🌹#روز_مباهله
🌹#مدح_و_منقبت
✍#مسعود_یوسفپور
💫💫💫💫💫💫💫
نظر به گفتۀ "جرداق"، هم نظیرش نیست
دل کدام مسیحی مگر اسیرش نیست؟
علی مسیح زمانه ست، آن مسیحی که
چهارمین فلک اندازۀ حصیرش نیست
دوجا به دستنبی دست او گرهخوردهست
علی مباهلهاش کمتر از غدیرش نیست!
فدای انفسنایی که در کلام خدا
به جز علی احدی مرجع ضمیرش نیست
هوای حضرت عیسا دمیست سلمان را
نمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
🌹#روز_مباهله
✍شاعر:عادل حسین قربان
💫💫💫💫💫💫💫
چارده نور؛ همچنان دریاست
چارده نور؛ محورش زهراست
"وَ بِکُم یُمسِکُ السَّما" یعنی:
آسمان روی شانهی آنهاست
مثلِ خورشید تابناک شدند
دینِ اسلام را ملاک شدند
آمده: "اِنَّما یُریدُ الله":
از پلیدی و رجس پاک شدند
وصلِ آنها وصالِ پیغمبر
رسمِ آنها مثالِ پیغمبر
نیست اجرِ رسالت طه
جز محبت به آلِ پیغمبر
به کناری گذار فاصله را
پاره کن برگههای باطله را
دل به دریای اهلِ بیت بزن
گوش کن آیهی #مباهله را
عصمتِ محض؛ از بدی دورند
خارج از درک؛ رازِ مستورند
منکرانِ حقیقتِ آنها
وسطِ روز منکر نورند
راهِ اصلاح را نمیدانیم
رستن از چاه را نمیدانیم
بیتوسل به اهلِ بیتِ رسول
راه و بیراه را نمیدانیم
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
🌹#مباهله
✍شاعر:علی انسانی
💫💫💫💫💫💫💫
امر نُبی است بهر نَبی، میر مسلمین
روز عظیم و عزّت خیرالوَراست این
آورده چار یار و خود این یار راستین
یعنی گواه عاشق صادق در آستین
هستی شده است چشم که بیند مباهله
کاملترین رسیده و آورده تکمله
شاعر نیامده است که دیوان نشان دهد
ساحر نبوده است که ثُعبان نشان دهد
آمد به خارزار، گلستان نشان دهد
با مصحفش تکامل انسان نشان دهد
زین مرد اُسوه، حق به یقین خوبتر نداشت
محبوبتر نداشت و مجذوبتر نداشت
مردی رسد که چشم فضیلت به راه اوست
لبریز از فروغ هدایت نگاه اوست
یوسف در آرزوی فتادن به چاه اوست
خود حقپناه و خیل رسل در پناه اوست
شاید مسیح چهره بساید به درگهش
آید یکی ولی همه هستی به همرهش
میآید آنکه منطق و برهان بیاورد
بهر کویر سوخته، باران بیاورد
امن و امان بیاورد، ایمان بیاورد
برتر ز هر چه معجزه، قرآن بیاورد
در عزم جزم «کَالجَبَلِ الرّاسِخ» آمده
دینش به هر چه دین، پس از این ناسخ آمده
این پنج تن، تجسّم باور به داورند
عالم تمام پیکره، این پنج تن سرند
این پنج هر یکی به جهانی برابرند
گفتم برابرند! غلط بود، برترند
شوی و دو پور مادر سادات آمدند
خمخانههای پیر خرابات آمدند
این آینه که در دل او جز صفا نبود
یک لحظه از عطوفت و رحمت جدا نبود
این عبد، بندهی احدی جز خدا نبود
دستور اگر نبود، به نفرین رضا نبود
قلب نبی است منزل آیات مُنزِله
آورده روشنی به چراغ مباهله
بوحارثا! برو ز مسیحا سؤال کن
تورات را ببین و ز موسی سؤال کن
معنای لفظ «اَنفُسَنا» را سؤال کن
این کیست در کنار نبی؟ ها! سؤال کن
او حیدر است و نفسِ نفیسِ نبی، علی است
وین دو مبین به غیر یکی، ور نه اَحوَلی است
اُسقُف ز صحنه لرزه به جانش فتاده بود
هستی به پا، به گفتن آمین ستاده بود
لب را اگر رسول به نفرین گشاده بود
خاک مسیحیان همه بر باد داده بود
نفرین ولی نکرد و بر این راز پرده به
روح دعاست احمد و نفرین نکرده به
باطل که نور و جلوهی حق دید، رنگ باخت
آمد یقین به معرکه، تردید رنگ باخت
فانوسواره در بر خورشید رنگ باخت
تثلیث در برابر توحید رنگ باخت
اسلام دین برتر و آیین سرمد است
خُلق عظیم و ختم رسولان محمّد است
امروز روز احمد و تثبیت مرتضاست
در دست مِهرِ دست خدا، دست مجتباست
وآن نازدانهای که در آغوش مصطفی است
باشد حسین فاطمه، سلطان قلبهاست
وآن بانویی که چرخ به تعظیم او خم است
خیرالنّسای عالم و بانوی مریم است
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
🌹#روز_مباهله
✍شاعر:محمود تاری(یاسر)
💫💫💫💫💫💫💫
بر احمد و بر قلب صبورش صلوات
بر حیدر و بر نسل غیورش صلوات
بر واقعه ی مباهله باد درود
بر اهل کسا و پنج نورش صلوات
-----------
می وزید از هر کران خورشید روی پنج تن
ناگهان پیچید در دل عطر و بوی پنج تن
احمد و حیدر ، بتول و یاس های فاطمه
چشم هستی بود آنجا رو بسوی پنج تن
آمده پیغمبر و همراه او چار آفتاب
داشتند آنجا نصاری گفتگوی پنج تن
این طرف آل پیمبر در کسای غرق نور
روبرو در بیم و در وحشت عدوی پنج تن
چهره ی نجرانیان در ظلمت و در تیرگی
غرق در نور خدا روی نکوی پنج تن
یا محمد ، یا علی ، یا فاطمه گفتیم ما
یا حسن ، با یا حسین آمد سبوی پنج تن
مست جام اهل بیتیم از ازل ما تا ابد
بوده ایم از ابتدا در جستجوی پنج تن
هیچ می دانی بود «یاسر» در این میعادگاه
چشمه ی آب بقا ، آب وضوی پنج
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
بهمناسبت روز #مباهله (٢۴ ذیالحجه)
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیساست
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبانگیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صفآرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم، علی روح محمد باشد
یکتنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
✨💫✨💫✨💫
💫✨💫✨💫
✨💫✨💫
💫✨💫
✨💫
💫
برای: #شب_چهارم_محرم
سبک: #زمینه_شور_احساسی
متن: #دختر_شیرم_و_شیرم_اثر_شیر_میده
به قلم: #عباس_زاده (منتظر) مشهد
💫✨💫✨💫✨💫
بند 1
دختر شیرم و شیرم اثر شیر میده"
ذكر لالایی من جرأت شمشیر میده"
هر دو تا شیرِ منو با ماتمت نوشیدن"
از شب پیش برای تو کفن پوشیدن"
ای داداش... بذار تا واسه تو بشن قربونی
ای داداش... سخته برام ببینمت، حیرونی
ای داداش...اصلا تو خیمه میمونم زندونی
این دو تا گلم، قربون گلهاتون ابا عبد الله
سر میدن برات، آماده ان دوتاشون ابا عبد الله
/// یا حسین حسین ثارالله ///
💫✨💫✨💫✨💫
بند 2
واسه چی فاطمه یا فاطمه رو لب داری؟"
یادت نیست که خواهری به اسم زینب داری؟"
دو تا گل واسه تو با چشـــم ترم آوردم"
دو جگر گوشه از جنس جگرم آوردم"
ای داداش ... نمی تونم ببینم، می کشنت
ای داداش ... رحمی ندارن حتی بعد مردنت
ای داداش ... نمی ذارن سری به روی بدنت
چهارمین شبه اشک و گریه شده کار، ما هر شب
ما عزا داریم، امشب واسه گل های بی بی زینب
/// یا حسین حسین ثارالله ///
💫✨💫✨💫✨💫
#نذر_فرج
#شب_چهارم
✦•━━━━━━✦❖✦━━━━━•✦
✨💫✨💫✨💫
💫✨💫✨💫
✨💫✨💫
💫✨💫
✨💫
💫
برای: #شب_پنجم_محرم
سبک: #زمینه_شور_احساسی
متن: #چه_مقامی_خدا_داده_به_این_آقا_زاده
به قلم: #عباس_زاده (منتظر) مشهد
💫✨💫✨💫✨💫
بند ۱
چه مقامی خدا داده به این آقا زاده"
از کجا اومد و راهش به کجا افتاده"
دامن پاک عمو بوده از اول وطنش"
واژه ای نیست به مداحی این آزاده"
انگار که ... یه قاب کوچیکی از عکس مجتبی ست
انگار که ... سردار یازده ساله ی کرب و بلا ست
انگار که ... پاسبون حریم حجت خدا ست
جونشو سپر کرده واسه جون عموش تنهایی
ای بنازمت حقا که نوه ی بی بی زهرایی
///وای از این غمت ، عبدالله///
💫✨💫✨💫✨💫
بند ۲
گرچه «ابنُالحسنم»؛ پُر شدم از ثارالله"
بنویسید منو «یا بنَ ابا عبدالله» "
بذار از شونه هاتون یه باری من بر دارم
گناه کردم مگه من که سن کمتر دارم
مولامی... نمیشه دستامو روی هم بذارم
مولامی ...نمیشه تو راه شما کم بذارم
مولامی ...سنگ تموم، میخوام با مرگم بذارم
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعین تو شنیدم"
با چه شوقی از حرم تا قتلگاه تو دویدم
///وای از این غمت ، عبدالله///
💫✨💫✨💫✨💫
#نذر_فرج
#شب_پنجم
✦•━━━━━━✦❖✦━━━━━•✦