با خنده گفت: +آره من میشناسم.آش های خوبی هم داره.میریم اونجا؛نزدیکه رفتیم سمت جایی که آش می فروختند.تو راه بیرون رفتن از دانشگاه،سنگینی نگاه یه سری از دخترا و پسرای دانشگاه،وقتی که منو کنار یه دختر چادری می دیدند اذیتم میکرد ولی سعی کردم به روی خودم نیارم.به هرحال میتونستم به اونا حق بدم.چون من از کسایی بودم که به شدت از چادریا و مذهبیا متنفر بودم ... شب که مامانم از سرکار اومد،بعد از عوض کردن لباسهاش اومد تو اتاقم و گفت: +نیلوفر،بابات که گشنش نیست شام نمیخوره.تو نیمرو می خوری برات درست کنم؟ دراز کشیدم روی تخت؛آهی کشیدم و با اعتراض گفتم: _ای بابا!مامان،من شبیه نیمرو شدم.یه غذای دیگه بلد نیستی درست کنی؟بخدا دلم برای یه غذای خوشمزه خونگی تنگ شده +تو که میدونی من از سرکار میام خسته ام.تازه وقت هم کمه.تا بخوام یه غذای خوب درست کنم و بخوری شده نصف‌شب.ولی میرم ببینم چی میتونم برات درست کنم به زور لبخندزدم و سرتکون دادم.مامانم هم از اتاق بیرون رفت. نیم ساعت بعد مامانم صدام کرد و گفت که برم شام بخورم.رفتم بیرون و باکمال تعجب دیدم که کوکو سیب زمینی درست کرده.نزدیک بود ذوق مرگ بشم.واقعا هرکس هم جای من بود ذوق میکرد ... روز جمعه مامانم شیفت بود و بابام هم با دوستاش رفته بود شمال.هرچی به من اصرار کرد که باهاش برم،نرفتم.خوشم نمیومد با دوستای بابا و دختراشون که معلوم نبود چطوری هستن و چه اخلاقی دارن برم گردش. ...
💞✨ توانايی با هم خنديدن به عنوان يكی از مولفه‌های مهم زندگی زناشويی محسوب می‌شود. شوخ طبعی می‌تواند به زوجين كمک كند نگذارند مشكلات پايشان را از گليمشان درازتر كنند! ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿