eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
استوری بازیگر کپی ممنوع❌❌❌ فقط فروارد ✅✅✅ @GandoNottostop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افسانه گاندو😁😂❤️ اونجا که میگه هو جون هو (یاد آهنگه میفتم که میگه اگه ژاپنی بودی بودی اسمت میشد جون جون جون ) کپی ممنوع رفیق ❌❌❌ فقط فروارد ✅✅✅ @GandoNottostop
پست جدید علی افشار کپی ممنوع❌❌❌ فقط فروارد✅✅✅ @GandoNottostop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز فرمانده زودتر فعالیت میکنه😎✨ 😁❤️
همه میگن مدرسه ها شروع بشن فعالیتم کم میشه... ولی من میگم مدرسه ها شروع بشن فعالیتم زیاد میشه😂❤️
😢✨کیا از واکسن میترسن😂😂😂😂 مدیونید فک کنید من جزو اونام😂
هدایت شده از ❤GANDO❤
18.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاندو به ما یاد داد... @gando8
😊🕊از اهداف اصلی غافل نشیم رفقا😄❤️ با حواشی هم شاد باشیم😁😜 این به اون در😎😂 به این میگن یکی به در یکی به دروازه😛😁😆
『حـَلـٓیڣؖ❥』
پست و کامنت های علی افشار🙃🙂 @GandoNottostop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخوای بزن کنار راجبش حرف بزنیم😂🕊 وقتی میخوان بزن عملیات... رسول دل تو دلش نیس... آقا محمد جدی بازی در میاره😂 و اون پایان😐😐😐... اصلااا😂😂😂 @GandoNottostop کپی نکن داش من😐❤️ فور بزن برسیم ۷۰۰😎✨ @GandoNottostop
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂 شما امیر هستید یا سعید؟؟؟؟ 😢😅😂 تقدیم به رفقای شکمو😂 @GandoNottostop کپی نکن داش من😐❤️ فور بزن شارژ شیم😎😁✨ @GandoNottostop
کجا میری😐😂 داری میری ما رو دق مرگ کنی😐😂 داری میری تیر بخوری😂😐 یادش به خیر... همه رو زجرکش میکردن... بعد خون هم از دماغ کسی نمیومد😂😂 آخرش محمد شهید نکردن ما رو شهید کردن😐😂🖤 @GandoNottostop کپی نکن داش من.. فور بزن شارژ شی😁❤️ @GandoNottostop
🤓میرم سراغ تایپ رمان... یه نفر بیاد رند شیم😐😐😐 واگرنه فردا خبری از پارت نیس🙁😂 محمد بازی در بیارم؟؟؟😀🤣🤣
هدایت شده از گانــدو↫ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ
بزرگترین خیانتی که انسان می تواند به خودش بکند ترس از این است که حالا دیگران درباره ی من چه فکری می کنند؟!😏🙄
هدایت شده از گانــدو↫ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ
✋🏻 تصوّر کن همہ عالم بلند شدن واست کف بزنن امـّا امام‌زمان کہ تو رو دید روش و برگردونہ💔! - ارزش داره ؟! 🌱 ☑️ @AHMADMASHLAB1995
هدایت شده از گانــدو↫ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ
📲⚖😁 یعنی میشه که بشه؟! 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
هدایت شده از گانــدو↫ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲🌹 کی میگه محمد شهید شد؟! ما از نمونه محمدها زیاد داریم... قدر محمدها رو الان باید بدونیم... این ادمها سربازان گمنام این وطن هستن... 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
هدایت شده از گانــدو↫ⓖⓐⓝⓓⓞⓞ
توییت آقا مجتبی امینی @Goondoo
19.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
'🙊😴' - - یواشش😶 چه‌خبرههههه🤫🤭 [مروری‌بر‌فصل‌اول] - - 🙊⃟😴¦⇢ 🙊⃟😴¦⇢ _ _ _ ____𑁍____ _ _ _ 「‌‌🇮🇷"•➜ @Gando2_1400
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_صد_و_هشتاد_و_پنج #رسول کار های اداره رو زود جفت و جور کردم..
به نام خدا ۳ روز بعد... € ایشالا به سلامتی... ♡ سلامت باشی محمد جان... حتما تشریف بیارید... € چشم... فقط .. اگه اجازه بدید من‌از طرف خانواده داماد باشم... تاکید کردن به عنوان برادر بزرگ.. ♡ قابل نمیدونی مارو محمد جان؟؟؟ 😄 € نفرمایید سردار.. افتخار.. ♡ مهم حضورته ... این ور اون ور نداره.. € میرسم خدمتتون.. ♡ منتظریم.. € خدا نگهدار... ♡ خب.. اینم از محمد... ¤ زهرا ... بیا این دکمه آستین منو ببند😅 ♤ اه... علی .. میبینی که دستم بنده..😐 ¤ رسول.. بدو کار خودته... $بده من ... استرس گرفته بودم... تو آشپزخونه نشسته بودم ناخون میجویدم😂 ساق دست کرمی.. چادر سفید.. یه لباس بلند کرمی - صورتی... چه میشد کرد؟؟؟ هرچی اصرار کردم رنگ های سنگین تر وردارم.. زهرا اینا رو چپوند😐 دارم براش... بزار امشب تموم بشه.. برا همه تون دارم..😐 از آشپزخونه رفتم بیرون .. نگاهی به ساعت انداختم... ۲ ساعت دیگه ... ساعت ۹.. ای وای.. برگشتم آشپزخونه .. از صدای جارو برقی فراری بودم😂❤️ $فک کن.. خانم پلنگ صورتی😂😂😂 آیا وکیلم شما را به عقد آقای ایکس در بیاورم😂😂 ¤ خخخ... 😂 یه موز بده من... $ بیا😂❤️ ¤ عروس رفته اجازه غیبت از معلمش بگیره😂 $ پس بالاخره چی شد؟؟؟ عروس خانم جزوه هاشو گم کرده... یادش نمیاد چی بگه😂🤣🤣 ¤ مثلا فک کنم.. ٪ بابا.. 😕 این دوتا گوله نمکو ببین☹️ $ عه خودش اومد... عهههه... عروس خاانمممم😂 ¤ هع... 😂خخخخ... این آخه ظرف بلد نیس بشوره... ٪ باشه... امشب که به آخر میرسع😕😐 ♡ چه خبرتونه... سه تایی خونه رو گذاشتین سرتون😠 ٪ بابا نگاشون کن... من الان استرس دارم اینام هی با من شوخی میکنن😬 ♡ پاشین... پاشین... رسول.. علی.. پاشو.. اون پرده ها رو وصل کنین... الان میرسن.. $ چشم بابا اومدم... یه موز بخورم.. ٪ رسول کندی ظرفو پاشو😐 ¤ بابا .. ناسلامتی خواستگاری ها😂 یه خواستگاری موز و شیرینی😂 بخور رسول... گیرت نمیادا😂 $ اره بابا.. من رسول نیستم تا آخر اینا رو نخورم🤣😂 ♡ بچه ها... برید😓🙄😐 $ چشم .. چشم... ¤ کمتر به دستت فشار بیار عروس خانم😂 حیف نشی🤣.. پاشو بیا کمک.. ♡ ولش کنین .. اینقدر اذیت نکنین بچه رو😐 $ بفرما.. اینو که دیگه بابا گفت.. بچه😂 ٪ رسوللل ♡ رها ولش کن.. ٪ 😫چش.. کارهای خونه تموم شد... ساعت ۹ .... صدای زنگ خونه بلند شد.. ♡ مثل بچه ادم بشینین یه گوشه... رسول بابا... آشنای تو ان... با مادرت برو دم غریبی نکنن... تو هم همینجا بمون .. فعلا نیا.. ٪ چشم😓 صدای مامان و رسول بلند میومد... خوش آمدید... بفرمائید.. آقا محمد... آقایی که احتمالا پدر دریا بود.. مادرشون.. عطیه خانم.. دریا.. آقا داوود... ☆ خیلی خوش آمدید.. ~ لطف دارید... ♡ بفرمایید.. بفرمایید.. بعد از چند دقیقه مامان اومد.. ☆ ببینمت.. ٪ وایی.. مامان😩 ☆ عه... بردار چایی ها رو بیار... چایی ها رو بردار... اول سلام کردم... بعد چایی تعارف کردم... کاش زودتر تموم بشه.. خجالت عجیبی تو تمام وجودم بود... تنها جایی که بود .. کنار رسول😬.. نشستم.. سرم پایین بود... زیاد نمیشنیدم که کی چی میگه.. بالاخره بابا ازم خواست آقا داوود رو به اتاقم راهنمایی کنم.. ٪ بفرما.. بفرمایید😓 & ممنون😥
🙃🙂خب... چون رند شدیم یه پارت دیگه هم میتایپم🤓
هدایت شده از گاندویی ها بسم الله
این از اون سم هاست😂😐😂
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_صد_و_هشتاد_و_شش #رها ۳ روز بعد... € ایشالا به سلامتی... ♡
به نام خدا کنار قاب عکس و خطاطی های اتاق ایستاد... & اهم.. چقدر قشنگن.. ٪ فک کنم حرفای مهم تری باشه برای زدن.. & ام.. بله... ٪ خب... & چی بگم.. ٪ از زندگی تون.. خونوادتون.. & تو هر زمانی... یه عده هستن که برای خدمت میان... یه عده هم برای خیانت... پدرم از جوونای دوره انقلاب.... وقتی که جنگ شد.. پدر و برادرم.. هر دو برای دفاع رفتن جنگ... مادرم تنها زندگی میکرد و غصه میخورد.. اگه برادرم... تنها پسرش و تنها بچش.. اتفاقی براش بیفته... تو همون زمان بودن کسایی که .. به جای جنگیدن مشغول عکس گرفتن شدن... عکسایی که الان ... باید رو در و دیوار وزارت خونه ها دنبالشون بگردی... یه عده هم .. مثل برادر من.. همون زمان... جونشونو کف دستشون گرفتن... جونشو فدای این انقلاب کردن‌‌... قطره اشکی اروم از گوشه چشمش پایین اومد.. تا چند لحظه چیزی نگفتم... & پدرم... بعد از جنگ .. برگشت شهرمون... وزیر نشد... منم آقازاده نشدم... از نوجوونی رو پای خودم وایستادم... چند سالی هم هست که مشغول به خدمتم... دارایی چندانی ندارم... در حال حاضر کل داراییم.. یه موتور و ... یه خونه اجاره ایه😅 هر چند میدونم برای شما اهمیتی نداره.. اما خوب.. باید رو راست بود... ٪ اگه میشه.. راجب این چیزا صحبتی نکنیم... زیاد علاقه ای ندارم.. & همین طوره‌... رها خانم... شما.. با شغل من اشنایید... خوب میدونید... من .. ممکنه... ۱ روز.. ۲ روز .. سه روز نتونم خونه باشم... با هر عملیاتی.. ممکنه امیدی به برگشتم نباشه... ممکنه حتی چند روز ازم خبر نباشه.. شما.. با این شرائطم مشکلی ندارید؟؟؟ ٪ من اگه با شغلتون مشکل داشتم که شما الان اینجا نبودید... همونطور که گفتید.. من با شغل شما اشنایی کامل دارم... & یه عده مثل ما... جاموندن... یا آقازاده شدن... یا مشغول خدمتن😊... امیدوارم به هرچی که میخوایید.. برسید.. ازش خواستم راجب برادرش بیشتر بگه... آنقدر راجب شهدا با حسرت و آه حرف میزد که محو رفتارش میشدم... بعد از مدتی صدای در بلند شد.. رسول بود.. $ تموم نشده؟؟ ما‌منتظریم.... & میرسم خدمتتون😊 $ پاشید بیایید😂 رسول لبخندی زد.. به رسم رضایت... از در اتاق بیرون رفتم... قرار بر این شد که عقد موقتی بخونن.. تا چند وقت باهم آشنا بشیم... اون شب تموم شد... خسته بودم.... رفتم اتاقم... آنقدر خسته که فرصت فکر کردن نشد... پ.ن --- 😶برادرش شهیده😔😍!! پ.ن۲ --- حرف های قشنگ داوود😀 ✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨ برادر زاده یکی از مسئولین رده بالا.... ممکن نیست خودش بی خبر باشه... ایولللل... ت.م ... حواس کامل.... گمش نکنی.... به هیچ وجه... چند تا جوون همینجوری بی کار شدن؟؟ الله اعلم
😉تقدیم😉✨