غبارشم مقدسه - @Maddahionlin.mp3
1.32M
⏯ #شور احساسی
🍃ته هر معرفت و مرام حسین(ع)
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🌹#ولادت_حضرت_معصومه_س
🌹#مدح
🎤مداح :حاج محمد رضا طاهری
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
ای روزهای تار ای شب های دور از ماه
ای بیقراری های دائم با دلم همراه
ای بغض هایی که می آیید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله
ای بغض های بیقرار روز و شب هایم
من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم
هرچند گریانم تبسم میکنم امشب
بی تاب رو بر جانب قم میکنم امشب
در کوچه هایش خویش را گم میکنم امشب
انگار با زهرا تکلم میکنم امشب
در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست
با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست
ای آشنای بیقراری های این مردم
با تو رسیده تا مدینه پای این مردم
رنگ حقیقت یافته رویای این مردم
یا فاطمه یا حضرت زهرای این مردم
ای حامی امروز من، فردا مرا دریاب
یا فاطمه در حشر چون دنیا مرا دریاب
*امشب فکر نکن خودت آمدی خانوم پیدات کرده وآورده اینجا به این مجلس.شفاعت کل محشر دست خانوم حضرت معصومه هست؛همه تو محشر گریانند،ازحالا باید گدایی کنی*
ای حامی امروز من، فردا مرا دریاب
یا فاطمه در حشر چون دنیا مرا دریاب
اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را
بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را
دریاب شور اشک های شوق مادر را
حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را
معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب
دیده به رخسار رضا وا میکند امشب
آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد
پیچید یاس و باز هم عالم معطر شد
شأن نزولش آیه های سبز کوثر شد
امروز در تقویم شیعه روز دختر شد
بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
دریاب خانم دختران سرزمینم را2
در خاک تشنه بذرهای علم می کاری
فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری
در سایه ات دفن اند عالم های بسیاری
گلپایگانی ، حائری ، علامه ، خوانساری
شاگردهای مکتبت استاد افلاک اند
صدها چو بهجت در جوار تربتت خاک اند
آه ای کریمه ای ملیکه عمه ی سادات
با کوله باری آمدم لبریز از حاجات
با دست خالی آمدن از پیش تو هیهات!!
پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات
تا که به زودی زائر صحن رضا باشم
آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم...
*حسین...حسین...حسین...*
"شاعر:محمد بیابانی"
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
.
🏴#ترحیم_خوانی
🏴#مجلس_ختم_جوان
🏴#جوان
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
نمڪ بر زخم دل شیرین تر از خواب سحر گردد
جگرها خون شود تا یڪ پسر مثل پدر گردد
پدر در کودکے با شوق دل دست پسر گیرد
به امیدے که در پیرے پسر دست پدر گیرد
خدا امید هیچ پدر مادرے رو نا امید نکنه،،،چراغ بهمه سرمایه پدر مادر بچه هاشونه،،، همه امید زندگے پدر مادر فرزنده،،،اونم فرزندے که با خون دل بزرگ شده
چه شبهایے که پدر و مادر بالاسر بچشون بیدار موندن و گفتن خدا همه امید ما این بچه است.
هر کے داغ جوون دیده منو ببخشه،،، سخته اگه همین پدر مادر بیان بنداے کفن جونشونو باز کنن،،، برا بار آخر ببیننش،،،
پسرم،،،زندگے من،،،عزیز من،،، سرمایه من،،،
یه بار جواب بابا رو بده،،، یه بار جواب مادر و بده،،،
لالا لالا گل بے برگ و بارم
پس از تو روز روشن گشته تارم
لالایے میگم و از غم بسوزم
پس از تو تیره گشته حال و روزم
خدا داند که من طاقت ندارم
چگونه زیر این خاکت گذارم
یادتونه یا نه،،،چجورے خاڪ مے ریختن،،،
یادتونه یا نه، آے برادرا و خوهراے دلخسوخته،،،
چجورے با داداش خدا حافظے کردین،،،
خدا حافظ گل گشته خزونم
تو رفتے از فراقت نوحه خونم
هنوزم دورے تو نیست باور
خداحافظ خدا حافظ برادر
اما مجلس جوونه،،،اجازه بدین
دلا رو ببرم کربلا،،، جایے که یه پدر پیر نشست کنار بدن شبه پیغمبرش،،، گفت علی،،،
تا حالا ندیده بودم جلو بابا پاتو دراز کنی،،،چے شده حالا مقابل رو زمین خوابیدی،،،
پاشو عزیزم بریم به خیمه
چشم انـتظارت خواهـراتن
جز یه بدن که، شد اربا اربا
چیزے نمونده واسه ے من
پاشو عزیزم پاشو عزیزم
صورت به صورت علے اکبرش گذاشت،،،هے صدا میزد ولدے علی،،،،
بلند بگو یا حسین(ع)،،،،،،
این حسین کیست که عالم دیوانه ے اوست
این چه شمعے ایست که جانان همه پروانه ے اوست
🖊️شاعر:استاد حسین کریمے نیا
نیم از عالم خاک
@khatmkhanimajma
#ترحیم_خوانی_مجمع_الذاکرین
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#اشعار_چاوشی_خوانی_زائران_اماکن_متبرکه
#زائران_مکه_ومدینه
چاووشی بازگشت زائران مکه ومدینه -(آمد از مکه و منا حاجی)
چاووشی بازگشت زائران مکه ومدینه
آمد از مکه و منا حاجی
آمد از مروه وصفا حاجی
میرسد زائری که از عرفات
تا توانی فقط بخوان صلوات
.......
آمده حاجی و دلش شاد است
خانه قلب او چه آباد است
میرسد از قدوم او برکات
تا توانی فقط بخوان صلوات
.....
حاج با خود چها تو آوردی
یک مدینه صفا تو آوردی
دیدن روی تو پر از حسنات
تا توانی فقط بخوان صلوات.
......
دل ما شما سخن دارد
سخن از لاله ی چمن دارد
زائر کعبه ایی پر از نعمات
تا توانی فقط بخوان صلوات
....
آمد از سر زمین سعی و صفا
زائران حریم بیت خدا
تا رسد لعل تو به اب حیات
تا توانی فقط بخوان صلوات..
زائر مکه بوسه بر رویت
کاروان دل امده سویت
این بود برترین هر کلمات
تا توانی بخوان صلوات
.....
قبله ی عاشقان علی باشد
در دو عالم مرا ولی باشد
تا رسد لحظه ی مخوف ممات
تا توانی فقط بخوان صلوات
📋 شیخ الائمه از غمت داره به ما غم میرسه
#سبک_واحد
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شیخ الائمه از غمت داره به ما غم میرسه
شوال و با روضه ها بوی محرم میرسه
گریونه چشمای ترم، از روضه های مادرت
در و دیوار حرم دیدم، چی سرت اومد تو دل خونه ؟
قبات افتاد و عصات افتاد، بردنت از خونه غریبونه
دوباره یادم افتاد، تو کوچه ها چی رخ داد
تنها با دست بسته،علی شکست ای داد بیداد
مردم هجوم آوردن، این پیرمرد و بردن
ظلمی که شد به صادق، دیدن ولی نمردن
«مظلوم امام صادق»
پا روضه هات میسوزم و، داغم من از داغ علی
هیزم آوردن پشت در،میسوزه باز باغ علی
قلبت شکسته ای وای من! دستتو بسته وای من!
پس در از روضه ی مادر، با دل مضطر با خبر بودی
تو آتیش بودی ولی داغ از، داغ دلسوز میخ در بودی
دوباره آتش و دود، خلیل و ظلم نمرود
هجوم و خونه ی وحی، غلاف و تازیانه هم بود
«مظلوم امام صادق»
یه عمری از داغ حسین،خوندی تو با سوز و نوا
حالا خودت روضه شدی، ای روضه خون کربلا
مونده کبودی رو تنت، مثل حسین، بد زدنت
دلت خون و چشم تو گریون، سینه سنگین و تر شده پرتر
تو اون آتیش خیمه رو دیدی، داد زدی ای وای از دل زینب!
آتیش به قلب ما زد، وقتی به خیمه ها زد
از روی تل دوباره، زینب حسینشو صدا زد
«مظلوم من حسینم»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
مثلِ امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد .. روایت میگه موسی ابنجعفر به این بدن نماز خوند .. بهترینِ کفن ها رو آوردن .. روایت میگه عمامۀ امام سجاد رو هم آوردن ، این آقا رو با این پارچهها کفن کنن .. چهارهزار شاگرد داشته این آقا ، همه جمع شدن، احترام کردن . عجب تشییعی تو شهر مدینه بهپا شد . شهر مدینه غوغایی شد از جمعیت. آقا رو با عزت و احترام تو قبرستانِ بقیع به خاک سپردن ... (دلت کجا میره ؟) بعضی ها میگن حسین .. اما من میخوام از مادرش بگم ..
این یه تشییع بود تو این شهر ...
همچین که صبح شد اومدن درِ خونۀ این آقا : کجاست فاطمه؟.. ما میخوایم به این بدن نماز بخونیم .. اومدن بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدنُ برد شبانه دفن کرد ، وصیتِ خود فاطمه ست ...
تا این حرف رو زد ،دومیِ ملعون خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورتِ عمار زد ، زمین افتاد من میگم شاید تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستایِ محکمی داری .. سیلیِ تو منِ مرد رو از پا در آورد؛ با مادرِ ما فاطمه چی کار کرد ...
اومدن قبرستان ، گفتن الان میریم قبرُ نبش میکنیم ، بدنِ فاطمه رو از خاک در میاریم . (این روضه غیرتیه باید غیرتی هم ناله بزنی) ما باید به این بدن نماز بخونیم ...
همچین که خبر برا علی آوردن : چه نشستی! این نانجیبا دارن تو قبرستان دنبال قبر فاطمه میگردن .. همچین که شنید، لباسِ رزمُ پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برا رزم میبست رو به سر بست اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم .. تا این رو شنیدن همه فرار کردن .. اما چی میخوام بگم؛
اینجا یه جا بود اومدن نبش قبر کنن .. این آقا نذاشته ... کجا بودی علی جان کربلا ... اون لحظهای که نیزهدارا پشتِ خیمهها نیزه به زمین میزدن .. همچین که نیزه رو بالا آورد ، دیدن بدنِ علیاصغر حسینِ ... آی حسین ...
چقدَر نیزه بلند است نیفتی پسرم
چنگ این حرملۀ پَست نیفتی پسرم
یاحسین...
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
روزیام را ، روزگارم تا که آجر میکند
ظرفِ خالیِ مرا صاحب زمان پُر میکند
من کمی سختی که می بینم شکایت میکنم
آدم عاقل ولی اول تفکر میکند
مدعیِ عاشقی هستم ولی تنها دلم
روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر میکند
آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوعِ برخوردش تحیر میکند
سنگ دل هستم ، ولی دارد نگاهِ رحمتش
سنگِ این قلبِ مرا با گریه ها دُر میکند
یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میانِ روضۀ مادر مرا حُر میکند
نوکریِ فاطمه محشر به دادم می رسد
از غلام مادرش آقا تشکر میکند
*میگه ممنونتونم برا مادرِ ما ناله زدید .. دستتون درد نکنه مجلسِ مادر مارو گرم کردید ..*
سینهام میسوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور میکند
مطمئنم زیر دست و پا که میافتد زنی
بازویش را ضربهها هم رنگِ چادر میکند
ای مادر .. ای مادر ..
*اومد خدمت امام صادق ؛ دید داره گریه میکنه فرمود چرا گریه میکنی؟ مگه چی شده؟ گفت آقا تو راه که میومدم دیدم یه زنی زمین افتاد .. وسط کوچهها تا زمین خورد شروع کرد لعنت کردنِ قاتلینِ مادر شما رو .. مأمورینِ نظام تا دیدنش با یه وضعی این خانم رو بردن ..
تا این حرفُ زد آقا هم گریه کردن ،فرمود سریع پاشو بریم مسجد دعا کنیم خدا کمک کنه زودتر این زن رها بشه ... ماهم امشب اومدیم برا یه خانمی گریه کنیم که تو کوچهها بدجور زمین خورد ..(در خونۀ امام صادق میخوایم بریم از در خونۀ مادرش بریم بهترِ ..)
وقتی آن بیصفت از چشم حیا را انداخت
با عزیزِ دل زهرا سَرِ دعوا انداخت
دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست
تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت
حُرمَتِ شیخِ حرم در وسط کوچه شکست
یکی عمامۀ آن مرد خدا را انداخت
ذکر یافاطمه بر رویِ لبش داشت ولی
ضربۀ سیلیِ آن مرد صدا را انداخت
وسط کوچه که افتاد صدا زد مادر ...
*شبونه ریختن تو خونۀ این آقا ..حضرت مشغولِ نمازِ .. اومد وسط حیاط خونه .. آقا لباسِ خانه به تن داره ، روایت میگه یه شالی هم دور کمر بسته بودن ، مشغولِ نماز ؛ تا وارد شدن آقا رو با سروپایِ برهنه از خونه بیرون کشید ، آقا فرمودن اجازه بدید عمامه رو سرم بذارم، نعلین بپوشم ، عبا بپوشم . گفتن اجازه نمیدیم ؛ با همون وضعی که بود آقا رو تو کوچهها رو زمین میکشوندن .. اما اونی که آدم رو میکشه اینه:
همچین که اومد تو قصر منصور ، صدا زد: منصور ؛ هرکی رو میخوای دنبال من بفرستی بفرست؛ اما این نامردُ دیگه دنبال من نفرست .. چرا؟ مگه چه کرده؟ همش تو راه توهین می کرد .. بد و بیراه به مادرم فاطمه میگفت ...
همچین که آقا اومد منصور اومد شمشیر رو از غلاف بیرون بِکشه، تا نیمه ها هم کشید اما دوباره جا زد؛ برای بار دوم بیشتر شمشیر رو بیرون آورد دوباره غلاف کرد. بار سوم شمشیر رو کلاً از غلاف بیرون کشید که آقای من وتو رو به شهادت برسونه . دوباره شمشیر رو تو غلاف قرار داد.
همچین که رفتن، اون ملعون نامرد از منصور پرسید چرا پس نکُشتیش؟ گفت آخه لحظهای که شمشیرُ از غلاف بیرون کشیدم دیدم رسول الله ظاهر شد .. به من غضب کرد، من جرأت نکردم این آقا رو بُکشم؛ بار دوم؛ بار سوم؛ بار سوم اینقدر رسولالله به من نزدیک شده بود که نتونستم آقا رو بُکشم ...
ای حسین .. ای حسین .. اینجا آقا رسولالله نذاشت این نامرد امام صادقُ به شهادت برسونه. من میخوام فقط یه چیز بگم:
یارسولالله، کجا بودی اون لحظه و ساعتی که شمر وارد گودال شد .. خنجر کشید .. آقا رو برگردوند ...
حسین.....
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
👇