💠فقه استنطاقی ۳
🎙...آنچه باعث شده این نظریه پردازی شکل بگیرد #نیازهای_جدید است. نیازهای جدید برآمده از دنیای مدرن، مسأله هایی ایجاد میکنند که هیچگاه در دوره مُبیّنان شریعت مورد پرسش نبوده اند و لذا یافتن جواب برای آنها کار میطلبد. فقه پویا و زنده باید بتواند پاسخ دهد و گرنه ایستا و فرسوده است.
به هرحال پدیده های جدید، واقعیت هستند. تغییر از اقتضائات دنیاست از زمانهای دور تا امروز. تغییرِ سریع و سرعتِ تغییر هر دو از لوازم دنیای جدید است. از سویی، آیات و روایات که سرمایه فقیه برای پاسخگویی به نیازها و سوالهاست، حقیقت اند و البته قدیمی اند. پس ما یک حقیقت با قدمت و سابقه داریم و یک واقعیت نو و بی سابقه. حالا نمیخواهم بحث مان به "بحث حقیقت و واقعیت" بغلتد. بهتر است بگویم؛ ما یک چیزِ با قدمت و با سابقه داریم و یک چیزِ جدید و بی سابقه. رابطه اینها چگونه است؟
آیا باید گفت که آنچه قدیمی است کهنه و مندرس و فرسوده است و لذا تسلیم اقتضائاتِ جدیدِ #دنیای_مدرن شد؟ یا باید گفت آنچه که قدیمی است باید به همان شکل بماند چون #مقدس است لذا به تقابل با اقتضائاتِ جدید دنیای مدرن پرداخت؟ تعامل دینداران با دنیای مدرن باید چگونه باشد تقابل یا تسلیم؟ کدامیک عاقلانه است؟ هیچکدام. چون هر دو برخاسته از جاهلیت است جاهلیت در برابر عقلانیت، نه جهالت در برابر عِلمانیت...البته آن گروهِ جاهلِ مقدس نما که تقابل میکند با دنیای جدید، روزی رسوا و نادم میشود. آن دسته ی جاهلِ واداده به طمطراق دنیای جدید، که ستیزه میکند با دین و تا میتواند تقدس ستیزی میکند روزی به پوچی میرسد و سرش به سنگ میخورد...
آیا راه سومی هست؟ که مقتضای عقلانیت باشد؟ چگونه باید با حفظ قداست دین در دنیای جدید زیست؟ چگونه مسلمان میتواند هم با پیشرفت های زندگی، هم راه و هم آهنگ باشد، و هم متدین بماند؟...چطور میشود به نام دین، فراگیری علم در شؤون زندگی را نفی نکرد و به نام مدنیّت و عِلمانیت، دین را کنار نگذاشت؟ اینها سوالهایی است فرعی برای یک سوال اصلی که باید پاسخ داده شود و آن عبارتست از؛ « چیستی رابطه دین و مدرنیته». سوالهای فرعی تر هم وجود دارد که در میدانهای سیاسی؛ حکمرانی بر مردم، روابط بین الملل، و در میدانهای اقتصادی؛ پول، بانک، سرمایه، تورم، بورس... اینها، «هل من مبارز» میطلبد. پاسخی باید داد بدون #التقاط، بدون خیانت به ارزشهای بنیادین دین، بدون ایستادگی در برابر نوشدن زندگی...
ممکن است بگویید خب این چیزهایی که شما میگویید فراتر از فقه است. حوزه های پنداری و و رفتاری، جهان بینی و ایدئولوژی هر دو را شامل است. اینها به علم کلام، کلام جدید، فلسفه علم، تفسیر و علوم قرآن و علم حدیث ألیَق است تا فقه. عرض میکنم بله! از قضا ایده استنطاقِ نصوص از علوم قرآنی برخاسته و به علوم فقهی رسیده است.
کاربرد واژه «استنطاق» به معنی «درخواست سخن گفتن» در فقه بسیار معدود بوده است. ظاهرا تنها در دو باب قضاء و شهادات بکار رفته است آنهم به معنی؛ بازپرسی کردن از متهم و حرف کشیدن از او... (ادامه دارد)
🔺برشی از تقریرات درس آزاد #القواعد_الفقهیه حجت الاسلام و المسلمین استاد رضا حیدری. ۹۹/۱۱/۱۴
http://eitaa.com/Heydari_org