4_5769320897454277898.mp3
3.41M
🏴#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج محمود کریمی
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج محمود کریمی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی
وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی
ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی
ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی
آیینه جلال نبی کیست تویی تو
چارم علی از آل نبی کیست تویی تو
تو اختر برج نبوی شمس هدایی
ماه علوی آیینه ی حُسن خدایی
فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی
آری تو علی ابن جواد ابن رضایی
خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند
ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند
تو جانی و در کالبد کل وجودی
تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی
تو نیت و تکبیر و قیامی و قعودی
تو رابطه ی خلق و خداوند ودودی
از فیض تو منت به سر خلق نهادند
با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند
متوکل ملعون اومد لشکریانش نشون امام هادی داد، گفت: سپاه منو می بینی، آقا فرمود: میخوای سپاه منم ببینی؟ گفت: سپاه شما، امام فرمود: آری، دست از مقابل صورت رد کرد فرمود نگاه کن، دید زمین و آسمان، شرق و غرب، ملائکه، سر و پا مسلح، فرمود: سپاه من اینها هستند ولی ماه به دنیا تو کاری نداریم.
از سامره خیزد به فلک نور حقایق
دل ها به طواف حرم قدس تو شایق
مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق
روزی خور خان کرمت جمله خلایق
مدح تو ندای حق و جبریل منادی
نام تو علی کنیه زیبای تو هادی
آقا به خیرال فرمود: چه خبر از بغداد؟ از واثق چه خبر؟ عرض کرد: آقا حالش خوب بود، ده روز ازش جدا شدم، فرمود: برخی مردم مدینه میگن مرده، (یعنی خودش) از متوکل چه خبر؟ گفت: بیچاره است، گوشه ی زندان، فرمود: به سلطنت رسیده، از ابن زَیاد چه خبر؟ عرض کرد: مردم دورشن خیلی هوادار داره، فرمود: بیچاره شده؛ چند روز بعد قاصد اومد همه ی این اخبار داد، حقایق در دست امام هادیِ،
من آبرو از خاک در سامره دارم
من خاطره ها از سفر سامره دارم
من جلوه طور از شجر سامره دارم
من عشق دو قرص قمر سامره دارم
هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست
چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست
تو حجت حق خلق به تایید تو بنده
توحید و نبوت به تَولای تو زنده
جبرئیل به بام تو یکی مرغ پرنده
در بین قفس رام تو شیران درنده
کردند چو بر ماه جمال تو نظاره
پروانه صفت گرد تو گشتند هماره
ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت
آن وقت که رسید از ستم خصم عذابت
گریم به تو و غصه بیحد و حسابت
افسوس که بردند بسوی بزم شرابت
بر خیرگی خصم و بی شرمی او اُف
خاکم به دهن جام میت کرد تعارف
ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همه ی عمر ستم دیده هماره
تو آیه تطهیری، دشمن به چه جرأت
با جام می خود به سویت کرده اشاره
از هجر تو باید کمر کوه شود خم
جایی که گریبان ولایت شده پاره
سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده
همرای عدو رفتی او بود سواره
دنبال مرکب میدوندش، مردمم جمع شدن نگاه کردن،
از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود
کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره
فوجی پی آزار دلت دست گشودن
قومی ز دعا تو گرفتن کناره
خدا لعنت کنه یحیی بن هرثمه، رفت دنبال آقا از مدینه بیاردش، مأمور بودن آقا رو آزار بدن، اینقده تو راه کرامات دیدن، سپاهیان آرام شدن احترام نگه داشتن، وقتی رسیدن به سامرا، متوکل گذاشت از شهر رفت که پیداش نشه، چکار کنیم، عین عمه جانه سه ساله اش توی خرابه نگه اش داشتن...
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#روضه سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
# پنجمین سالگرد شهادت
#شهدای کرمان
#روضه امام حسین
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم.
اول مجلس.
همه با هم.
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
یا صاحب الزمان
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحسین
🔸اشک ما باشد روان از هر دو عین
🔸حاج قاسم شد فداییِ حسین
🔸دل به صحرای غمش آواره شد
🔸مثل اَربابش تَنَش صد پاره شد
🔸پیکرش در آتش کین سوخته
🔸هر دل از داغش شده افروخته
🔸رَهرُوِ راهِ هدایت بوده است
🔸او فداییِ ولایت بوده است
🔸مرد میدان دمشق و فکّه است
🔸خونبهایش فتح قدس و مکّه است
⬅️عزیزان درایام پنجمین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی قرارداریم
پنج سال گذشت وجای حاج قاسم دربین ما خالیست حالا تعدادی از شیفتگان حاج قاسم کرمان رسیدند تا در سالگرد سردار دلها شرکت کنند مجلس سالگرده انشا الله روح حاج قاسم ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد روحش با مولایش ارباب بی کفن امام حسین محشور بشه همه شهدا ازاین مجلس محفل فیض ببرد
حاج قاسم عزیز جای شماو مدافعان حرم خالی است تاشما بود حرم بی بی درامان بود کسی جرات نداشت نزدیک بشه اما حالا دشمن دمشق رو اشغال کرده این روز ها حرم بی بی زینب که سالها پاسداری کردید درخطره این روزه حرم بی بی دیگه زائر نداره انشاالله امام زمانم ظهور کنه واز حرم عمه جانش زینب کبری محافظت کنه اما عزیزان در ایام سالگرد حاج قاسم وشهدای کرمان قرار داریم عزیزانی که سالهای قبل در چنین روزی به عشق زیارت حاج قاسم آمدند و به شهادت رسیدند روحشان فیض ببرند
▪️شهید سلیمانی سلام ما رو به ارباب بی کفن ابا عبدالله الحسین علیه السلام برسان اما عزیزان تصاویری از پیکر اربا اربای شهید سلیمانی پخش شده دیدم بدن شهید سلیمانی تکه تکه شده یا الله اما حاج قاسم زائرین شما هم مثل خودتان درکرمان پرپر شدند اما عرض روضه من این باشه ثوابش برسه به روح همه ی شهدا مخصوصا شهید قاسم سلیمانی وشهدای عزیز کرمان اما عکسی منتشر شده از دست سردار سلیمانی وقتی نگاه کردم دیدم انگشتر به دست شهید سلیمانی است تا انگشتر رو دیدم یاد انگشتر امام حسین علیه السلام در کربلا افتادم سردار سلیمانی تو شهید شدی اما انگشترت در دست شما بود اما ...
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله اومد تو گودی قتلگاه یه چیزی ببره چشمش افتاد به انگشتر چه کرد ؟ بمیرم برات حسین جان ....
🔸برادر جان سلیمان زمانی
🔸چرا انگشت و انگشتر نداری
🔸چرا بَر تن برادر سَر نداری
🔸بمیرم من مگر مادر نداری
⬅️ آخه بدن رو یا از سر میشناسند یا از لباس یا یه نشونی مثل انگشتر یادتون میاد تا عکس اون دست حاج قاسم که انگشتر داشت پخش شد همه مطمئن شدن شهید شده...
اما فدای اون آقایی بشم که نه سر در بدن داشت نه لباسی به تن داشت آخ نه انگشتری داشت وقتی بیبی زینب اومد کنار تل زینبیه یه ناله ای کرد...
♦️آخ گلی گم کرده ام میجویم او را
♦️به هر گل میرسم میبویم او را
آخ
♦️گل من یک نشانی در بدن داشت
♦️یکی پیراهن کهنه به تن داشت
یه وقت شنید از بین شمشیر شکسته ها و نیزه شکسته ها یه صدای ناله ای بلنده
آخ
▪️گل گم گشته ات خواهر منم من
▪️سرور سینه ات خواهر منم من)
اما حاج قاسم عزیز
اگه بدنت اربا اربا شد
اگه دست از بدنت جدا شد
دیگه دخترت نبود کنار.بدنت ناله بزنه
☑️فدای اون آقای غریبی که وقتی دخترش اومد کنار بدن، بابا
وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته .....
♦️《عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟》
"عمه این بدن قطعه قطعه ی کیه؟
عمه این بدن کیه رو زمین افتاده؟؟
بیبی فرمود :
سکینه جان
♦️[[هَذَا نَعشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ]]
عزیزم این بدن قطعه قطعه ی بابات حسینه
حسین آرام جانم حسین روح روانم
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
1403/10/10
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 935.mp3
12M
🏴#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
*یا زینب کبری...از حسین غریب تر همون آقائیه ازش غافل بودیم ... هرجا هستیم به عشق عمه جانش زینب صداش بزنیم ... یا صاحب الزمان ...*
یک سال میشود که تو هم پر کشیده ای
من هم به سوگ پر زدن تو نشسته ام
شاید به جا نیاوری أم ، آشنای من
میبینی از فراق تو خیلی شکسته ام
چون آفتاب بر لب بامم که مثل تو
مانده به زیر صورت خورشید پیکرم
ای تشنه لب، به یاد ترکهای لعل تو
لب تشنه مانده ام به نفسهای آخرم
بی تو تمام باغ تو رنگ خزان گرفت
بی تو پری برای پریدن نمانده بود
صحرای داغ ، پای برهنه ، لباس خشک
نائی دگر برای دویدن نمانده بود
چندیست رفته قوّت دیدن ز دیده ام
بنگر به راه رفتن خواهر که دیدنیست
دارم هنوز بر تنم از آن مسافرت
یک باغ پُر بنفشه برادر، که دیدنیست
من زینبم که زخمیِ بغض و بهانه ام
مضمون سرخِ یک غزلِ عاشقانه ام
من روضه خوانِ حملهٔ صد تازیانه ام
پروانه ام که سوخته ام کنج خانه ام
دستان درد آرزویم را به باد داد
یک آه سرد آرزویم را به باد داد
پائیز شد هوای بهاری که داشتم
بر باد رفت دار و نداری که داشتم
مانند کربلا کس و کاری که داشتم
پرپر شدند ایل و تباری که داشتم
دستان روزگار، مرا بیحسین کرد
من را اسیر داغ شه عالمین کرد
*آب میبینه گریه میکنه، بچه شیرخواره میبینه گریه میکنه*
از خرابه میگذشتم منزلم آمد به یاد
من بودم و عزای بیابانِ کربلا
*امشب،شب همون خانومیه که روضه خونا میدونن، روضه گوش کنا میفهمند، اگه روضه گوش کن باشی میگیری من چی میگم...دو تا اسمه نمیشه از هم جدا کرد. اگه میگی فاطمه، باید بگی قربون جگر پاره پارهات حسن جان. چون وقتی اسم بی بی میاد، اول یاد کوچه میفتی، وقتی میگی گودال بعدش میگی وای زینب..آخه ما دو جور زینب داشتیم کربلا،یکی قبل گودال ... یکی بعد گودال ...قبل گودال گفتن زینبه ... اما بعد گودال زنها گفتن ما پیرزن توی کاروان نداشتیم ...آخه اون چیزی که زینب دیده کسی ندیده *
یادم نمیرود که دل از غصه ها گرفت
شلاقهایشان به تنم بی هوا گرفت
دیدم که چکمه ای به روی سینه پا گرفت
یک خنجر شکسته، حسین مرا گرفت
دیدم سرش جدا شد و باور نداشتم
جای حسین کاش که من سر نداشتم
حالا عزای زخم تنت قاتلم شده
کابوس دست و پا زدنت قاتلم شده
با نیزه پشت و رو شدنت قاتلم شده
خون لختههای پیروهنت قاتلم شده
یادم نرفته خاطرهی گوشواره را
گودال و ازدحام و تنی پاره پاره را
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
.
|⇦•بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
#روضه موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج #مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
بر روی لبهایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست
چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است
زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست
زخم گلویِ تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست
این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی؟ این پا که پا نیست
اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست
*خیلی شیعیان فشار آوُردن به هارون، گفتن که آقای ما در سختی است، این نانجیب زیرِ این فشار، یه مَکری زد، میگه: دستور داد آقا موسی بن جعفر رو لباسِ تازه پوشاندن، آوُردنش تویِ یک تالاری، میوه ها و غذاها جلویِ آقا گذاشتن، یه عده هم شاهد آوُرد، از همون تالار بالا و ایوان ها گفت: نگاه کنید موسی بن جعفر رو، برید به شیعیانش بگید چطوری در ناز و نعمتِ، کجا تویِ زندانِ؟ میگه: اینهارو آوُردن از بالا نگاه میکردن، آقا در لباسِ تازه، جلویِ آقا بهترین غذاها و نوشیدنی ها، میگه: یهو موسی بن جعفر سر رو بالا گرفت، گفت: همه ی اینها دروغِ، دروغ میگن...
نقشه ی هارون رو زد بهم....دوباره آقارو برگردوندن تویِ سیاه چال، زندانبانش هم آمد، موسی بن جعفر نیمه شب تویِ زندان، این زندانبانِ آخری یهودیِ خبیث، دست بُرد به تازیانه، گفت: حالا نقشه ی مارو خراب میکنی؟ اینقدر با تازیانه به سر و صورتِ موسی بن جعفر زد..*
نامرد، زندان بان، در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا، عبا نیست
*اما یا موسی بن جعفر!...*
اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روزِ کربلا نیست
#شاعر علی اکبر لطیفیان ✍
*یا موسی بن جعفر! تازیانه خوردی آقا! اما آقاجان! شما عزیزی، شما بزرگی، شما مَرد هستید، اما بمیرم برا عمه جانِ شما زینب، به جای همه ی بچه ها تازیانه خورد، به جای تمامِ اُسرا کتک خورد...ای حسین...*
#روضه_امام_کاظم
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_مهدی_رسولی
#شهادت_امام_کاظم
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
14000130-rasoli-roze.mp3
1.45M
|⇦•بر روی لب هایت به جز...
#روضه و توسل به #امام_کاظم موسی ابن جعفر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی
.
|⇦•بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
#روضه موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج #مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
بر روی لبهایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست
چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است
زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست
زخم گلویِ تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست
این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی؟ این پا که پا نیست
اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست
*خیلی شیعیان فشار آوُردن به هارون، گفتن که آقای ما در سختی است، این نانجیب زیرِ این فشار، یه مَکری زد، میگه: دستور داد آقا موسی بن جعفر رو لباسِ تازه پوشاندن، آوُردنش تویِ یک تالاری، میوه ها و غذاها جلویِ آقا گذاشتن، یه عده هم شاهد آوُرد، از همون تالار بالا و ایوان ها گفت: نگاه کنید موسی بن جعفر رو، برید به شیعیانش بگید چطوری در ناز و نعمتِ، کجا تویِ زندانِ؟ میگه: اینهارو آوُردن از بالا نگاه میکردن، آقا در لباسِ تازه، جلویِ آقا بهترین غذاها و نوشیدنی ها، میگه: یهو موسی بن جعفر سر رو بالا گرفت، گفت: همه ی اینها دروغِ، دروغ میگن...
نقشه ی هارون رو زد بهم....دوباره آقارو برگردوندن تویِ سیاه چال، زندانبانش هم آمد، موسی بن جعفر نیمه شب تویِ زندان، این زندانبانِ آخری یهودیِ خبیث، دست بُرد به تازیانه، گفت: حالا نقشه ی مارو خراب میکنی؟ اینقدر با تازیانه به سر و صورتِ موسی بن جعفر زد..*
نامرد، زندان بان، در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا، عبا نیست
*اما یا موسی بن جعفر!...*
اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روزِ کربلا نیست
#شاعر علی اکبر لطیفیان ✍
*یا موسی بن جعفر! تازیانه خوردی آقا! اما آقاجان! شما عزیزی، شما بزرگی، شما مَرد هستید، اما بمیرم برا عمه جانِ شما زینب، به جای همه ی بچه ها تازیانه خورد، به جای تمامِ اُسرا کتک خورد...ای حسین...*
#روضه_امام_کاظم
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_مهدی_رسولی
#شهادت_امام_کاظم
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅