eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.4هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
بودنت تمام دردامو خوب میڪنه . .♡ •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
...: #رمان_فرشته‌ی‌من #قسمت_35 _بابا!من به آرامش نیاز دارم.این راه من رو به آرامش میرسونه +تو ا
...: +خانوم زهرا(س) با افتخار نگاهت میکنه و میگه مرحبا،مرحبا به این نجابتت.حواستون باشه؛گفتم حرمت داره.یعنی چی؟یعنی اگه چادرگذاشتی دیگه نباید با نامحرم شوخی کنی،البته همینجا یه اشاره بکنم که فکر نکنید فقط غریبه ها نامحرمن.هممون میدونیم که پسر عمه و پسرخاله و پسر عمو و.. هم نا محرمن ولی نمیدونم چرا جدیدا مذهبیای ما فامیل هاشون رو نامحرم حساب نمی کنند و خیلی راحت بساط شوخی و خنده راه میندازن.این خودش از دام های شیطانه. حالابگذریم؛وقتی چادر سر می کنی دیگه نباید پشت سر کسی حرف بزنی،دیگه نباید به کسی تهمت بزنی،یعنی چادر مثل یه حفاظ عمل می کنه،یه حفاظ که ما رو از همه بدی ها حفظ می کنه.اون هایی که چادری نیستند نمیدونند وقتی بین یه عده آدم بی حجاب یا بدحجاب وقتی با چادر راه میری چه حس غروری بهت دست میده.چون میدونی امام زمان(عج)داره بهت لبخند میزنه.تو رو می بینه دلش آروم میشع،میگه هنوز هم هستند کسایی که مادرم رو الگو قرار میدن. خواهرای گلم،تحمل سنگینی چادر و تحمل گرمای تابستون زیرچادر و هزاران سختی دیگه،می ارزه به یه بار لبخند زدن مهدی فاطمه(عج).همون عرقی که زیر چادر میریزی بعدها خیلی به دردت میخوره.پس حواسمون باشه؛دینمون رو به دنیامون نفروشیم بعد یه مقدار از لیوان آبی که کنارش بود خورد و گفت: +برای اینکه ان شاالله جزو ادامه دهندگان راه حضرت زهرا(س)باشیم صلواتی ختم کنید +اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم .... رفتم خونه.دراز کشیدم رو تختم و فکر کردم.حس کردم دلم میخواد چادر رو امتحان کنم.حس میکردم به امام زمانی که خیلی نمی شناختمش بدهکارم. خودم میفهمیدم چقدر تغییر‌کردم.از یه دختر شر و شور و یه دنده تبدیل سده بودم به یه دختر عاقل و آروم!!! ..... یکشنبه زنگ زدم به زهرا و گفتم: _زهرا من میخوام برم چادر بخرم،باهام میای؟ +برای خودت میخوای؟میخوای چادری بشی؟ _آره میخوام چادری بشم😃 +خوب فکرهاتو کردی؟به نظرمن عجله ای تصمیم نگیر.خوب فکرهاتو بکن یه تصمیم عاقلانه و جدی بگیر.هر وقت مطمئن شدی میخوای چادر بزاری اون موقع چادر بخر.یه طوری نباشه که یه مدت بزاری بعد دلتو بزنه و دیگه نزاری.قشنگ فکر کن و هر وقت که واقعا به این نتیجه رسیدی که باید چادر بزاری بهم خبر بده. _باشه فکرهامو می کنم😐 تلفن رو قطع کردم و نشستم روی مبل.لب و لوچه ام رو کج کردم.فکر میکردم زهرا از تصمیمم استقبال کنه،نه اینطوری بزنه تو ذوقم.ضدحال خورده بودم ولی شاید هم حرفای زهرا درست بود ....
...: فکرم درگیر بود.نمیدونستم کاری که میکنم درسته یا نه ولی من دلم میخواست چادری بشم.یه مقدار از تو اینترنت تحقیق‌کردم.بعدش هم ازتو کتابخونه خونه مون اینقدر گشتم تا تونستم تنها قرآن کوچیک و قدیمی خونه مون رو پیدا کنم.اینقدر روش خاک نشسته بود که حالم داشت بد می شد.یه دستمال نم دار برداشتم و پاکش کردم. قرآن رو بوس کردم.میخواستم بازش کنم که یادم افتاد وضو ندارم. رفتم وضو گرفتم و دوباره قرآن رو برداشتم.بوسیدمش و تو دلم گفتم: _خدایا من استخاره و اینجور چیزا بلد نیستم.مگه همه چیز توی قرآن نوشته نشده؟خودت راه درست رو بهم نشون بده.من عقل و اینجور چیزا تو سرم نیست.یه جوری بهم نشون بده که بفهمم.خدایا من میخوام بیام سمتت.کمکم کن.زهرا میگفت اگه‌کسی یه قدم به سمتت برداره تو قدمهای بعدی رو به سمتش میری چشمام رو بستم و یه صفحه از قرآن رو باز کردم.حتی تو دوران مدرسه هم نمیتونستم درست و حسابی از و قرآن بخونم،چه برسه به الان که خیلی وقت بود نخونده بودم.به معنی آیه ها نگاه کردم.تو معنی آیه ها دنبال یه کلمه می گشتم که وقتی چشمم بهش خورد میخواستم از خوشحالی بال دربیارم.《چادر》این کلمه ای بود که دنبالش بودم.معنی آیه رو خوندم: _ای پیامبر!به همسرانت و دخترانت و همسران کسانی که مومن هستند بگو که چادرهایشان را برخود فرو پوشند؛این برای اینکه به عفت شناخته شوند نزدیکتر است و در نتیجه مورد آزار قرار نخواهند گرفت و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است(احزاب59) باورم نمیشد.اصلا باورم نمیشد که خدا جوابم رو داده باشه.دیدن این آیه باعث شده بود که ایمانم به خدا قوی بشه.از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم.زنگ زدم به زهرا و گفتم: +زهرا،من مطمئنم که میخوام چادری بشم.باور کن مطمئنم.حتی یه ذره هم شک ندارم ... چادر رو روی سرم گذاشتم و پول رو حساب کردم.با هم از مغازه اومدیم بیرون.با خوشحالی برگشتم سمت زهرا و گفتم: _واقعا بهم میاد؟ لبخند زد و گفت: +آره خیلی؛ماه شدی.وقتی چادر میزاری انگار شخصیتت قابل احترام تر میشه _زهرا +جانم؟ _تو برام مثل یه فرشته می مونی.تو باعث شدی من خدا رو بشناسم.تو باعث شدی من یه آدم دیگه بشم.یعنی اصن باعث شدی من آدم بشم .... حرفهای قشنگتون☺️ @shahid_gomnam_3_1_3
تو كه پيشمي جز دوست دارم ،دلم هواي هيچي نمي كند.. ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
📌 اصول تربيت بر پايه ( توجه) یا (بی توجهی) نسبت به رفتارهای كودك است. " توجه" به رفتار خوب آن را در كودك تقويت نموده و "بی توجهی" به رفتار بد و نامطلوب، آن رفتار را در كودك خاموش می سازد. •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
...: #رمان_فرشته‌ی‌من #قسمت_37 فکرم درگیر بود.نمیدونستم کاری که میکنم درسته یا نه ولی من دلم می
...: لبخند زد و همونطور که داشت گوشه روسریمو برام درست میکرد گفت: +مطمئن باش خدا تورو خیلی دوست داشته و خودش بهت نظرکرده و من فقط یه وسیله بودم برای هدایت تو.من خیلی به حال تو حسرت میخورم.تو خیلی سعادت داری که تونستی از بین خانواده و دوستات که هیچکدوم تو این راه نبودن راه درست رو انتخاب کنی لبخند زدم و چیزی نگفتم. حرکت کردیم و رفتیم سمت بهشت زهرا(س).وقتی رسیدیم زهرا مستقیم رفت سر قبر یه شهید گمنام و اونجا نشست.یه قطره اشک از روی گونه اش سر خورد و گفت: +این شهید دوست منه.همیشه میام سر مزارش و هروقت هم که مشکلی داشته باشم ازش میخوام کمکم کنه.خیلی زود به زود دلم براش تنگ میشه.خیلی دوستش دارم.با اینکه نمیدونم کیه ولی اولین بار که از کنار قبرش گذشتم احساس کردم داره صدام می کنه.این که گمنامه خیلی حس قشنگیه _چقدرخوب +آره خیلی خوبه بعدش گفت: +نیلوفر پاشو بریم خونه ما میخوام یه چیزی بهت بدم باتعجب گفتم: _چی؟ +بریم خونمون.می فهمی _باشه بزار فاتحه بخونم بعد بریم ... از مامانش بابت اینکه همیشه مزاحمشون میشدم عذرخواهی کردم ورفتیم تو اتاقش.داشتم خودم رو تو آینه نگاه می کردم که گفت: +بفرما خانوم خوشگله برگشتم سمتش و با خوشحالی و البته کنجکاوی،جعبه کادو رو ازش گرفتم.گفتم: _وای ممنون زهرا.چرا اینکارو کردی؟اصلا هدیه بابت چی؟ بازش کردم.یه چادر سفید عروس بود 🧖‍♀با یه جانماز سفید و طلایی خیلی قشنگ😍.احساس میکردم لباس یه فرشته🧚‍♀است.زهرا گفت: +این چادر و جانماز رو مامانبزرگم از کربلا برام آورده.خیلی قشنگه.همون روزکه اومدی و اینجا برای اولین بار نماز خوندی تصمیم گرفتم این رو بهت بدم.حالا هم که فرشته شدی این چادر واقعا لایقته پریدم بغلش و گفتم: _خیلی دوستت دارم زهرا +منم خیلی دوستت دارم نیلوفر؛بیشتر از اونکه فکرش رو بکنی.فقط لطفا هروقت باهاش نمازخوندی من رو هم دعا کن.خیلی به دعات محتاجم 🛑داریم به قسمتای حساسش نزدیک میشیم🛑 .... نظری،پیشنهادی،انتقادی @shahid_gomnam_3_1_3
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
...: #رمان_فرشته‌ی‌من #قسمت_38 لبخند زد و همونطور که داشت گوشه روسریمو برام درست میکرد گفت: +م
...: تو راه برگشت،نزدیک خونه کنار یه سوپر مارکت وایسادم تا یه سری خوراکی و هله هوله برای خودم بخرم.پول رو حساب کردم و از مغازه اومدم بیرون. داشتم میومدم سوار ماشین شم که بابام رو اونطرف خیابون دیدم.امیدوار بودم من رو ندیده باشه ولی متاسفانه دیده بود.سرجام خشکم زده بود.نمیتونستم حرکت کنم.میدونستم بابام به شدت از چادر و چادری بدش میاد. با عصبانیت اومدسمتم.چشمام رو بستم و منتظربودم بزنه تو گوشم.ولی نزد.به جاش چادرم رو از سرم کشید و به زور منو فرستاد تو ماشین.تو ماشین همش بهم فحش میداد و با عصبانیت عربده میکشید و می گفت: +این چه قیافه ایه برا خودت درست کردی؟دختر تربیت کردم که اینطوری بشه؟واسه من چادر سر کردی ک چی بشه.خودت رو امل نشون بدی؟کی اومده تو گوشت ورد خونده!عوضی نمک نشناس.اینطوری نمیتونم باهات ادامه بدم.چند روز پیش درست باهات صحبت کردم ولی سوء استفاده کردی وقتی رسیدیم داد زد: +سریع پیاده شو برو تو با گریه رفتم تو.بابامم اومد تو و کمربندش رو دراورد و افتاد به جونم.یه دونه کمربند میزد،ده تا داد میزد و فحش میداد.بعد از چند دقیقه که عصبانیتشو روم خالی کرد گفت: +سریع کلید خونه و گوشیت رو بده با تعجب گفتم: _گوشی برای چی؟ داد زد: +سریع بده حرف نزن اروم کلید خونه و گوشیم رو از تو کیفم درآوردم و با گریه گرفتم سمت بابام.محکم اونا رو از دستم کشید و گفت: +تا یه هفته حق نداری پات رو از خونه بیرون بزاری.شنیدی چی گفتم؟صبح ها که دارم میرم محل کار در رو قفل می کنم.به هیچ کس هم حق نداری زنگ بزنی،هیچ کدوم از دوستات هم حق ندارن بیان خونمون.حالا سریع از جلوی چشمم دور شو.تو با حرف زدن آدم نمیشی با گریه رفتم تو اتاقم.فکر نمیکردم همه چیز اینقدر بد بشه.ولی من خودم این راه رو انتخاب کرده بودم و باید پاش وایمیسادم.یاد حرف زهرا افتادم که میگفت: (خدا خودش تو قرآن گفته بعد از هرسختی آسونیه؛فقط ما باید قوی باشیم و مرحله سخت رو به خوبی رد کنیم تا برسیم به مرحله آسون.باید حواسمون باشه دینمون رو فدای دنیا نکنیم ....
زنها هزار راه بلدند برای بیان احساسشان! اشک‌ها و لبخندهایشان را باور نکنید،زنها را از احساساتشان و رفتارهایشان بفهمید و بشناسید. حالشان را از آشپزخانه و سفره و غذاهایشان بپرسید. گاهی که همه جا سرد و تاریک می‌شود و غذایشان می‌سوزد یا بی‌نمک یا شور می‌شود و سفره‌هایشان بدون هیچ تزیینی هول هولکی چیده می‌شود؛بدانید بچه و کار و خستگی و بیماری و ... بهانه است، آنها غمگینند! •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
📌 نماز و دعا در روایات آمده است که قبل از خواستگاری، دو رکعت نماز بخوانید و بعد از نماز این دعا را قرائت نمایید: خدوندا! من قصد ازدواج دارم؛ پس پاکدامن ترین از زنان را برایم مقدر فرما؛ کسی که مرا و مالم را بهتر برایم حفظ می‌کند؛ و از گسترده‌ترین روزی برخوردار و با برکت‌ترین زنان است و فرزندی طیب (و پاکیزه) که جانشین صالحی در زندگی و بعد از مرگم باشد، برایم مقدر فرما یا در روایتی دیگر آمده است که امیرالمؤمنين (ع) فرمودند: هر کس از شما که قصد دارد، دو رکعت نماز بخواند و پس از سوره حمد سوره یس بخواند و وقتی از نماز فارغ شد، خداوند تعالی را حمد نمايد و ثنا و ستایش نماید و عرضه بدارد: «خداوندا همسری روزی‌ام کن با محبت، فرزندآور، سپاسگزار و باغیرت؛ همسری که اگر به او احسان کردم شکر نماید و اگر بدی کردم درگذرد.» •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
تعلیم و تعلم بهتر است از همان دوره کودکی صورت پذیرد. چنانکه حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «مَنْ لَمْ یَتَعَلَّمْ‏ فِی‏ الصِّغَرِ لَمْ یَتَقَدَّمْ فِی الْکِبَر» (1) «کسی که در کودکی نیاموزد، در بزرگی نمیتواند جلو بیفتد». به طور کلی یادگیری کودک از ابتدای تولد تا سن دو سالگی تنها از طریق حواس و صرفاً به وسیله فعالیتهای حرکتی صورت میگیرد. پس از آن تا سن هفت سالگی کودک به تدریج نمادها را میشناسد و به خصوص لغات را فرا میگیرد، البته در این دوران دیدگاه دیگران را نسبت به درک مفهوم لغات نادیده میگیرد؛ به تدریج و با افزایش سن (در سن هفت تا یازده سالگی) کودک قادر میشود تا به بیش از یک موضوع در یک آن بیندیشد و کمکم توانایی نگهداری ذهنی موضوعات را کسب میکند. همچنین توان پیگیری موضوعات مورد نظر خود را دارد. از سن یازده سالگی به بعد، ذهن او به خوبی میتواند موضوعات را نتیجهگیری کند. همچنین او در این دوران به احتمالات، بیش از واقعیات توجه نشان میدهد و میتواند به تفکر بپردازد و تجربیاتش را گسترش دهد. •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
💢 وقتی عروسک های خوش اندام و بلوند و چشم آبی را دست دختر های مو مشکی و سبزه و تپلی خودمان می دهیم داریم او را تحقیر می کنیم . نتیجه آن را چه زمانی میبینیم؟ در نوجوانی و جوانی کودکان توسط عروسک ها درک و تصویر نا زیبایی از جسم خود می سازند و در حسرت آن اندام و پوست و مو تا آخر عمر روزهای تلخی را می گذرانند، و هر تلاشی می کنند که خودشان را شبیه آنها کنند. •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
🌸 *وقتی شوهرتون میادخونه ازش استقبال کنین با لبخند و عطر خوش. یک زمان تنهایی بهش اختصاص بدین ازموقعی که میاد خونه تاموقع خواب بهش نچسبین اجازه نفس کشیدن هم بهش بدین.* 🍃🌸