#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
گریزی نیست دلها را از این شور و حرارت، نه
جهان را چارهای دیگر نمانده غیر حیرت، نه
به دریا میروند این رودهای جاری از هر سو
به وحدت میرسد این سیل جمعیت، به کثرت نه
قدمهامان تکان دادهست دنیای معاصر را
که این رزمایش عشق است، آری! پول و قدرت نه
به جانم میخرم دشواری این راه را هرسال
توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه
به غیر از نصرت و آمادگی در کولهبارم نیست
به قصد جانفشانی میروم، تنها زیارت نه
سراسر شور و شیداییست در سرتاسر جاده
و زائر دم به دم تکریم میبیند حقارت نه
یکی این سو، یکی آن سو به دعوت میبرد ما را
از این مردم محبت میرسد بر ما، جسارت نه
یکی پیراهنم را میکشد با خواهش از دستم
برای شستن اما میبرد آن را، به غارت نه
اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد
هزاران پاسخ آمادهست در میدان نصرت، نه؟
و من این روضهها را میبرم تا کربلا با خود
مگر میافتد این دل یک دم از شور و حرارت؟...
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#امام_حسین_ع_اربعین
#زیارت_اربعین
#بحر_طویل
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖
چه سِرّیست؟
چه رازیست؟
چه ناز و چه نیازیست؟
غم هجر
عجب قصۀ پر سوز و گدازیست
ببینید که این دهر
عجب شعبدهبازیست
که در روز و شب هر دل آشفته
فرودی و فرازیست
یکی با من دلسوخته
از صبر غریبانۀ ایوب سخن گفت
یکی پیرهن صبر به تن داشت و
از غربت و دلتنگی یعقوب به من گفت
یکی بر لب او نام اویس آمد و
از رایحۀ روشنی از سمت قَرَن گفت
یکی محو علامات ظهور و...
سخن از غزّه و از شام و یمن گفت
یکی از غم آوارگی و داغ وطن گفت
ولی هر چه که گفتند
فقط تازه شده داغ من و
این دل مشتاق من و
این دل جا ماندهام از قافلۀ عشق
چه شد آه دل از قافله جا ماند؟
از آن سیل خروشان
چه شد این قطرۀ دلتنگ جدا ماند؟
دلم تشنۀ یک جرعه از آن آب بقا ماند
چرا ماند؟
کجا ماند؟
اسیرانه ز پرواز رها ماند
در این برزخ تردید چرا ماند؟
چه دلگیر شده لحظه به لحظه همۀ عمر برایم
چه شد سعیِ صفایم؟
چه شد هرولههایم؟
بلند است به فریاد صدایم
که من تشنۀ یک بوسه بر آن خاک
بر آن حسرت افلاک
بر آن تربتِ پاکِ حرم کربوبلایم
یکی با جگر سوخته از آتش هجران
به من گفت بیا سر بگذاریم به صحرا و بیابان
بگو راه کدام است؟
یکی با دل آشفته و با حسرت بسیار
به من گفت دلم تشنۀ دیدار
دلم تشنۀ دیدار امام است
یکی گفت بیا عاشق مهجور
از این فاصلۀ دور
فقط مرهم زخم دل مجروح
سلام است
یکی گفت بیایید
که موجیم
که آسودگی ما عدم ماست
که این حسرت جانکاه
که این غربت ناگاه
برای من و تو فیض مدام است
بیایید که این شوق مضاعف
قعودی است که ماقبل قیام است
یکی گفت خدایا چه کنم چاره؟
که این داغ عظیم است
یکی گفت بیا ای دل جا مانده
خدای من و تو نیز کریم است
بیا، بال سفر بال نسیم است
بیا، بال و پری هست
امید سفری هست
که پرواز در این راه
اگر چه شده دشوار
ولی باز
اگر عاشق و دلباخته باشی
اگر از عطش و داغ دلت
از نم اشکت
پر پرواز و سفر ساخته باشی
شود روزی تو لحظۀ دیدار
شود رزق تو اینبار
طواف حرم یار
طواف حرم سیدالاحرار
همان صحن خدایی
همان پنجرۀ صبح رهایی
::
بیا همسفرِ عشق
بیا دل بسپاریم به جاده
بیا پای پیاده
اگر شعله آهِ دل سوزان خود افروخته باشیم
امید است که توفیق، رفیق دل ما باشد و
این مرتبه ما همسفر جابر دلسوخته باشیم
بیا زائر دلسوخته باشیم
بیا، عشق در این جاده چراغ است
«چراغی که فروزندۀ شبهای فراق است»
بیا دل بسپاریم به این راه
به این سیر الیالله
که یکروز از این جاده به سرمنزل عشاق رسیدند
همانها که دل از خویش بریدند
همانها که به جز دوست ندیدند
همانها که شنیدند در این راه
صدای دل خود را
بیا دل بسپاریم به این راه
به این زمزمههایی که به ناگاه
به گوش دلمان میرسد از دور
بیا گوش کن این زمزمه را
زمزم جاریست
پر از عطر بهاریست
صدای سخن جابر انصاری اگر نیست
صدای سخن کیست؟
که در حال سلام است
به سالار شهیدان و به یاران شهیدش
ببین دشت لبالب شده از عطر نویدش
شده زنده دل هر کسی از گفت و شنیدش:
«عطیه!
عجب عطر نجیبی
عجب رایحۀ روحفریبی
عجب نفحۀ سیبی...
رسیدیم به سرمنزل عشاق
رسیدیم به خاک حرم عشق
به آن قبلۀ آفاق
بیا دل بسپاریم به جاری فرات و
بشوییم دل از غربت راه و بشتابیم
به پابوسی خورشید نجات و
شفیع عرصات و
قتیل العبرات و
بمیریم به پایش
بگردیم فدایش
که باشیم یکی از شُهدایش
که ما نیز در این مقتل عشاق
دگر همقدم مسلم و جونیم
دگر همنفس حرّ و حبیبیم
که ما نیز شهید غم مولای غریبیم
شهید حرم کربوبلایی»
::
به او همسفرش گفت:
«اگر چه که پر از شوق و امیدیم
ولی دیر رسیدیم
در این معرکه تیغی نکشیدیم
در این واقعه داغی نچشیدیم
نه رزمی نه نبردی
نه بر چهره نشستهست غبار غم و دردی
مگر میشود آخر
که ما همدم این قافله باشیم؟»
ولی جابر دلسوخته ناگاه
به او داد جوابی
که چنان تشنهلبی را برسانند
به سرچشمۀ آبی
به او گفت:
«شنیدم
که فرمود: حبیبم،
رسول دوسرا حضرت خاتم
اگر از عمل خیر گروهی
دل تو شده مسرور
همان اَجر
برای تو هم ای عاشق صادق
شده منظور
تو دلدادۀ هر قوم که باشی
شوی روز حساب از پی آن قافله محشور
تو هم همدم آن طایفه در روز جزایی»
::
عجب حُسن ختامی
عجب لطف تمامی
عجب فیض مدامی
چه زیباسخن و نیککلامی
عجب فوز عظیمی!
چه مولای کریمی!
بیا ای دل بیتاب
که از کعبۀ احباب
رسیدهست شمیمی
که از سوی جنان باز وزیدهست نسیمی
تو ای دل چه نشستی!
اگر چون صدف اشک شکستی
ولی لحظهای از پا ننشستی
که گفتهست که از قافلۀ عشق جدایی؟
تو اینجایی و در شور و نوایی
تو اینجایی و در سعیِ صفایی
تو از خاک جدایی
تو در عرش رهایی
کجایی مگر آخر تو کجایی؟
بیا چشم دلت را بگشا
خوب نظر کن
تو در کربوبلایی
تو همراه تمام شُهدایی
تو در حال طواف حرم خون خدایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
به جست و جوی صدایی به جاده آمدهایم
دلیم و در پی غم، بیاراده آمدهایم
جنون صدا زده ما را که مثل نامهی فاش
به سوی مقتل خون، سرگشاده آمدهایم
اسیر کوه و بیابان شد اهل خانهی تو...
به کربلای تو با خانواده آمدهایم
سوار کشتی صلحیم در مسیر نجات
اگرچه باز به ظاهر پیاده آمدهایم
سبکتر از نفس ساکنان عالم قدس
به شانه بار امانت نهاده آمدهایم
و رودخانه ادب کرد و سینهخیز آمد
جسارت است که ما ایستاده آمدهایم
در آتش غم تو تیغ آبدیده شدیم
که خاک را همه بر باد داده آمدهایم
تو صاف و ساده خدا را به ما نشان دادی
که ما به دیدن تو، صاف و ساده آمدهایم
✍ #سعید_مبشر
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#زیارت_اربعین
درگیرم این ایام با سودای رفتن
شوق دویدنها و امّاهای رفتن
از صبح تا شب در خیالات رسیدن
شب تا سحر مدهوش از رؤیای رفتن
"ماندن"؟،نه اصلاً اسم "ماندن" را نیاور
ماندن چرا؟، وقتی پُرم از پای رفتن
تنها دلیل "بودن" یک رود این است :
فانیشدن در موج، در دریای رفتن
دل دل نباید کرد، باید زد به جاده
همراه باید گشت با غوغای رفتن
آغوش گرمش کار خود را کرد آخر...
آتش گرفته جانم از گرمای رفتن
✍ #مصطفی_هاشمی_نسب
#برای_جامانده_ها ی #اربعین
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#محاوره
این روزا کارم اینه که با اشک
خاطرات تو رو مرور کنم
از کنار عمودِ توو عکسا
بکشم آهی و عبور کنم
زائرای توو جاده رو هرروز
میبینم از توو قاب تِلْویزیون
میزنم هی به سینه با حسرت
یه چِشَم اشکه و یه چشمم خون
این سزای کدوم گناه منه؟
این روزا خیلی توو سرم جنگه
اصلا امسال یجور دیگه دلم
واسه مشّایه تا حرم تنگه
دوری از تو اَمونمو برده
من کجا و غم فراق کجا؟
از توو خونه سلام میدم اما
خونهی من کجا عراق کجا؟
باشه امسال کربلا نمیام
ولی از این فراق میمیرم
اشتیاق تو رو چیکار کنم؟
که از این اشتیاق میمیرم
خودمو توی جاده میدیدم
که بازم اومدم پیادهروی
وقتی اون زائر عراقی گفت
من به یادت قدم زدم اخوی
گرچه بغضی که توو گلومونه
حسرت رفتنِ دوبارهی ماست
من دلم روشنه که حاجقاسم
اربعین نائبالزیارهی ماست
✍ #علی_سلیمیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
صد بار اگر شویم فدای تو یا حسین
کاری نکردهایم برای تو یا حسین..
چشمان ماست در عطش نینوا، فرات
در جان ماست شور و نوای تو یا حسین
امسال اربعین تو به دیدار ما بیا
میقات ماست بزم عزای تو یا حسین..
شکر خدا که سجده به خاک تو میبریم
در هر نماز رو به خدای تو یا حسین
صد لعن و صد سلامِ زیارت، شهود ماست
تسبیح ماست اشک عزای تو یا حسین..
تا شاهراه «سیر الی الله» کربلاست
در قلب ماست شوق لقای تو یا حسین
از کوچهها به کربوبلا کوچ میکنیم
همراه دستههای عزای تو یا حسین
این روضهها مسیر رسیدن به کربلاست
قربان ذکر راهگشای تو یا حسین
::
میثاق ماست با شهدای تو یا حسین
آن وارثان صدق و وفای تو یا حسین
ای کربلا مقام شهیدان راه حق
ای کربلا حریم خدای تو یا حسین
ای اربعین روایت فتح قریب تو
قربان منطق شهدای تو یا حسین
ای اربعین رسانۀ خط قیام تو
ای اربعین پیام عزای تو یا حسین
ای اربعین قیامت «هل من معین» تو
ای اربعین صدای رسای تو یا حسین
باید که لب به نغمۀ لبیک باز کرد
باید که داد دل به ندای تو یا حسین
ما ملت امام حسین و شهادتیم
اسلام ناب ماست ولای تو یا حسین
یک ملتیم تابع هفتاد و دو شهید
یک اُمّتیم تحت لوای تو یا حسین
حُسن ختام آن به شهیدان رسیدن است
عمری که سر شود به هوای تو یا حسین..
تا انتقام خون تو آرام نیستیم
عمری گریستیم برای تو یا حسین
تا خیمهگاه سبز فرج میتوان رسید
از خیمۀ سیاه عزای تو یا حسین..
تو وارث رسولی و ما وارث توایم
میراث ماست مرثیههای تو یا حسین
از جد خود عمامه به سر داشتی چه شد؟
کو پیرهن؟ کجاست ردای تو یا حسین؟..
تیر سهشعبه بود و دل داغدار تو
تیری که خون گریست برای تو یا حسین
پنجاه سال سینۀ تو تیر میکشید
تیر سقیفه بود بلای تو یا حسین..
با خون محاسنت دم آخر خضاب شد
اینگونه بود رنگ حنای تو یا حسین
ای روی لالهگون تو هردم شکفتهتر
مشهود بود شوق لقای تو یا حسین
فریاد استغاثۀ تو تا بلند شد
لرزید پیکر شهدای تو یا حسین
دیدی حرامیان به حریم تو تاختند
طاقت نمانده بود برای تو یا حسین
تابی نبود تا بتوانی بایستی
نیزه شکسته بود عصای تو یا حسین..
از فرط تیر، جای جراحات محو شد
اثبات شد، مقام فنای تو یا حسین
ای ذکر تو «رضاً بقضائک» به قتلگاه
ای «ارجعی» جواب دعای تو یا حسین
ذکر خدا به لعل لب تشنۀ تو بود
جوهر ولی نداشت صدای تو یا حسین..
فریاد از آن دمی که صدایت نمیرسید
دردا به نی دمید نوای تو یا حسین
تن در نشیب مقتل و سر بر فراز نی
طی شد چگونه سعی و صفای تو یا حسین؟
آن خیمههای سوخته، غمخانۀ تو شد
آن شب چه گرم بود عزای تو یا حسین
زینب به هر نماز شبش بر تو میگریست
با یاد التماس دعای تو یا حسین
ای وای دخترت که به دستان بسته دید
در دست باد، زلف رهای تو یا حسین
پیچیده بود از سر گلدستههای نی
عطر اذان کربوبلای تو یا حسین..
✍ #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
▶️
ای حامیان مکتب هل من معین سلام
جاماندگان قافله اربعین سلام
قومی پیاده بر حرم یار می روند
حسرت کشان قبر امام مبین سلام
زینب چه کرده با دل مشتاق شیعیان
گویند زائران همه، بانوی دین سلام
زینب اگر نبود شکوهِ شرف نبود
او را دهد فرشته ز عرش برین سلام
زینب اگر نبود کنون کربلا نبود
ازاو به ما رسیده شکوه آفرین سلام
آداب اربعین و زیارت نوشته شد
زینب به شه چو داد به صوت حزین سلام
اسلام را سلام جهت دار زنده کرد
لبیک بود معنی آن بهترین سلام
زینب مرام باش که تا مکتبی شوی
لبیک یاحسین بگو زینبی شوی
ای عاشق ولا همه دم "یاحسین"بگو
سرباز کربلا همه دم "یاحسین" بگو
فریاد تو به خرمن وهّابی آتش است
کن آتشی به پا همه دم "یاحسین" بگو
ازعاشقان باشرف بیست میلیونی
بشنو همین ندا همه دم "یاحسین" بگو
هرماه ما محرم و هرشهر کربلاست
کن دین خود ادا همه دم "یاحسین" بگو
فریاد یاحسین شهیدان شنیدنی است
با لشگر خدا همه دم "یاحسین" بگو
آنانکه پیروان وفادار زینبند
گویند ازوفا همه دم "یاحسین" بگو
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#امام_حسین_ع_اربعین
#زیارت_اربعین
#بحر_طویل
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖
چه سِرّیست؟
چه رازیست؟
چه ناز و چه نیازیست؟
غم هجر
عجب قصۀ پر سوز و گدازیست
ببینید که این دهر
عجب شعبدهبازیست
که در روز و شب هر دل آشفته
فرودی و فرازیست
یکی با من دلسوخته
از صبر غریبانۀ ایوب سخن گفت
یکی پیرهن صبر به تن داشت و
از غربت و دلتنگی یعقوب به من گفت
یکی بر لب او نام اویس آمد و
از رایحۀ روشنی از سمت قَرَن گفت
یکی محو علامات ظهور و...
سخن از غزّه و از شام و یمن گفت
یکی از غم آوارگی و داغ وطن گفت
ولی هر چه که گفتند
فقط تازه شده داغ من و
این دل مشتاق من و
این دل جا ماندهام از قافلۀ عشق
چه شد آه دل از قافله جا ماند؟
از آن سیل خروشان
چه شد این قطرۀ دلتنگ جدا ماند؟
دلم تشنۀ یک جرعه از آن آب بقا ماند
چرا ماند؟
کجا ماند؟
اسیرانه ز پرواز رها ماند
در این برزخ تردید چرا ماند؟
چه دلگیر شده لحظه به لحظه همۀ عمر برایم
چه شد سعیِ صفایم؟
چه شد هرولههایم؟
بلند است به فریاد صدایم
که من تشنۀ یک بوسه بر آن خاک
بر آن حسرت افلاک
بر آن تربتِ پاکِ حرم کربوبلایم
یکی با جگر سوخته از آتش هجران
به من گفت بیا سر بگذاریم به صحرا و بیابان
بگو راه کدام است؟
یکی با دل آشفته و با حسرت بسیار
به من گفت دلم تشنۀ دیدار
دلم تشنۀ دیدار امام است
یکی گفت بیا عاشق مهجور
از این فاصلۀ دور
فقط مرهم زخم دل مجروح
سلام است
یکی گفت بیایید
که موجیم
که آسودگی ما عدم ماست
که این حسرت جانکاه
که این غربت ناگاه
برای من و تو فیض مدام است
بیایید که این شوق مضاعف
قعودی است که ماقبل قیام است
یکی گفت خدایا چه کنم چاره؟
که این داغ عظیم است
یکی گفت بیا ای دل جا مانده
خدای من و تو نیز کریم است
بیا، بال سفر بال نسیم است
بیا، بال و پری هست
امید سفری هست
که پرواز در این راه
اگر چه شده دشوار
ولی باز
اگر عاشق و دلباخته باشی
اگر از عطش و داغ دلت
از نم اشکت
پر پرواز و سفر ساخته باشی
شود روزی تو لحظۀ دیدار
شود رزق تو اینبار
طواف حرم یار
طواف حرم سیدالاحرار
همان صحن خدایی
همان پنجرۀ صبح رهایی
::
بیا همسفرِ عشق
بیا دل بسپاریم به جاده
بیا پای پیاده
اگر شعله آهِ دل سوزان خود افروخته باشیم
امید است که توفیق، رفیق دل ما باشد و
این مرتبه ما همسفر جابر دلسوخته باشیم
بیا زائر دلسوخته باشیم
بیا، عشق در این جاده چراغ است
«چراغی که فروزندۀ شبهای فراق است»
بیا دل بسپاریم به این راه
به این سیر الیالله
که یکروز از این جاده به سرمنزل عشاق رسیدند
همانها که دل از خویش بریدند
همانها که به جز دوست ندیدند
همانها که شنیدند در این راه
صدای دل خود را
بیا دل بسپاریم به این راه
به این زمزمههایی که به ناگاه
به گوش دلمان میرسد از دور
بیا گوش کن این زمزمه را
زمزم جاریست
پر از عطر بهاریست
صدای سخن جابر انصاری اگر نیست
صدای سخن کیست؟
که در حال سلام است
به سالار شهیدان و به یاران شهیدش
ببین دشت لبالب شده از عطر نویدش
شده زنده دل هر کسی از گفت و شنیدش:
«عطیه!
عجب عطر نجیبی
عجب رایحۀ روحفریبی
عجب نفحۀ سیبی...
رسیدیم به سرمنزل عشاق
رسیدیم به خاک حرم عشق
به آن قبلۀ آفاق
بیا دل بسپاریم به جاری فرات و
بشوییم دل از غربت راه و بشتابیم
به پابوسی خورشید نجات و
شفیع عرصات و
قتیل العبرات و
بمیریم به پایش
بگردیم فدایش
که باشیم یکی از شُهدایش
که ما نیز در این مقتل عشاق
دگر همقدم مسلم و جونیم
دگر همنفس حرّ و حبیبیم
که ما نیز شهید غم مولای غریبیم
شهید حرم کربوبلایی»
::
به او همسفرش گفت:
«اگر چه که پر از شوق و امیدیم
ولی دیر رسیدیم
در این معرکه تیغی نکشیدیم
در این واقعه داغی نچشیدیم
نه رزمی نه نبردی
نه بر چهره نشستهست غبار غم و دردی
مگر میشود آخر
که ما همدم این قافله باشیم؟»
ولی جابر دلسوخته ناگاه
به او داد جوابی
که چنان تشنهلبی را برسانند
به سرچشمۀ آبی
به او گفت:
«شنیدم
که فرمود: حبیبم،
رسول دوسرا حضرت خاتم
اگر از عمل خیر گروهی
دل تو شده مسرور
همان اَجر
برای تو هم ای عاشق صادق
شده منظور
تو دلدادۀ هر قوم که باشی
شوی روز حساب از پی آن قافله محشور
تو هم همدم آن طایفه در روز جزایی»
::
عجب حُسن ختامی
عجب لطف تمامی
عجب فیض مدامی
چه زیباسخن و نیککلامی
عجب فوز عظیمی!
چه مولای کریمی!
بیا ای دل بیتاب
که از کعبۀ احباب
رسیدهست شمیمی
که از سوی جنان باز وزیدهست نسیمی
تو ای دل چه نشستی!
اگر چون صدف اشک شکستی
ولی لحظهای از پا ننشستی
که گفتهست که از قافلۀ عشق جدایی؟
تو اینجایی و در شور و نوایی
تو اینجایی و در سعیِ صفایی
تو از خاک جدایی
تو در عرش رهایی
کجایی مگر آخر تو کجایی؟
بیا چشم دلت را بگشا
خوب نظر کن
تو در کربوبلایی
تو همراه تمام شُهدایی
تو در حال طواف حرم خون خدایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#زیارت_اربعین
درگیرم این ایام با سودای رفتن
شوق دویدنها و امّاهای رفتن
از صبح تا شب در خیالات رسیدن
شب تا سحر مدهوش از رؤیای رفتن
"ماندن"؟،نه اصلاً اسم "ماندن" را نیاور
ماندن چرا؟، وقتی پُرم از پای رفتن
تنها دلیل "بودن" یک رود این است :
فانیشدن در موج، در دریای رفتن
دل دل نباید کرد، باید زد به جاده
همراه باید گشت با غوغای رفتن
آغوش گرمش کار خود را کرد آخر...
آتش گرفته جانم از گرمای رفتن
✍ #مصطفی_هاشمی_نسب
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها
گرچه امسال اربعین پروانگی گشته محال
میروم مشایه با پاهای پر درد خیال
نذر پاهای پر از زخم رقیه میروم
همقدم با کاروان عشق، عشقِ بیمثال
مینشینم گوشهی دنجی و خلوت میکنم
میشوم مبهوت این آیین پر شور و جلال
بوی اسپند و نوای دلنشین روضهها..
قلقل چای عراقی را ببین روی ذغال
عشق میبارد ز دست خادمانت در مسیر
شیر مادرهایشان باشد گوارا و حلال
عشق یعنی تشنگی در برزخ وصل و فراق
خوش به حال زائرانت، جرعه نوشند از وصال
گرچه امسال اربعین راهم ندادی نازنین
تا ابد من نوکرت هستم بدون قیل و قال
✍ #مرتضی_درزی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
در هوایت عشق دارد شور و حال تازهای
عشق تو داده به من انگار بال تازهای
از ستون اول این جاده در صحن توام
هر قدم دارد برای من وصال تازهای
کربلای تو... #شب_جمعه... شمیم سیب سرخ...
در سرم هر لحظهای دارم خیال تازهای
دیدن ششگوشهات شد احسنالاحوال من
تازه اینجا میشود آغاز، سال تازهای
در کنارت لحظه لحظه عمر معنا میشود
زندگی با عشق تو یعنی مجال تازهای
میشود من هم یکی از کشتگان عشق تو...؟
میروم از کربلایت با سؤال تازهای!
✍ #یوسف_رحیمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
به جست و جوی صدایی به جاده آمدهایم
دلیم و در پی غم، بیاراده آمدهایم
جنون صدا زده ما را که مثل نامهی فاش
به سوی مقتل خون، سرگشاده آمدهایم
اسیر کوه و بیابان شد اهل خانهی تو...
به کربلای تو با خانواده آمدهایم
سوار کشتی صلحیم در مسیر نجات
اگرچه باز به ظاهر پیاده آمدهایم
سبکتر از نفس ساکنان عالم قدس
به شانه بار امانت نهاده آمدهایم
و رودخانه ادب کرد و سینهخیز آمد
جسارت است که ما ایستاده آمدهایم
در آتش غم تو تیغ آبدیده شدیم
که خاک را همه بر باد داده آمدهایم
تو صاف و ساده خدا را به ما نشان دادی
که ما به دیدن تو، صاف و ساده آمدهایم
✍ #سعید_مبشر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7