بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_ولادت
#جواد_کریم_زاده
مژده بده یار را با لب خندان عشق
می رسد امشب ز ره،حضرت سلطان عشق
عرش خدا پر ز نور،ارض و سما پر ز شور
آینه بندان شده عالم امکان عشق
حور و ملک صف به صف شاخه ای از گل به کف
نغمه ی کُرنا و دَف ذکر رضا جان عشق
خیز و به میخانه شو ،همدم پیمانه شو
جرعه بزن از میِ ساقی مستان عشق
با دل خود همسفر هم ره باد سحر
همچو کبوتر بپر جانب ایوان عشق
صحن و حریم رضا گنبد و گلدسته ها
وه که زند طعنه بر روضه ی رضوان عشق
خادم نقّاره زن بر دل نقّاره زن
ذکر رضا جان برآر از دل جانان عشق
نام خدایش علی نام علی هم علی
نام رضا هم علی جانم علی جان عشق
از دمِ قدسی او زنده مسیحا شود
بنده ی درگاه او گشته سلیمان عشق
وز پی دربانی اش فخر کند بر رُسُل
محضر او با عصا، موسی عمران عشق
سجده چو در سجده گه ماه کند بر رخش
غرق تحیر شود یوسف کنعان عشق
نیست عجب گر شود سنگ به دستش طلا
با نگهش می شود کفر مسلمان عشق
فخر کنم بر فلک ناز کنم بر ملَک
چون که شدم بنده ی شاه خراسان عشق
باز شنو سلسله با شعف و هلهله
نقل حدیث از لب سلسله جنبان عشق
هرکه دلش منجلی شد ز ولای علی
گُل کند آتش در آن باغ و گلستان عشق
حِصنِ حَصین ولا ، شرط و شروطش رضاست
شیعه بُوَد تا ابد بر سر پیمان عشق
آمده ام از کرم شاه پناهم بده
هم بنشان بر سر سفره ی احسان عشق
گوی چه خواهی جواد زین صله ی شعر شاد
اذن دهد تا شوم مرغ ثنا خوان عشق
خسرو خیر البشر کاش که با یک نظر
ثبت کند شعر من در دل دیوان عشق
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#حضرت_معصومه_س_شهادت
منم دُردانه ی موسی بن جعفر
به شوق دیدن روی برادر
به همراه برادر های دیگر
شدم راهی من از شهر پیمبر
به جاه و فر نشستم بر کجاوه
رسیدم بین ره در شهر ساوه
چو دشمن باخبر از حال ما شد
بسی بر کاروان ما جفا شد
به ناگه در میان جنگی به پا شد
به راه حق عزیزانم فدا شد
که گویی از پیِ آن جنگ دشوار
شدم افسرده و رنجور و بیمار
من از تاثیر آن جنگ و شبیخون
شدم آزرده و نالان و دلخون
ز ساوه تا به قم در دشت و هامون
نمودم طیِ ره با حال محزون
میان شور و استقبال مردم
شدم ساکن به شهر شیعیان قم
چه گویم من ز لطف مردمانی
که بنمودند با من مهربانی
مرا بودند جمله یار جانی
به تکریم و مرام خوش زبانی
گرفت آندم که بودم من به هودج
مهار ناقه ام را ابن خزرَج
درون منزلش مسکن گزیدم
بسی از شیعیان تکریم دیدم
کجا دشنام و فحاشی شنیدم
کجا ناکَس ز سر معجر کشیدم
شده ذکر لبم تا هیفده شب
امان از حال زار عمه زینب
اسیر کوفه و شام است زینب
اسیر خیل دشنام است زینب
اسیر قوم بد نام است زینب
اسیر سنگ از بام است زینب
فراق یار اگر معصومه را کُشت
چه دردی زینب مظلومه را کُشت؟
شاعر: #جواد_کریم_زاده
©
#امیرالمومنین_ع_مدح
علی ای آنکه به عالم، همه جا قبله نمائی
تو نمایی ز خدایی، که خدا را بنمایی
نه فقط قبله نمائی که تو خود کعبه عشقی
تو که خود قبله ی جانی ز چه از کعبه در آیی
تو سرا پا همه نوری، تو همان حس غروری
که به قلبم چو سروری،به دلم شور و نوایی
به لب از شوق تو هردم،زنم از مدح تو چون دم
همه خُرّم شود عالم، به سروری به صفایی
علی عالی اعلا، ولی والیِ والا
به جهان سید و مولا، تو شهنشاه ولایی
تو علی صُهر رسولی،تو علی کفو بتولی
همه اصلی و اصولی، همه رکنی و بنایی
علی ای شافع محشر، علی ای ساقی کوثر
تو می خم غدیری، چه می روح فزایی
علی ای مظهر پاکی، پدر تربت و خاکی
پدر شاه شهیدی ، علم کرب و بلایی
توکجا گوهر تابان، و کجا ریگ بیابان
چه غم از طعنه ی نادان، که به لا نون لنایی
تو به بستر ز چه بودی، شب کین از چه غنودی
که شجاعانه نمودی، سرو جان را تو فدایی
به دو عالم تو امیری، تو شهنشاه کبیری
اسد بیشه ی شیری تو یل قلعه گشایی
ولی والی بر حق، وصی و نایب مطلق
که به جولانگه خندق، ز نبی غم بزدایی
ز وفا شهره ی آفاق، ز دلیری به جهان طاق
ز کرم معنی انفاق، تو شه جود و سخایی
به نماز تو گواهی، شده ای نور الهی
که دهی خاتم شاهی، ز کرامت به گدایی
عجب از نطق فصیحت، که در آن متن صحیحت
الف و نقطه نباشد و چنین خطبه سرایی
همه صومی و صلاتی، همه نهج البرکاتی تو سرا پا صلواتی تو سر آغاز بقایی
تو که هستی شه مردان که فنا شد ز تو شیطان
زتو عالم شده حیران، بشری یا که خدایی
و بسی منه لله که تو هستی ولی الله
که مرا راه گشایی و مرا راهنمایی
هله ای شاه ولایت همه عالم به فدایت
نتوان گفت ثنایت که فراتر ز ثنایی
و چو در خاک نهندم،چه غریبانه به بندم
به رهت چشم نبندم، که مرا نور و رجایی
به جزا کوه گناهم، همه دم حسرت و آهم
و تو را چشم به راهم ، که تو از راه بیایی
#جواد_کریم_زاده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7