eitaa logo
🌷🌷خادم الزهرا (س)🌷🌷
333 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
367 فایل
#گروه_جهادی_فاطمیون #کانال_خادم_الزهرا #متن_مولودی_و_مداحی #لبیک_یا_خامنه_ای #جمهوری_اسلامی_ایران 🤍🤍🤍🤍 @servant18 :آدرس مدیر ⬛ @Hosse113 @Heyda122
مشاهده در ایتا
دانلود
آمده عبد گنهکار الهی به علی آمده بنده سربار الهی به علی روسیاه آمده ام روی مرا رد نکنی من خطاکار و تو غفار الهی به علی همه جا رفتم و دیدم خبری نیست که نیست جز در حیدر کرار الهی به علی قسمت داده ام عمری ست الهی به حسین قسمت میدهم این بار الهی به علی به همان لحظه که صدیقه اطهر میگفت لابلای در و دیوار الهی به علی به همان لحظه که زینب به ملاقات آمد به همان لحظه دیدار الهی به علی به همان لحظه که سادات بنی هاشم را میکشاندند به بازار الهی به علی شب قدر است و دل ما به نگاه تو خوش است به همین خواهش ده بار الهی به علی شاعر:
حالا که دستِ خالی و بی‌آبرویم باید که با اشکِ روان، خود را بشویم دنبالِ زرق و برقِ دنیا، رفتم، اما آبِ خوشی، پایین نرفته، از گلویم از اصلِ خود، بدجور، دور افتاده‌ام من امشب، چنان کن، تا مگر خود را بجویم با مکرِ دنیا، خویش را، بیچاره کردم واحیرتا!، انگار، با خود هم، عدویم! یارب! مبادا، غیرِ حیدر، یار گیرم بادا حرامم،  با به جز او، گفت‌وگویم از خَلق، باید دل برید و  دل به او داد رو به نجف باشد، الهی، سمت و سویم ... جانِ علی، امشب مرا، مالِ خودت کن! غرقِ گناهم، بی‌کسم،  بی‌آبرویم شاعر:
با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد در راه دریای خدا جریان گرفتیم جانی نمانده بود بین سینه هامان گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم بردیم نام حضرت شیخ الائمه قول نجات از آتش سوزان گرفتیم بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم آمد میان، نام جواد و از سخایش خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم با بردن نام علیِ بنِ محمد قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه از غربتش بر آستین دندان گرفتیم از شام قدرش که سر بابا بغل کرد ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم شاعر:
قرآن به سر گرفتنم از سر شروع شد با فرق زخم خورده ی حیدر شروع شد تا آتش محبت مولا به دل شکفت باران لطف های مکرر شروع شد از اشک توبه راه به هر روضه باز شد گفتم علی و روضه اکبر شروع شد گفتم علی، دل و در و دیوار گفت آه همراه آه، روضه مادر شروع شد گفتم علی، شکست دلم، خرد شد دلم یک باغ، داغ لاله‌ی پرپر شروع شد داغ پدر که از سر این خاندان گذشت هی داغ پشت داغ برادر شروع شد دست مرا گرفت خدا، پای روضه‌ها با روضه زندگی من از سر شروع شد گفتم گناه کردم و کارم تمام... نه قدر آمد و ثواب مقدر شروع شد امشب دلم رها شده از هرچه غیر عشق آن دل تمام شد، دل دیگر شروع شد شاعر:
نشسته ام که دلم را به غم دچار کنم برای دیده شدن آنقَدَر هوار کنم! خدا،خدا نکنم پس بگو چکار کنم ز دست معصیتم سمت تو فرار کنم دوباره بنده‌ی بی بند و بار برگشته گدای بی سر و پا..،شرمسار برگشته قبول..،بال و پرم درخور پریدن نیست هنوز روحِ من از جنس پرکشیدن نیست اسیر‌نفس‌شده..،بنده‌ی رسیدن نیست دلِ شکسته ی من لایق خریدن نیست اگرچه عمر سراسر تباه آوردم ببین..،به مرحمت تو پناه آوردم به سویت آمده‌ام دردِ من گرفتاری‌ست به گریه آمده‌ام اشک چشم من جاری‌ست به توبه آمده‌ام ، توبه‌ای که تکراری‌ست ببخش،لحن دعاهای من طلب‌کاری‌ست در آتشت چو بیندازی‌ام سزاوارم میان شعله بگویم که دوستت دارم همیشه عبدِ خطاکارِ نابلد بودم به پیش جوشش لطفَت شبیه سد بودم همیشه آنکه اطاعت نمی کند بودم برای صاحب امرم مطیع بد بودم چگونه از غم هجرت نمرده ام آقا به درد فصل ظهورت نخورده ام آقا شبیه تو -خودمانیم- نیستیم همه بدون تو به‌‌نظر خوب زیستیم همه برای وصل تو تنها گریستیم همه به انتظار تو باید بایستیم همه به صبح صادق دنیا سلام باید کرد برای حضرت قائم قیام باید کرد به وقت فتنه ی شب،مثل نور باید بود فقط نه شور که اهل شعور باید بود میان معرکه مردی غیور باید بود در این زمانه ز جنس ظهور باید بود رفیق! این همه غفلت سرِ قرار بس است برای آمدن یار..،انتظار بس است خطوط قرمز شیعه شعاع باور ماست دعای زینب کبری همیشه سنگر ماست حدود حبّ علی حدّ مرز کشور ماست هرآنکه هست علی‌دوست پس برادر ماست مدافعان حرم یک عقیق گُل‌ گون‌اند نگین لشکر عشّاق فاطمیّون‌اند هنوز روز خوش کوفیانِ عاشوراست هنوز مقصد اصلیِ مُسلمین حیفاست هنوز پرچم فتح المبینِ حق بالاست هنوز در رگ ما خون حاج‌قاسم هاست اگرچه دست علمدار ما جدا شده است به برکتش چقدر مرد رزم پا شده است به گوش مَکر خروشی به رنگ شیون ماست به روی پیرُهن حیله ردِّ سوزن ماست به غِیر رو نزدن..،این شعار میهن ماست تلاش دشمن ما..،ناامید کردن ماست علاج هجمه ی این فتنه دوری است ای دوست کلید رفع موانع صبوری است ای دوست به چند قطره نده اشتیاق دریا را میان روضه بیارید لشگر ما را زمان گریه پسر دید کِیف بابا را خدا زیاد کند نسل سینه زن ها را اگر قرار بر این شد پدر شود نوکر چه خوب صاحب چندین پسر شود نوکر همیشه خیر مرا از خدا تقاضا کرد دعای مادرم آخر که کار خود را کرد... خودش نشست کناری..،مرا تماشا کرد مرا اسیر علیّ و فقیر زهرا کرد محبت علی و فاطمه خرید مرا به روضه نان حلال پدر کشید مرا به جسم مرده دمیده که جانمان بدهد برای بردن نامش زبانمان بدهد حسین گفته سه‌ساله..،تکانمان بدهد قدم قدم حرمش را نشانمان بدهد مخواه جان رقیه که غرق غم باشم فقط اجازه بده اربعین حرم باشم برای بندگی‌ام راه و چاه می خواهم به زیر سایه ی قرآن پناه می خواهم به گریه ام نظری کن..،نگاه می خواهم لباس نوکری از دست شاه می خواهم کسی به غیر علی رهنمون و پیرم نیست به غیر شاه نجف هیچ‌کس امیرم نیست بگو چه کار خوشی که رقم نزد مولا به جز مسیر خدایش قدم نزد مولا به غیر قله ی ایمان علم نزد مولا بمیرم آن همه غم دید و دم نزد مولا میان کوچه به زخم دلش نمک می خورد چگونه فاطمه از چل نفر کتک می خورد! شاعر: و
گرفتارم گرفتارم گرفتار بد آوردم، کمک ای ربّ غفّار گدا در میزند هرچند دیر است شنیدم خانه‌ات سائل‌پذیر است به رویم باز کن در را نگارم من آنم که گره خورده‌ست کارم جوانی رفت و پیری آمد از راه زمان سربه‌زیری آمد از راه ولی خُرجین من خالیِ خالی‌ست گرفتاریِ من از بی‌خیالی‌ست نه اَعمال درستی، نه نمازی نه حتی روزه و راز و نیازی زمان کشت، محصولی ندارم خدایا حجّ مقبولی ندارم گنه از هرطرف آمد حیا رفت هر آنچه داشتم پای ریا رفت به نان سفره‌ام دقت نکردم دلم را از گنه خلوت نکردم امان از مرگ امان از احتضارم کسی دیگر نمیماند کنارم به روی سینه سنگینی سنگ است خدایا قبر تاریک است و تنگ است شب قدر است قدر ماست زهرا چراغ ظلمت دنیاست زهرا همیشه مادری کرده برایم فدای بچه‌هایش بچه‌هایم زیادی گناهم را تو کم کن به‌جای عدل خود بر من کرم کن خودت گفتی کریمی افتخار است هنر بخشش زمان اقتدار است پس امشب نشکن ای ساقی سبو را ببخش این سائل بی‌آبرو را به جز زشتی نیاوردم ببخشی غلط کردم، غلط کردم ببخشی اگرچه تا گلو در زیر دِینم ز نوکرهای دربست حسینم تمام سال من وقف غمش شد همیشه سایبانم پرچمش شد میان آتشت بانگی برآیم خدایا من حسین را دوست دارم حسینی که در آن ساعات و اوقات لبش ساکت نمیشد از مناجات حسینی که سرش ذبح از قفا شد نگینی بر رکاب نیزه‌ها شد همین که روی نیزه سر علم شد زمان غارت اهل حرم شد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد در راه دریای خدا جریان گرفتیم جانی نمانده بود بین سینه هامان گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم بردیم نام حضرت شیخ الائمه قول نجات از آتش سوزان گرفتیم بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم آمد میان، نام جواد و از سخایش خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم با بردن نام علیِ بنِ محمد قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه از غربتش بر آستین دندان گرفتیم از شام قدرش که سر بابا بغل کرد ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم شاعر:
قرآن به سر گرفتنم از سر شروع شد با فرق زخم خورده ی حیدر شروع شد تا آتش محبت مولا به دل شکفت باران لطف های مکرر شروع شد از اشک توبه راه به هر روضه باز شد گفتم علی و روضه اکبر شروع شد گفتم علی، دل و در و دیوار گفت آه همراه آه، روضه مادر شروع شد گفتم علی، شکست دلم، خرد شد دلم یک باغ، داغ لاله‌ی پرپر شروع شد داغ پدر که از سر این خاندان گذشت هی داغ پشت داغ برادر شروع شد دست مرا گرفت خدا، پای روضه‌ها با روضه زندگی من از سر شروع شد گفتم گناه کردم و کارم تمام... نه قدر آمد و ثواب مقدر شروع شد امشب دلم رها شده از هرچه غیر عشق آن دل تمام شد، دل دیگر شروع شد شاعر: