مگه میشه شبِ من سحر شِ و
دل سلامی سویِ کربلا نده
مگه میشه تنِ عاشقای تو
اربعینا بوی کربلا نده
مگه میشه تبِ روضه های تو
به دلِ خرابم اتیش نزنه
باز همه دارن میرن سمتِ حرم
اونی که جامونده دلِ منِ
تو چشمام بارون
تو قلبم غوغا
شده جاری دریایِ غمت تو صحرا
دورِ زائرهام
با اشک و لبخند
میگردونم دور سرِ اونا اسپند
همه دارن ، میان و من ، دارم میسوزم تو تب این دوری
میبارم هی ، مثِ بارون ، خودم رو اروم میکنم اینجوری
بند دوم
توی خواب دیدم که اومدم حرم
از نجف پیاده سمتِ کربلا
خواب دیدم چای عراقی میخورم
استراحت میکنم تو موکبا
توی خواب دیدم که طاول زده پام
یدفعه اتیش گرفت دور و برم
یه سه ساله رو دیدم تو شعله ها
با یه گوشواره شکسته تو حرم
دیدم نیمه شب
تو صحرا جاموند
دیدم که اتیش پیراهنش رو سوزوند
امون از سیلی و اون ویرونه
امون از اشکِ شبونه ی دردونه
چه شبهایی ، چه تبهایی ، کی میدونه که چه سخته تنهایی
میخوند لالا ، گلِ یاسم ، چرا دیر کرد انقد عموعباسم
بند سوم
دوست دارم با اشکِ چشمم خودمُ
از غبارِ دنیا شستشو بدم
دوست دارم برا یبارم که شده
اربعین راهیِ کربلا بشم
دوست دارم غبار کربلای تو
بشینه به روی موهای سرم
این روزا حرفی ندارم با کسی
همه حرفمه حرم حرم حرم
اخه کی غیر از
حسینُ دارم
نزار اسمم جامونده بشه اینبارم
بساز از من یه
زهیر اربابم
بکن من رو عاقبت بخیر اربابم
ببین فکرِ ، حرم خوابُ ، گرفته از چشمای بی خوابم
پریشونم ، یکاری کن ، برای قلبِ خسته و بیتابم
#خادم_زینب
#شور_احساسی
#اربعین
⬛️⬛️⬛️⬛️⚫️
⬛️🕯🥀
💔◾️. غریب مادر حسین__
یا زینب __ ( سلام الله علیها)
ادرکنی_
🔥🕯 _ اربعین حسینی🕯🔥
ای برادر جان رسیده خواهر تو از
سفر
آمدم اما ببین در هم شکسته بال و
پر
بعد تو جان برادر روز خوش چشمم
ندید
از غم داغت شده موی سر زینب
سفید
مانده بر روی تنم از تازیانه بس
نشان
زیر این بار گران زینب شده قامت
کمان
با سر پاکت شدم منزل به منزل
همسفر
ماه را دیدم به روی نیزه با چشمان
تر
هر چه از شام بلا گویم برادر جان
کم است
از مصیبتهای آن داغی به قلب عالم
است
کوچه و بازار شام آتش زده بر پیکرم
سوخت از زخم زبان شامیان پا تا
سرم
از خجالت مانده ام با تو چه گویم
یار من
مانده یک داغ از سفر بر روی قلب
زار من
در خرابه لاله ات پر پر شده ای
هست من
جسم پاک دخترت ماند روی هر دو
دست من
🕯🔥◾️السلام علی
قلب زینب الصبور
( سلام الله علیها)
⬛️🕯🥀
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
یک سلام از راه دور
و یک جواب از سوی تو
این تمام دلخوشیهایِ
منِ جامانده است...
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین
#به_تو_از_دور_سلام
#اربعین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
كَرَم كنارِ كريميِ تو كم آورده
به پيشگاه تو درياي غم نم آورده
نبود داغ تو كمتر ز داغ عاشورا
خدا ميانِ صَفَر يك مُحَرَم آورده
گذاشت نان و نمك، آب و زهر، همسر تو
چه سفره ي افطاريِ فراهم آورده
يك عُمر خونِ جگر خورده اي و حالا او
براي زخم تو مرهم كه نَه سَم آورده
براي تير زدن برتنمطهر تو
چقدر آن زنِ ملعونه آدم آورده
جدا مكن به بد و خوب، مادرت ما را
ميان مجلس سوگ تو درهَم آورده
دوباره بين غزل نام مادرت بردم
مرا ببخش اگر خاطرِ تو آزردم
مرا ببخش اگر باز ناله سر دادی
مرا ببخش اگر یاد کوچه افتادی
*غریب اونکسی نیستش که حرمنداره، غریب اون کسی نیستش که زائر نداره، غریب اون کسی نیستش که یار و یاوری نداره، غریب اون کسی است که جلو چشمش مادرش رو بزنن نتونه کاری بکنه ..*
همیشه زخم غمی کهنه روی بالت بود
سپید موی تو شد گرچه پنج سالت بود
تو قامتی که شد از غم خمیده را دیدی
تو آنچه که هیچ کسی هم ندیده را دیدی
به روی خاک تو دیدی ستاره افتاده
به پیش چشم خودت گوشواره افتاده
غریب آقا ..غریب آقا ...
چگونه قلب تو دیگر به سینه ات بند شود
چگونه فاطمه از خاکها بلند شود
گرفت دست تو را و کمی تبسم کرد
ولی چه فایده که راه خانه را گم کرد
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
گریز به حضرت ابالفضل
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#ویژه_ایام_صفر
14000623-banifatemeh-roze.mp3
1.98M
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
گریزبه حضرت زهرا وحضرت ابالفضل ع
🎤#سید_مجید_بنی_فاطمه
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
میریزه اشکام آخه دست من نیست
غمی مثه غربتِ تو وطن نیست
با اینکه اهل بیت همه غریبن
هیچکی غریب تر از امام حسن نیست
غربت آقام انقدر وسیعه
که میزنه آتیش به جون شیعه
براش بمیرم زائرای قبرش
کبوترای خاکیِ بقیعه
دنیا نمیخواست راحتش بذاره
از در و دیوار غم براش بباره
تو همه چی شبیه مادرش شد
حتی تو خونش امنیت نداره
این نوه ی پیمبره مدینه
با جگر پاره روی زمینه
آخه کجا دیدید که روزه داری
روزش رو وا کنه با زهر کینه
یه روز خوش ندیده تو حیاتش
سَمّی که خورد از غما داد نجاتش
داره میسوزه و میون تشتی
لخته به لخته ریخته خاطراتش
*اول کاری که امام حسن کرد،اون زنِ ملعونه روگفت زود برو، قربون محبتت آقاجان!... فرمود: زود برو حسینم بیاد زنده ات نمیذاره...
اینقدر غریبِ، چندبار زهرش دادن، زود گفتنخواهرش زینب بیاد، با عجله زینب اومد، طلب تشتی کرد، زینب خوشحال شد گفت: مثل دفعات قبل زهر رو بالا میاره، خواهر داره نگاه میکنه، یه وقت نگاه کرد دید پاره های جگر حسن، لبا خونیِ، سر رو بالا آورد، گفت: زینب راحت شدم، دیگه از حالا به بعد چشمم به مغیره نمی افته، زینب به سر و صورت زد، مگه میشه زینب حسین رو صدا نکنه! گفت: زود خبر بدید داداشم بیاد، تا اباعبدالله اومد دید برادرش جگرش پاره پاره است، حسن رو بغل گرفت، آقای من! مولای من! چه بلایی سرت اومده؟ ابی عبدالله بغلش گرفت، سر امامحسن رو شونه ی حسین افتاد...
چقدر خوبه که آدم این لحظه ها داداشش بغلش بگیره، صدازد: حسینجان! همه بچه هام رو به تومی سپارم ، حسین جان گریه نکن داداش! اما فقط بهت بگم " لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ" هیچ روزی مثل روز تو نیست...
اما همینجا یه سؤال دارم حسین جان! اینجا داداش حسنت رو تونستی بغل بگیری، دوتایی دست رو گردن هم انداختین، حرف میزدید، اما چی کشیدی کنار اون بدنی که دست نداشت ... گفت میخوام بغلت کنم نمیتونم، میخوام ببینمت چشمی ندارم ...
یادت باشه اکه حسین رو توگودال کشتن، اباالفضل رو همتوی گودال کشتن، گفت: حسینجان! من رو سمت خیمه ها نبر،به دودلیل، یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم، یکی اینکه اگه من رو اینجوری از گودال بیرون ببری میفهمن بی علمدارشدی، میترسم به خیمه ها حمله کنن...حسین ...*
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#ویژه_ایام_صفر