#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ازکجای غربت امام حسن بگم ؟ از توو خونه اش بگم ؟ همسرش قاتلشه ، توو خونه اش امنیت نداره ، از توو کوچه های مدینه بگم ؟ هر موقع توو کوچه می اومد نگاهش به قاتل مادرش می افتاد ، تا مُغیره رو میدید ، بدنش می لرزید ، اِ ی ی ی ...
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها
بی مادرم کرد ...
#شاعر_استاد_سازگار
توو کوچه ها می اومد ، یاد اون روزی می افتاد که مادرش توو این کوچه ها زمین خورد ... الهی کسی نبینه ، تصورش هم برای آدم سخته ، همین که تصور کنه کسی داره مادرش رو میزنه ، آدم رو زَجر میده ... تا برسه به اینکه کسی ببینه ، جلو چشمش مادرش رو میزنند ...
ای کاش من حسن را
با خود نبرده بودم
تا پیشِ چشم این طفل
سیلی نخورده بودم ..
توو مسجد می رفت ، خطیب معاویه میرفت بالا منبر ، جلو امام حسن ، سَبّ ِ امیرالمومنین میکرد ... کجای غربتش رو بگم ؟ ... حضرت صبر میکرد ، یه نگاه کنید مدینه ببینید قبرش غریبه ، ... بازم بگم از غربتش ؟ بیائید بریم تشیع جنازه اش ، اولین بدنی که از اهلبیتِ پیغمبر (ص) رسماً تشیع شد ، بدن امام حسن بود ، ای کاش بدن امام حسن هم شبانه بر میداشتند ، جلو چشمِ ابی عبدالله ، جلو چشم قمر بنی هاشم ...
سینه ها از شَرَر افروخته شد
تن و تابوت به هم دوخته شد
#شاعر_استاد_سازگار
اگه ناله داری ، امشب باید برای امام حسن ناله بزنی ، باید برا غریب ناله بزنی ، آقا غریبه غریبه غریبه ... کدوم برادری راضی میشه ، طاقت داره ببینه ، بدن برادرش رو تیرباران میکنند ؟ جلو چشم ابی عبدالله ، جلو چشم قمر بنی هاشم ، ... تا دست به قبضه شمشیر بردند ، ابی عبدالله جلو اومد ، فرمود شمشیرها رو غلاف کنید ، خودِ برادرم وصیت کرده ، راضی نیستم قدر سرِ سوزنی ، خون در تشییع جنازه ام ریخته بشه ، ... آی غریب ... بزارید بزنند ، حسنم غریبه غریبه غریبه ... اِبن شهرآشوب نوشته ، وقتی تابوت را زمین گذاشتند ، ( ناله داری یا نه ؟ ) وقتی تابوت را زمین گذاشتند ، هفتاد چوبه ی تیر به تابوت حضرت ، اِ ی ی ی ...
تیرها را بکِشید
از کفن و ازتابوت
تا ز تابوت همانا
بدن آید بیرون ...
#شاعر_استاد_سازگار
یکی یکی تیرها رو میکشید ، گریه میکرد ابی عبدالله ، برادر غریبم ، دیگه محاسنم رو خضاب نمیکنم حسن جان ، ... غارت زده کسی نیست که مالش رو به غارت ببرند ، ... ( روضه خوند کنار بدن امام حسن ) غارت زده منم که با دست خودم ، بدن برادرم رو زیر خاک میکنم ، ...درست گفت ، دیگه محاسنش رو خضاب نکرد ابی عبدالله ، تا کجا ؟ تا کربلا روز عاشورا ، ... یا اباعبدالله ... کجا خضاب کرد ؟ وقتی تیر به سینه ی ابی عبدالله زدند ، ... ای حسین ... هر کاری کرد تیر رو از جلو بیرون بیاره نتونست ... ( اگه تحویل میگیری ؟ اگه ناله داری این روضه رو بخونم ؟ ) چون خودِ امام حسن فرمود ، حسین جان : « لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ » حسین جان ، تو گریه نکن ، همه باید برای تو گریه کنند ، ( اگه اشک هم نداشتی عیبی نداره ، ولی برای این روضه باید داد بزنی ) ... هر کاری کرد تیر رو از جلو بیرون بیاره نتونست ، ... یافاطمه ... هم شد ، تیر رو از پشت سر بیرون آورد ، خون مثل ناودان جاری شد ، دستش رو زیر خونها میگرفت ، خونها را به آسمان می پاشید ، دوباره دستش رو زیر خونها میگرفت ، خونها رو به صورت و محاسنش می مالید ، ... میفرمود میخواهم وقتی جدّم رو ملاقات میکنم ، با صورتِ خون آلود باشه ، ... در همین حال ... ( آماده ای بگم ؟ ) « صَالِحِ بْنِ وَهَبِ » ملعون جلو اومد ، آنچنان نیزه ای از پشت سر زد به پهلوی حضرت ... حسییین ... جانم ، نفَست رو خرج کن ... حسییین ...
بلند مرتبه شاهی
ز صدرِ زین افتاد
اگر غلط نکنم
عرش بر زمین افتاد ...
#شاعر_مقبل_کاشانی
حالا به قصد فرج بگو : یاحسین ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
3/7/1401
5. روضه.mp3
7.75M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
الهی بشکند دست مُغیره
که بینِ کوچه ها
بی مادرم کرد ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
3/7/1401
1. کربلای تو.mp3
1.31M
#زمزمه_امام_حسین
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#دستگاه_همایون
کربلای تو ،
آخر دنیاست
هر شب جمعه
زائرش زهراست
خدا کمک کنه بریم
با اشک و شور و آه
تا کربلا با هیئت
محبان ثارالله ...
به هوای صحن سقا
پر شور و اشتیاقیم
شبای جمعه همیشه
زائر شاه چراغیم
(سیدی مظلوم ،
یا حسین مولا ... ) تکرار
#حرم_مطهر_حضرت
#احمدبن_موسی_شاهچراغ
( علیه السلام )
#زمزمه_همایون
1. سلام.mp3
1.14M
قسمت اول :
#شروع_مجلس_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
السَّلامُ عَلَيْكِ
يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ
يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ
السَّلامُ عَلَيْكِ
يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
السَّلامُ عَلَيْكِ
يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
السَّلامُ عَلَيْكِ
يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ
وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_از_شبکه_دو
25/8/1400
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
2. اینجا قم است.mp3
3.04M
قسمت دوم :
#مدح_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اینجا قم است
شهر گُلی از تبارِ نور
آرامگاهِ دخترِ
موسیَ ابنِ جعفر است
اینجا کریمه ایست
که عالَم گدای اوست
شهری یا نهری ز نور و
منبعِ آن حوض کوثر است
معصومه است و
فاطمه از نسل فاطمه
یک گوشه چشم او
به دو عالَم برابر است
در خانه گر کس است
همین حرف هم بس است
اینجا مزارِ
حضرت زهرایِ دیگر است
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
3. روضه.mp3
4.47M
قسمت سوم :
#روضه_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_از_شبکه_دو
25/8/1400
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
قسمت سوم :
#روضه_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
امروز میخام بگم ، بارک الله ، مردم قم ، آفرین بر شما ، تا با خبر شدین خواهر امام رضا داره میاد ، به استقبال بی بی آمدید ، بی بی رو در این شهر مکان دادید ، بهترین جای این شهر ، بی بی رو اِسکان دادید ، این چند روزی که بی بی قم بود ، زن های قمی ، دورِ بی بی میگشتند ، نکنه بی بی احساس تنهایی کنه ...
اهل قم خیر ببینید
که غوغا کردید
احترامی که به این
دخترِ زهرا کردید
اهل قم خیر ببینید
پناهم دادید
با سلام و صلوات آمده
راهم دادید
همه گفتید به هم
عمه ی سادات آمد
گوئیا فاطمه
از سوی سماوات آمد
اهل قم خیر ببینید
شما کف نزدید
دورِ ناموس خدا
ساز و نی و دف نزدید
اهل دل و اهل روضه ، متوجه میشن ، کجارو دارم مقایسه میکنم ، این یک خواهرِ امام بود ، یه خواهر امام هم توو شهر شام ، یا زینب ، یازینب ...
اهل قم خیر ببینید
مراقب بودید
تا نیفتم زروی ناقه
مواظب بودید
شاد کردید شما
قلب رضا را به خدا
همچو زینب سرِ بازار
نبردید مرا
بعد از آن خستگی راه
توانم دادید
بهترین نقطه این شهر
مکانم دادید
زحمتی بود اگر
غرق ملالم نکنید
من دگر رفتنی هستم ،
حلالم بکنید ...
بعدِ مرگم ،
اگر از کوی رضا میگذرید
کمی از خاک مزارم
به خراسان ببرید ...
امام رضا رو ندید و ازدنیا رفت ، اما حرف آخرِ من با این چند بیت ... التماس دعا ...
اهل قم ، اجر شماها همگی
با زهرا
وقت تشییع بگوئید
فقط یا زهرا
( چرا بی بی جان ،
بگن یا زهرا ... ؟ )
مادرم فاطمه
شب دفن شد و یار نداشت
به جز از هفت نفر
او که عزادار نداشت
#شاعر_عبدالحسین_میرزایی
حضرت معصومه ، شهر قم براش شهر غربت بود ، اما قمی ها نگذاشتند ، بی بی غریب باشه ، مثل امروزی همه ی قم آمدند ، زن و مرد ، بدن بی بی رو تشییع کردند ...
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_از_شبکه_دو
25/8/1400
4. حضرت زهرا س.mp3
3.77M
قسمت چهارم گریز به :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_از_شبکه_دو
25/8/1400
پ
قسمت چهارم گریز به :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اما بمیرم برای اون مادری که توو شهر خودش غریب بود ، گفت یاعلی : غَسِّلْنِی بِاللَّیْلِ ،كَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ ... منو شبانه دفنم کن ، شبانه به خاکم بسپار ، قبر من مخفی باشه ... این معلومه چرا باید قبر بی بی مخفی باشه ؟ برای اینکه نمیخواست قبرش نمایان باشه ، تا دشمنان ندانند ، بدانند به بی بی ظلم کردند ... اما سئوال من اینه : چرا گفت ، یاعلی غَسِّلْنِی بِاللَّیْلِ منو شبانه غسل بده ؟ میخواست نگاه امیرالمومنین به بدن مجروح بی بی نیوفته ...اما حس لامسه کار خودش رو کرد ، نیمه شب همین که بدن رو غسل میداد ، یه مرتبه بچه ها دیدند بابا دست از غسل دادن کشید ، سرش رو روی دیوار گذاشت ، هی داره بلند بلند ناله میزنه : فاطمه ، فاطمه ، ... معمولا بابا به این زودی ها گریه نمیکنه ، بابا مظهر اقتدار خونه است ، اگه بخواهد هم گریه کنه ، جلوی بچه هاش گریه نمیکنه ، اما وقتی بابا گریه کنه ، همه گریه میکنند ، بچه ها دیدند صدای ناله ی بابا بلند شد ، با امیرالمومنین همه گریه کردند ، اسماء آمد جلو ، آقا جان از فقدان بی بی گریه میکنید ، حق دارید ، شاید فرموده باشند : اسماء از دل علی بردار ... الان دستم رسید به وَرم بازو ...
تو می بینی علی را
زار و خسته
نمی بینی تو پهلوی شکسته
*
آن قبر که در مدینه شد گم
پیدا شده در مدینه ی قم ...
#شاعر_استاد_سازگار
*
من علي ام که خدا
قبله نما ساخت مرا
جزخدا و نبي و فاطمه
نشناخت مرا
منکه يکباره در از
قلعه ی خيبر کندم
داغ زهرا ، بخدا
از نفس انداخت مرا
#شاعر_ژولیده_نیشابوری
( محمد حسن فرحبخشیان )
***
این سخن وِردِ زبانها افتاد
دیدی آخِر علی از پا افتاد
#شاعر_استاد_انسانی
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#پخش_زنده_از_شبکه_دو
25/8/1400
3. سرود.mp3
4.21M
#سرود_میلاد_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
دل اهل آسمون
غرقِ تب و تابه ...
گُل خنده رو لبِ
قبله و مِحرابه
عیدی میدی به همه
حضرتِ ثارُالله
که شب ولادتِ خواهرِ اربابه
جبرائیل ، رو ابرا
نغمه ی هِلهله رو سرداده
مژده اهل دنیا
خدا به فاطمه دختر داده
شهربانوی اهل زمینی
بنتِ امیرَالمومنینی
(لبیکِ یا ، زینب کبری ) تکرار
هم عقیله هستی و
هم عالِمه « زینب »
وارثِ حجاب بی بی فاطمه
« زینب »
ای که در زمین و
آسمونا داری
تکیه گاهی مثل شاه علقمه
« زینب »
شِبهه زهرا « زینب »
زینبِ حضرت مولا « زینب »
سردارِ عاشورا
تویی افتخار دلها« زینب »
السلام و علی
شیرزنِ تموم دنیا « زینب »
شهربانوی اهل زمینی
بنتِ امیرَالمومنینی
(لبیکِ یا ، زینب کبری ) تکرار
#بی_بی_جان
صبر ز صبرِ تو
به تنگ آمده
شیشه ی تو
به جنگِ سنگ آمده
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه ی حسین دیدنت
#شاعر_استاد_انسانی
#هیئت_ثارالله_قم
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
2. مبر ز خانه.mp3
6.59M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را
« علی » بگو ... شنوم
آن نوای گرمت را
ز چشم من ، مبری
خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و
دعای گرمت را
قیام نیمه شبانت
عجب تماشائیست
در آسمان ، زِ قنوت تو
شور و غوغائیست
بتاب در دلِ
شبهای تارِ من « زهرا »
بمان برای همیشه
کنار من « زهرا »
ببین به حالِ
دل بیقرار من« زهرا »
اَنیسِ بیکَسی ام
غمگسارِ من « زهرا »
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم
همزبان من ماندی
( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من
از مِدار افتاده ؟
حسن ز داغِ رُخت
بیقرار افتاده
غریب و خسته
کنار تو ، زار افتاده
#فاطمه_جان
مگو که می روم و
می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد
دوست دارمت ، به خدا
( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... )
مرا دوباره صدا کن
« اباالحسن » ، زهرا
سخن زِ درد جدایی
مزن به من ، « زهرا »
( نگو علی خداحافظ )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
(یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
به پیشِ چشمِ غریبم
نفَس نزن « زهرا »
#شاعر_مجتبی_روشن_روان
این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402