eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
366 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
297 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📃 می‌خواهم از مدينه خداحافظی كنم 🎙 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "ع" 🏷 "سلام‌الله‌علیها" می‌خواهم از مدينه خداحافظی كنم از میخ و زخم سينه خداحافظی كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته ی من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته‌ام از همسر غریب خودم رو گرفته‌ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط... سه ماه و نیم پیکر افتاده می‌برم خود را کشان کشان سر سجاده می‌برم خود را برای پر زدن آماده کرده‌ام جوشن نوشته‌ام، کفن آماده کرده‌ام میخواهم از حبيب، خداحافظی كنم از حيدر غريب خداحافظی كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علی آماده سفر شده ام الوداع علی نُه سال سايه‌ات به سرم بود ياعلی نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی‌غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نُه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی‌ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده‌ام خانوم خانه تو، عروس تو بوده‌ام من را ببخش می‌روم و می‌گذارمت ای پاره پاره دل به خدا می‌سپارمت من خویش را روانه سوی قبر می‌کنم اما براى تو طلب صبر مي‌كنم شرمنده‌ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته‌است وبال تو می‌شود اندوه فاطمه همه مال تو می‌شود من را ببخش زحمت تابوت می‌کشی خود را کنار من روی زانوت می‌کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع‌، بند کفن را تو باز کن آرام، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی‌کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه‌ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را شاعر:
📃 می‌خواهم از مدينه خداحافظی كنم 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "ع" 🏷 "سلام‌الله‌علیها" می‌خواهم از مدينه خداحافظی كنم از میخ و زخم سينه خداحافظی كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته‌ام از همسر غریب خودم رو گرفته‌ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط... سه ماه و نیم پیکر افتاده می‌برم خود را کشان کشان سر سجاده می‌برم خود را برای پر زدن آماده کرده‌ام جوشن نوشته‌ام، کفن آماده کرده‌ام میخواهم از حبيب، خداحافظی كنم از حيدر غريب خداحافظی كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علی آماده سفر شده ام الوداع علی نُه سال سايه‌ات به سرم بود ياعلی نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی‌غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نُه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی‌ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده‌ام خانوم خانه تو، عروس تو بوده‌ام من را ببخش می‌روم و می‌گذارمت ای پاره پاره دل به خدا می‌سپارمت من خویش را روانه سوی قبر می‌کنم اما براى تو طلب صبر مي‌كنم شرمنده‌ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته‌است وبال تو می‌شود اندوه فاطمه همه مال تو می‌شود من را ببخش زحمت تابوت می‌کشی خود را کنار من روی زانوت می‌کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع‌، بند کفن را تو باز کن آرام، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی‌کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه‌ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را شاعر:
بانوای ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می, آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیت نامرد بود از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن…اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد شاعر: ـ ..•🥀• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 _..____ ‌‌‌‌
🌹 🌹 💫💫💫💫💫💫💫💫 بام هایند و کبوترهایشان بال ها و قیمت پرهایشان بیشتر شادند آقاهاي ما وقت خوشحالی نوکرهایشان منت گهواره ای را میکشند عرشیان با سجده سرهایشان برکت خانه است دختر داشتن گفته اند این را پیمبرهایشان بیشتر از اهل خانه میخرند این پدرها ناز دخترهایشان بین دخترها پدر ها دیده اند در یکی رخسار مادرهایشان دختر شاه اند عمو قربانشان میدهد مژده به خواهرهایشان. .. دختری آمد سراپا فاطمه این رقیه خانم است یا فاطمه؟ در اصالت کیست طاها اینچنین؟ در جلالت کیست زهرا اینچنین؟ جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار مرتضا را کیست معنا اینچنین دختر اینقدر آیینه شدن جلوه شد زینب شدن را اینچنین با همین چادر نماز کوچکش ناز دارد پیش بابا اینچنین بعد زهرا و پیمبر کس ندید دختری ام ابیها اینچنین با عمو انسی که دارد دیدنی است کس نشد دلبر به سقا اینچنین بین فرزندان اربابم فقط او حرم دارد مجزا اینچنین کهکشان عشق را دنباله است این سه ساله عین هجده ساله است یا رقیه گفتم و بهتر شدم با رقیه آمدم نوکر شدم در حقیقت روضه هایش کیمیا ست خاک بودم تیره بودم زر شدم من شب سوم پرستم تا ابد سومین شب بود دیده تر شدم سرنوشتم را چه دیدی شایدم با رقیه وارد محشر شدم کاش میشد در دفاع از مرقدت مادرم میدید که بی سر شدم یک عروسک نذر خانم کرده ام هر زمان که سائل این در شدم دختر ارباب دستم را گرفت یا رقیه گفتم و بهتر شدم بهتر از این نیست مارا میخرد نوکران را پیش بابا می برد او نمازی عارفانه بود و بس لیلة القدری یگانه بود و بس از همان اول که آمد ناز داشت از ولادت نازدانه بود و بس بر زمین هرگز نیامد پای او او همیشه روی شانه بود و بس لایق خوابیدنش گهواره نیست روی دست اهل خانه بود و بس تا عمو دارد نبیند آفتاب سایبانش بی کرانه بود و بس از همان اول که آمد زینت اش گوشواری دخترانه بود و بس او به ویرانه پرش عادت نداشت او که مرغ آشیانه بود و بس آبله چسبید زیر پای او گمشده دیگر عروسک‌های او 🔸شاعر: @ewwmajmamolodi
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺁﺷﻔﺘﻪ‌ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺍﻣّﺎ ﻃﺒﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻧﻤﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺣﻖ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻏﺮﻭﺏ‌ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺁﯾﻪ، ﻗﺴﻢ، ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺷﮑﺮ ﺧــــــﺪﺍ ﺯ ﻣﺎ ﻧﻈﺮ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻭ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺳﺎل‌هاﺳﺖ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺮ ﮐَﺮَﻡ ﺯ ﻋﺒﺪ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﺻﻼ‌ً ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ؟ ﭼﻪ ﻟﺬّﺗﯽ؟ ﺑﯽ ﺍﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﻫﻢ ﺳﻮﯼ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﺪﯾﺪ، ﺳﺎﻝ ﻓﺮﺝ، ﺳﺎﻝ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ✍ @majmaozakerine
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺁﺷﻔﺘﻪ‌ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺪ ﺍﻣّﺎ ﻃﺒﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻧﻤﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺣﻖ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻏﺮﻭﺏ‌ﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺁﯾﻪ، ﻗﺴﻢ، ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺷﮑﺮ ﺧــــــﺪﺍ ﺯ ﻣﺎ ﻧﻈﺮ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻭ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﺑﺮ ﮐَﺮَﻡ ﺯ ﻋﺒﺪ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﺻﻼ‌ً ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ؟ ﭼﻪ ﻟﺬّﺗﯽ؟ ﺑﯽ ﺍﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﻫﻢ ﺳﻮﯼ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﺗﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ‌ﺍﯾﻢ ﻣﺮﺛﯿّﻪ‌ﺧﻮﺍﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﻣﺴﻤﺎﺭ برنگشت ﺳﺎﻝ ﺟﺪﯾﺪ، ﺳﺎﻝ ﻓﺮﺝ، ﺳﺎﻝ ﮐﺮﺑﻼ‌ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
. 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بی روی تو نوروز چو یلدا باشد با آمدنت بهار زیبا باشد یک سال دگر گذشت ، ای کاش امسال سال فرج مهدی زهرا باشد شاعر: ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🏴 نوروز وصالتان حسینی بادا نیکویی حالتان حسینی بادا در وسعت کل خیر فی باب حسین سرتاسر سالتان حسینی بادا شاعر: @majmaozakerine
📋گرچه سنگ از همه بسیار در آنجا خورده / *بخش دوم صوت* (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گرچه سنگ از همه بسیار در آنجا خورده نام مجنون به سر کوچه لیلا خورده عاشق از سرزنش مردم این کوچه مرنج قیمتى تر شده قالیچه اگر پا خورده آه بیچاره زلیخا چقدر حرف شنید چه کسى خون جگر مثل زلیخا خورده خواهشا از در این خانه بلندم نکنید مگر این کاسه ما حق کسى را خورده؟ خواهشا نامه ما را به خراسان بفرست خواهشا زود برو نامه ما تا خورده مثل آهوى بیابان به بیابان زده ام چون شنیدم گذرت باز به صحرا خورده من از اینجا بروم زود زمین مى‌افتم این گدا چیزى اگر خورده همینجا خورده به همه گفته‌ام این شاه که در این حرم است بیشتر از پسرش، غصه‌ی مارا خورده سنگفرش حرمت نام مرا کم دارد گوشه صحن تو سنگ لحدم جاخورده پسر فاطمه مردم گره دارند همه پسر فاطمه در کار گره‌ها خورده زیر هر کاشی تو حاجت امضا شده ایست روى هر کاشى تو مُهر مداوا خورده پهلویش مطمئنا پشت حرم درد گرفت هرکه اینجا قسم حضرت زهرا خورده کربلا رفتن ما را که خودت میدانى اربعین رفتنم از دست تو امضا خورده؟ *شاعر:   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📃 می‌خواهم از مدينه خداحافظی كنم 🎙 از 🏷 "سلام‌الله‌علیها" می‌خواهم از مدينه خداحافظی كنم از میخ و زخم سينه خداحافظی كنم از مردم مدینه از این شهر خسته ام از روزگار و مردمشان چشم بسته ام مشکل شده است حل شدن مشکلات من باید که چاره کرد به عجل وفات من از حال و روز تب زده ام تاب رفته است از چشمهای خسته من خواب رفته است سه ماه و نیم مرگ شده آرزوی من پایین نرفته آب خوشی از گلوی من سه ماه و نیم دست به پهلو گرفته‌ام از همسر غریب خودم رو گرفته‌ام سه ماه و نیم سوختم و ساختم فقط روزی هزار مرتبه جان باختم فقط... سه ماه و نیم پیکر افتاده می‌برم خود را کشان کشان سر سجاده می‌برم خود را برای پر زدن آماده کرده‌ام جوشن نوشته‌ام، کفن آماده کرده‌ام میخواهم از حبيب، خداحافظی كنم از حيدر غريب خداحافظی كنم خيلي شكسته پر شده ام الوداع علی آماده سفر شده ام الوداع علی نُه سال سايه‌ات به سرم بود ياعلی نام تو ذکر هر سحرم بود یاعلی نه سال عشق ما دو نفر بی‌غروب بود در خانه تو زندگی من چه خوب بود نُه سال در کنار تو من غم نداشتم چیزی میان زندگی‌ام کم نداشتم نه سال بی قرار خلوص تو بوده‌ام خانوم خانه تو، عروس تو بوده‌ام من را ببخش می‌روم و می‌گذارمت ای پاره پاره دل به خدا می‌سپارمت من خویش را روانه سوی قبر می‌کنم اما براى تو طلب صبر مي‌كنم شرمنده‌ام كه غسل من افتاد گردنت آرام کردن حسن افتاد گردنت امشب به بازويم كه رسيدی حلال كن بر زخم پهلويم كه رسيدی حلال كن با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم صبور باش با استخوان شكسته مواجه شدی ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش مرهم به زخم آتش هیزم بده مرا اصلا به جای غسل تیمم بده مرا بالی که سوخته‌است وبال تو می‌شود اندوه فاطمه همه مال تو می‌شود من را ببخش زحمت تابوت می‌کشی خود را کنار من روی زانوت می‌کشی آهسته بر جنازه زهرا نماز کن وقت وداع‌، بند کفن را تو باز کن آرام، زینب و حسنم را صدا بزن با گریه طفل بی‌کفنم را صدا بزن بالا سر جنازه‌ام از کربلا بگو از تشنگی و خنجر و از بوریا بگو آتش بزن به روضه خود عالمین را از جای من ببوس گلوی حسین را شاعر: ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
باز هم می‌شوم كبوترتان زير اين گنبد منورتان من نمک‌گير سفره‌ات شده‌ام دست خالی نرفتم از درتان مادر من كنيزتان بوده پدرم نيز بوده نوكرتان جای كرب و بلا و طوس و نجف شده‌ام خاک‌بوس محضرتان ما عجم‌ها چقدر خوشبختيم شده ايران مسير آخرتان اشک‌هايم دخيل می‌بندند به ضريح فرشته‌پرورتان از ضريح تو ياس می‌ريزد مثل چادرنماز مادرتان چقدر از مدينه دور شدی پای دل‌تنگی برادرتان خسته از راه دور آمده‌ای خسته‌ای از فراق دلبرتان مثل مادر خميده‌ای اما نگرفته به ميخ در پرتان محملت پرده داشت شكر خدا سايبان بوده بر روی سرتان گرچه شد حمله بر عشيره‌ی تو شكر، غارت نگشت زيورتان در ميان هجوم دست نخورد دست نامحرمی به معجرتان شد خزان گرچه نو بهار شما كم نشد لحظه‌ای از وقار شما غُصه‌ی از همه بريدن تو غم روی رضا نديدن تو گرچه آواره گشته‌ای خانم گرچه غم دارم از خميدن تو ناقه‌ات بين ازدحام نرفت بی‌خطر بود اين پريدن تو چادرت زير چكمه گير نكرد لحظه‌ی تلخ پركشيدن تو بی‌برادر ميان كوچه نديد پشت مركب كسی دويدن تو ثبت شد در جريده‌ی تاريخ قصه‌های به قم رسيدن تو آمدی شهر قم گلستان شد پيش پايت زمين گل افشان شد شهر قم بر تو احترام گذاشت پيش رويت فقط سلام گذاشت پير قم با بزرگ مردم قم سر به پای تو چون غلام گذاشت بهر تو قم گذاشت سنگ تمام كِی دگر سنگ روی بام گذاشت كي به قم دختر ولی خدا پای در مجلس عوام گذاشت بهترين جای قم سرايت بود كِی ميان خرابه جايت بود ✍