#مرثیه_امام_حسن_عسکری
تب دار ترین تب زده ی بستر دردم
پر سوز ترین حنجره ی حنجر دردم
رنگ رخ من بر همگان فاش نموده
در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم
فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا
تر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم
بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند
من کشته ی تیغ شرر لشگر دردم
آتش فکند بر قد و بالای سپیدار
یک ذرّه ی ناچیز ز خاکستر دردم
خون گریه کند اختر و مهتاب برایم
افلاک شده مستمع منبر دردم
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
😭😭😭😭
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
جگرت پاره پاره میریزد
از دهانی که غرق خوناب است
روزه بودی و زهر نوشیدی
در کنار تو آب نایاب است
دور خود پیچ میخوری آقا
بسکه غم در دل تو بیتاب است
رنگ تو رنگ ارغوان شده و
دست غم بر گلوی مهتاب است
مثل ارباب تشنه جان دادی
روی لبهات روضه آب است
روی زانوی حضرت عشقی
چشم مست تو غرق در خواب است
🔸شاعر:
#محمد_حبیب_زاده
_______________________
🔹
#امام_حسن_عسکری #مرثیه_امام_حسن_عسکری
"خستهام از راه، میپرسم خدایا پس کجاست؟
شهر... آن شهری که میگویند: «سُرَّمَن رَءا»ست
تابلوهای کنار جاده میگویند نیست
چند فرسخ بیشتر از راه ما، تا راه راست...
رو به رویم ناگهان درهای بازِ خانهات
بر لبم نام کریمی، چون امامِ مجتباست
احتمال ریزش یکریز باران قطعی است
در دلم اندوه عصر جمعههای کربلاست
آسمان یک کاشی از محراب تو، دریا فقط
گوشهٔ سجادهات در نیمهشبهای دعاست
از کراماتت چه باید گفت وقتی با تو است
آنچه یک حرفش فقط با آصف بن برخیاست
از کبوترهای شهرم نامهای آوردهام
حالشان خوب است اما روحشان اینجا رهاست
راستی! حال کبوترهای بامت خوب شد؟
در صدای من طنین انفجار گریههاست
سکّهها جاریست از چشمانم اما باز هم
دستهایم رو به سویت کاسههای سامراست"
🔸شاعر:
#اعظم_سعادتمند
_______________________
🔹@majmaozakerine