#واحد از #حاج_محمود_كريمى
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_علی_اکبر (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
میگیرم از چشمام اشکارو
میبینم مرگ رویاها رو
راهی کردم از زیر قرآن
علی و زهرا و طاها رو
زینب ببین این قدّ و بالا رو
بیا ببین این سرو رعنا رو
جانم علیاکبر جانم جانم
میبینم تشدید گردبادو
دیدم کلاخودش افتاد و
پراکنده کرده این گردباد
برگای این سرو آزادو
زینب ببین آوار طوفانو
این تقطیع آیات قرآنو
خزونه پر از گلبرگ و برگو
این فوّارههای خونافشانو
توو ثواب ذبحش، شرکت دادن
هر نیزه و شمشیر و پیکانو
توو اردوی دشمن، برپا کردن
مهمونی تیغای برّانو
زینب ببین عین جدّش حیدر
فرق نوهی شاه مردانو
جانم علیاکبر جانم جانم
وقتیکه سرخ شد، جعد مشکین
بیتعادل شد بالای زین
پر تلاطم شد، موج گیسوش
شمشیرا میرفت بالا پایین
حالا چجوری آیاتش رو
پیدا کنم از خاک خونین
عبا بیارید گلبرگ بردارید
اینجا تووی میدون، گلریزونه
حال منو، بابا کی میدونه
جیگرمو داغت میسوزونه
میوهی دلم افتاد از شاخه
جوون رشیدم، غرق خونه
بابا این جسم ارباً اربا رو
چجوری به خیمه برگردونه
چچوری گلبرگاتو از روو خاک
پیدا کنه، چشمی که گریونه
چجوری اگه پیداشون کردم
بردارم با دستی که لرزونه
میخوام برم دنبال گلبرگات
ولی دیگه زانوهام بیجونه
از تن پراکندت اعضایی
برای همیشه، جا میمونه
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#جفت از #حاج_محمود_كريمى
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_علی_اکبر (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖
كَطَهَ في الخَلق
جوارحَ النبي
كطه في الخُلْق
مكارمُ النبي
كطه في النُّطق
يوحى الى النبي
في زَحمَة المَيدانْ
كجَدّي حيدره
أُجَندلُ الفُرسان
يُمنى ومَيْسَرَه
أَفدي أبي العطشان
وأفدي خُنصُرَه
أنا علي بن الحسين بن علي
وَرثْتُ مِن عمّي
سخاءَ المجتبى
مِن فاطمه أمي
رائحةَ العَبا
ومِن أبي عزمي
ودمعَ الغُرَبا
أنا علي بن الحسين بن علي
لهفي على المولى
يَراه رَفْرفَ
بنيّ مِن بَعدكْ
على الدنيا العَفا
يا أشبَهَ النّاس
بجدّي المصطفى
أنا علي بن الحسين بن علي
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#جفت از #حاج_محمود_كريمى
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲ #خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_علی_اکبر (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
از خیمه برون چو رسولالله
آمد پیش چشم ثارالله؛ دستی بر قبضهی شمشیر و
فریاد علیاکبر، یاعلی ولیالله
همهی اهل حرم از پی او نالان
فلک از غم او گریان؛ ملک از نفسش سوزان
به کف آینه و اشک و قرآن
به تنش زرهی رسول دوسرا
میبرد به نگاه، دل خون خدا؛ مولا
دست عالم و دامن تو یاعلی
به دم تو یاعلی
نظر عبّاس به نگاه یل حیدر
که ببیند ازو یکبار مثل پردهای از خیبر
میرسد رجز اکبر؛ امیر عالمین نگاهش به جنان
زیر تیغ و سنان، تو عزیز حسین ای وای
دست خدا، دست مولا علی
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🎙 #شور از #حاج_محمود_كريمى #شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲ #خیمة_العباس "علیهالسلام"
#امام_حسین (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
حرمت سودای سرم؛ عشقت بالوپرم
از دود عود دور ضریحت تا یوم المحشر، معطّرم
عشق تو را مدیون حیدرم؛ ممنون زهرای اطهرم
وفا کنم و ملامت کشم و خوش باشم
هرچه پیش آید از تو، به جان میخرم
خاکم، خاک پای زوّارت؛ گردم زیر فرش دربارت
خواب میبینم بینالحرمینم؛ کبوترم در هوای تو
تا خود افلاک نه! بلکه فوق افلاک میپرم
دخیل علم و بیرق و خیمه و خرگاه حضرت سلطان عرشنشینم
دخیل پسر دوم حیدرم
ای حسین! مرا دور مینداز
که در تخیّلم در کربوبلا، سپر گلوی اصغرم
ای دلبرم! ای سرورم!
بهفدای غلام سیاهت، پدر و مادرم
لطفی که کردهای تو به من، مادرم نکرد
ای مهربانتر از پدر و مادرم، حسین
أبد والله عشق منی
أبد والله از در خونت، حاشا اگه جایی برم
أبد والله جز در خونت، جایی رو ندارم که برم
أبد والله تو همه دین منی
أبد والله درد و تسکین منی
أبد والله ما بَرحتُ مِن بابک
أبد والله لا کَففتُ عن تملّقک
أبد والله من مجنونم
أبد والله تو لیلایی
أبد والله من کویر تشنهام؛ تو دریایی
أبد والله من تشنهی شهادتم و تو سیّدالشهدایی
أبد والله میخوامت
أبد والله عاشقتم
أبد والله بیتو اصلا
أبد والله بیتو ابدا
أبد والله مست مست از بوی در میخونتم
أبد والله افتاده در پای خم و پیمونتم
أبد والله خلاصه من دیوونتم
أبد والله دیوونتم
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#شور از #حاج_محمود_كريمى
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#امام_حسین (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دلم همینکه مرا سوی موی یار کشید
سر مرا، سر عاشقشدن به دار کشید
منی که آه نگفتم برای هیچکسی
همینکه نام تو آمد، دلم هوار کشید
درود بر پدرم کز همان طفولیت
برای روضهات از من همیشه کار کشید
برای آنکه گلش عاقبتبهخیر شود
مرا به دست تو داد و خودش کنار کشید
درون آتش دوزخ نسوزد آن نوکر
که روی سینه ز داغ تو، یادگار کشید
سنگینی داغ تو، عالم را بهم ریخت
دنیا ندارد بعد تو الّا مصیبت
هر تکّه از جسم تو یک گودال، روضه است
دستت مصیبت، سر مصیبت، پا مصیبت
خندیدن لشکر به من، کم بود؛ حالا
دارد میآید عمّه پیشت؛ وامصیبت!
میترسم اینکه از روی دستم بریزی
تشییع تو حالا شده تنها مصیبت
چندین نفر دنبال اعضای تو گشتند
شد پیکر تو جمع امّا با مصیبت
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_علی_اکبر (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
نور حریم ثارالله
دوم کریم آلالله
شیر علی ولیالله
خیبرشکن به خیبر رفت
کرّار شد؛ مکرّر رفت
سمت حرا، پیمبر رفت
مستان، خمار خم گیسوت
مردان، قسمخورده به بازوت
میدان، زمینگیر ز نیروت
ایوان نجف، طاق دو ابروت
خُلق الاکبر مِن تراب علی
قابض الارواح در رکاب علی
آمده عکس بدون قاب علی
اثبات صحّت آیات
اوّل مجاهد سادات
شور مطنطن هیهات
تکبیر زد چه تکبیری
شمشیر زد چه شمشیری
چه جبههای، چه تصویری
تکثیر وجوه علی آمد
گفتند که روح علی آمد
هرچند عطش برده رمق را
با فرّ و شکوه علی آمد
فارس الهیجا؛ تکسوار علی
وارث کلّ اقتدار علی
بین مشتاقان، یادگار علی
مرد مردان، دوستدار علی
صوت اظهار افتخار علی
از نجف آمد از مزار علی
آمده فخر همه تبار علی
در جبهه، گرچه عطشانی
چون صاعقه، نمایانی
حقّا که مرد میدانی
پر ولوله، سماوات شد
با جلوهات، عدو مات شد
خصم خدا مجازات شد
پیغمبر و حیدر ثانی
بعد از حسین، رهبر ثانی
تا دورهات نکردن ای کاش
خود را به خیمه برسانی
میر و سردار و جاننثار حسین
بینیام آمد، ذوالفقار حسین
با ابوفاضل، طلایهدار حسین
دارد به هرنفس، شاه آه
مانده سوار در راه؛ آه
ذکر حرم شده آه آه
طوفان شده چه طوفانی
چه رزمی و چه میدانی
خیمه پر از پریشانی
بابا قسم داده خدا را
تا جمع کند آینهها را
آنقدر سراسیمه رسیده
با خویش نیاورده عبا را
احتضار تو، انکسار حسین
ارباً اربایی در کنار حسین
در کنارت شد تمام، کار حسین
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#واحد از #حاج_محمود_كريمى
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_علی_اکبر (ع)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
میگیرم از چشمام اشکارو
میبینم مرگ رویاها رو
راهی کردم از زیر قرآن
علی و زهرا و طاها رو
زینب ببین این قدّ و بالا رو
بیا ببین این سرو رعنا رو
جانم علیاکبر جانم جانم
میبینم تشدید گردبادو
دیدم کلاخودش افتاد و
پراکنده کرده این گردباد
برگای این سرو آزادو
زینب ببین آوار طوفانو
این تقطیع آیات قرآنو
خزونه پر از گلبرگ و برگو
این فوّارههای خونافشانو
توو ثواب ذبحش، شرکت دادن
هر نیزه و شمشیر و پیکانو
توو اردوی دشمن، برپا کردن
مهمونی تیغای برّانو
زینب ببین عین جدّش حیدر
فرق نوهی شاه مردانو
جانم علیاکبر جانم جانم
وقتیکه سرخ شد، جعد مشکین
بیتعادل شد بالای زین
پر تلاطم شد، موج گیسوش
شمشیرا میرفت بالا پایین
حالا چجوری آیاتش رو
پیدا کنم از خاک خونین
عبا بیارید گلبرگ بردارید
اینجا تووی میدون، گلریزونه
حال منو، بابا کی میدونه
جیگرمو داغت میسوزونه
میوهی دلم افتاد از شاخه
جوون رشیدم، غرق خونه
بابا این جسم ارباً اربا رو
چجوری به خیمه برگردونه
چچوری گلبرگاتو از روو خاک
پیدا کنه، چشمی که گریونه
چجوری اگه پیداشون کردم
بردارم با دستی که لرزونه
میخوام برم دنبال گلبرگات
ولی دیگه زانوهام بیجونه
از تن پراکندت اعضایی
برای همیشه، جا میمونه
➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#واحد از #حاج_محمود_كريمى
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_رقیه (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
یاد بابام که میافتم، دستوپا گم میکنم
درد دارم؛ اشک میریزم؛ تبسّم میکنم
شبا از سرما میلرزم
سراغ از اجل میگیرم
با یاد آغوش گرمت
خودم رو بغل میگیرم
شبا که هی به خوابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟!
وقت دیدار، چی بپوشم که لبش خندون بشه؟!
زیر دستام، اینهمه زخم چجوری پنهون بشه؟
جدا از زخمام با مویی
که حالا سفیده چکنم؟!
اگه چادر هم پیدا شد
با قدّ خمیده چه کنم؟!
توو اوج اضطرابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟!
ای قرار دیدن یار، بیا عاشقونه باش
ای نفس! تو رونما باش؛ بوسه! تو بهونه باش
برام وقتی مرهم آورد
اگر پر نگیرم، عیبه
برا من که جونم، باباس
اگر که نمیرم عیبه
دعای مستجابم میای
چنتا دیگه به خوابم میای؟
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#جفت از #حاج_محمود_كريمى
در #شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_رقیه (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖
من نورم؛ نوهی نور، فوق کلّ نورم
من فاتح و منصورم
در عالمین، حسین جان و من جانانم
زینب، روح و من ریحانم
اباالفضل، علمدار و من، مقلّد عمو جانم
کسوکارم، ولیاالله
من اسیرم ولی فتّاح؛ خردسالم ولی آگاه
منم دختر دردانهی شاه؛ سلطان دینپناه
اعلی حضرت همایون ابی عبدالله
علیاکبر قاری و من مفسّر قرآنم
من امّید آرزومندانم؛ قبلهی سینهزنانم
أجر اشکم؛ عشق صاحب مشکم
من به حکم عشق بر عالم تحکّم میکنم
اختر عشقم؛ پس نور، نور من است
دختر عشقم؛ پس امر، امر من است
داور عشقم؛ پس حکم، من حکم است
نوهی حیدرم؛ رقیّهی اطهرم
من دخترم؛ عفیفه و دلاورم
با عقیلةالعرب همسنگرم
پدرم شمع و من پروانه؛ پدرم روح و من ریحانه
پیش چشم من یکیست کاخ و ویرانه
من حیدر کرّار را نوادهام؛ من شاهزادهام
من خود ارادهام؛ مثل پدر به حکم خدا، سر نهادهام
آغوش بر رضای الهی گشادهام
به بابایم قول دادهام تا آخریننفس من ایستادهام
چه در رها، چه در قفس، من ایستادهام
حرف عمّهجان و من، همین و بس؛ با خانوادهام من ایستادهام
با جسم کوچک و روح و لطیف و سادهام، من ایستادهام
هرچند هرچه داشتم از دست دادهام؛ من ایستادهام
هرچند چندبار از ناقه فتادهام؛ من ایستادهام
نوهی حیدرم؛ رقیّهی اطهرم
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#جفت از #حاج_محمود_كريمى
در #شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_رقیه (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖➖
من نورم؛ نوهی نور، فوق کلّ نورم
من فاتح و منصورم
در عالمین، حسین جان و من جانانم
زینب، روح و من ریحانم
اباالفضل، علمدار و من، مقلّد عمو جانم
کسوکارم، ولیاالله
من اسیرم ولی فتّاح؛ خردسالم ولی آگاه
منم دختر دردانهی شاه؛ سلطان دینپناه
اعلی حضرت همایون ابی عبدالله
علیاکبر قاری و من مفسّر قرآنم
من امّید آرزومندانم؛ قبلهی سینهزنانم
أجر اشکم؛ عشق صاحب مشکم
من به حکم عشق بر عالم تحکّم میکنم
اختر عشقم؛ پس نور، نور من است
دختر عشقم؛ پس امر، امر من است
داور عشقم؛ پس حکم، من حکم است
نوهی حیدرم؛ رقیّهی اطهرم
من دخترم؛ عفیفه و دلاورم
با عقیلةالعرب همسنگرم
پدرم شمع و من پروانه؛ پدرم روح و من ریحانه
پیش چشم من یکیست کاخ و ویرانه
من حیدر کرّار را نوادهام؛ من شاهزادهام
من خود ارادهام؛ مثل پدر به حکم خدا، سر نهادهام
آغوش بر رضای الهی گشادهام
به بابایم قول دادهام تا آخریننفس من ایستادهام
چه در رها، چه در قفس، من ایستادهام
حرف عمّهجان و من، همین و بس؛ با خانوادهام من ایستادهام
با جسم کوچک و روح و لطیف و سادهام، من ایستادهام
هرچند هرچه داشتم از دست دادهام؛ من ایستادهام
هرچند چندبار از ناقه فتادهام؛ من ایستادهام
نوهی حیدرم؛ رقیّهی اطهرم
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_زینب (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
➖➖➖➖➖➖➖
خانهای غرق نور میبینم
غم گرفتند اهل این خانه
اتّفاقی مهیب رخ داده
چند روزی است در همین خانه
ردّ خون است جایجای زمین
ردّ میخ است بر روی دیوار
این سیاهی، سیاهی دود است
خانه آتش گرفته است انگار
مرد خانه، نشسته گوشهای و
چادری را گرفته در دستش
چادری رنگ خون و خاکستر
مرد را خسته کرده از هستش
ماجرا، ماجرای ناموس و
همهی اهل خانه، غم دارند
بین بستر، نشسته خوابیده
چشمهایش ولی ورم دارند
موقع باز کردن چشمش
زخم ابرو اذیتش میکرد
لحظههای نفسنفس زدنش
درد پهلو اذیتش میکرد
خیلی آرام زد صدا و گفت:
دخترم با تو صحبتی دارم
رازهایی است در دلم باید
با تو گویم؛ وصیتی دارم
اوّلاً دخترم به چادر من
پاک کن دیدهی ترت، زینب
زخمهایی که خوردهام، کاری است
ماندنی نیست مادرت زینب
چند سالی که بگذرد مادر
فرق قرآن، شکاف خواهد خورد
سر بابات میشود پر خون
اصل ایمان، شکاف خواهد خورد
چند سالی پس از غم پدرت
میرسد نوبت حسن، زینب
جگر پاره، تیر بر تابوت
مُیکشد غربت حسن، زینب
وای از غصّهی حسینم؛ وای!
بیکس و بیپناه میماند
تشنه، زخمی، غریب، بییاور
پسرم بیسپاه میماند
زینب! آنروز باش یاور او
خواهری کن خودت برای حسین
گلویش را ببوس وقت وداع
مادری کن فقط برای حسین
زینبم! اهل آسمان آنروز
همگی کشتهمردهی عشقند
زینب! آنروز دو پسر داری
دو گلت سرسپردهی عشقند
اهل بیت رسول در بندِ
فتنههای نفاق افتادند
چند سالی گذشت و آن اسرار
یکبهیک اتفاق افتادند
عاقبت روز واقعه که رسید
نوبت مادریِ خواهر شد
دید با چشم خویش غربت را
هرچه که گفته بود مادر، شد
شاه بییار، نالهای سر داد
رعد هل مِن معین او پیچید
زینب از لابهلای خیمهی خود
اشک بر چشم، ماجرا را دید
دختر مرتضیست، حیدری است
گفت: امروز عید قربان است
پسرانم فدای دخترکت
وقت رفتن بهسوی میدان است
گفتی ای شاه! ارتش تو منم
ابر فیضی و بارش تو منم
تیغ در حال چرخش تو منم
خواهرم پس بلاکش تو منم
ای محاسن سپید خستهی من
با توام یار دلشکستهی من
بعد اکبر، توان نداری که
نیمهجانی و جان نداری که
غیر اشک روان نداری که
لشگری بینمان نداری که
بچّههایم فدای اکبر تو
پیشمرگ علی اصغر تو
ما که پنجاه سال غم دیدیم
کوچه و میخ و قدّ خم دیدیم
فرق بشکسته از ستم دیدیم
جگر پارهپاره هم دیدیم
جان زهرا، تو را به این قرآن
سهم من را بده در این میدان
پارههای تنم فدای تنت
بهفدای نخی ز پیرهنت
هر دو قربان خشکی دهنت
جانشان نذر جسم بیکفنت
پیش تو بلکه رو سفید شوم
بایدم مادر شهید شوم
من به جان میخرم اسارت را
میروم مجلس جسارت را
شاکرم لحظههای غارت را
بر لبم دارم این عبارت را
دخلت زینب علی بن زیاد
ای برادر! سرت سلامت باد
پسران علی، همه علیاند
نیست دشمن به چشمشان عددی
خون زینب درون رگهاشان
دم گرفتند یاعلی مددی
سر سردارها زمین افتاد
با رجزهای ذوالفقاریشان
مادر از خیمه داشت حظ میکرد
با تماشای جاننثاریشان
دوره کردند دو برادر را
بینشان تا که فاصله افتاد
سر سرنیزهها فرود آمد
کار هم دست حرمله افتاد
دم مغرب، حسین در گودال
شمر آمد نشست روی تنش
زینب از روی تل تماشا کرد
که کسی پا گذاشت بر دهنش
خواهرش روی تل زینبیه
ضجّههای خداخدا میزد
شاه زخمی، به زیر دستوپا
داشت لبتشنه دستوپا میزد
یک نفر مانده بود در گودال
صد نفر میزدند زینب را
هرچه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه از #حاج_محمود_كريمى
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۲
#خیمة_العباس "علیهالسلام"
#حضرت_زینب (س)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کربلا اگه کربلا شد
فتنهها اگه برملا شد
به همّت دختر مرتضی شد
زن نگو، رهبر بگو؛ فاتح خیبر بگو
راهی کربوبلا، زینب نگو؛ حیدر بگو
فاطمی سیرت، یا بنت حیدر
علوی صولت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
پیش پاش، دشمنش حقیر شد
محقّق هدف غدیر شد
دخت امیر مؤمنان، امیر شد
کائنات، مأمورشن؛ تابع دستورشن
ظالمین، بیچاره و مقهور و کور از نورشن
نصرت انصار، یا بنت حیدر
صابر و قهّار، یا بنت حیدر
کعبهی سیّار، یا بنت حیدر
وارث کرّار، یا بنت حیدر
مصدر عصمت، یا بنت حیدر
چشمهی غیرت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
وارث خبر کسا بود
مثل وحی، واضح و رسا بود
خود خود سیّدةالنساء بود
وارث نور حجاب از ریا انداخت نقاب
السّلام مولاتنا، عالی مقام، علیا جناب
جان به کف از روز طف؛ تیر شاه لو کشف
را دخترش زد بر هدف؛ شد جلوهگر شاه نجف
رهرو و رهبر، یا بنت حیدر
بهترین خواهر، یا بنت حیدر
کوثر کوثر، یا بنت حیدر
حیدر حیدر، یا بنت حیدر
نعمت عطرت، یا بنت حیدر
منبع حکمت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
جلوهی سَینا، یا بنت حیدر
سرّ اعطینا، یا بنت حیدر
آیت کبری، یا بنت حیدر
دختر زهرا، یا بنت حیدر
ریشهی نهضت، یا بنت حیدر
باعث عزّت، یا بنت حیدر
علیا حضرت، یا بنت حیدر
➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین