『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_شصت_پنج #داوود... رسول رو قرار بود از معراج شهدا ببر
به نام خدا
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_دویست_و_شصت_شش
#داوود
۱ روز بعد ....
به خاطر دلایل امنیتی... نتونستیم مراسم درست و حسابی بگیریم.....
🖤آخرین خداحافظی با رسول...
با رفیقم...
با عزیزم...
با داداشم کردم):
🙂🕊رها ۱ روز بود که حتی ۱ کلمه حرف هم نمیزد....
وصیت نامشو باز کردم....
$ بسم الله الرحمن الرحیم...
شهادت میدهم که خدا یکی است...
و او بهترین است...
حضرت محمد (ص) ولی و پیغمبر اوست...
خدایا تو شاهدی که طی ۵ سالی که افتخار حفاظت از امنیت مردم این خاک رو داشتم...
تا حد توانم عمل کردم... و کوتاهی نکردم...
خدایا تو شاهدی که در حرف و عمل امنیت و آرامش مردم را در نظر گرفتم....
امیدوارم پدر و مادر عزیزم .. من رو حلال کنند...
همکارای خوبم .. و دوستان عزیزم...
من رو به خاطر رفتاری که داشتم حلال کنید....
چند کلامی با خانواده ام..
خواهر عزیزم... ممنون که به خاطر من هر سختی رو تحمل کردی... امیدوارم در کنار با معرفت ترین رفیقم... داوود .. خوشبخت باشی...
برادر عزیزم... ممنون که همیشه و در هر مرحله از زندگی حامی و همراه و پشتیبان من بودی...
محمد جان... اگر کم کاری داشتم مرا ببخش... و حلالم کن...
✨❤️نازگل عزیزم... عزیز عمو.. خیلی دوست دارم.. امیدوارم وقتی بزرگ شدی هم مثل الانت مهربون و عزیز باشی... خیلی دوست دارم عمو جان...
🙂🕊 خداحافظ رسول...
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
& چی شد؟؟؟
نیومد؟؟؟
* میگه میخواد پیش رسول باشه😔...
& تو برو خونه... من خودم میام...
* باشه🙂..
کنار قبرش نشسته بود):
تنهای تنها...
خیره به کلمه شهید ...(:
٪ روزی که میخواستید برید...
رفتم اتاقش🙂..
گفتم رسول... نگرانم... میترسم داوود بره و برنگرده...
اون وقت من چی کار کنم؟؟؟
خندید و گفت...
قول میدم مواظبش باشم...
قلب آدما هیچ وقت دروغ نمیگه..!
یه چیزی ته دلم میگه داوود سالم برمیگرده...
وقتی هم میخواستیم از هم جدا شیم..
مامان گفت.. مراقب بچه مردم باشی ها...
گفت... هع.. بچه مردم کیه🙂..
مراقب داوود .. هستم...
میبینی؟!🙂😔
همه مون به فکر تو بودیم.....):💔
هیچکس به فکر خودش نبود......
حتی خودش):
& روزای آخری رو به خاطر من شیفت وایمیستاده....
به محمد گفته بوده که به من چیزی نگه..
همیشه مهربون بود..🙂😞
اما.. رها..
٪ ن... دیگه به من نگو رها... رها مرد... رها تا وقتی زنده بود که رسول بود...
یه بار ازم پرسید دوست داری اسم مستعار واسه پرونده بعدی چی باشه؟؟؟
گفتم زینب...
🙂از حالا به بعد من زینبم...
زینب صدام کن....
& باشه زینب... پاشو بریم...
٪ داوود.... دیدی چطور عروسیمون عزا شد؟؟؟😢😞...
دلم واست تنگ میشه رسول):
& زینب... مهم راه رسول.... رسول زنده تر شد....
٪ میدونم... فقط... خیلی دلم براش تنگ میشه):
پ.ن 🖤🕊رسول .. خداحافظ....
✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨
رسول ... بیا....
سلاممممممممم...
کجایی؟؟؟؟؟
اگه اجازه بدید من امروز زودتر برم خونه...
برنامه فردا رو یادتون نره...
خسته نباشید..
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_دویست_و_شصت_شش #داوود ۱ روز بعد .... به خاطر دلایل امنیتی..
https://harfeto.timefriend.net/16369060042698
😍✨به نظرتون چی بشه هیجان انگیز و خوبه؟؟؟؟؟؟
AUD-20211114-WA0104.
4.81M
این رو احسان خواجه امیری برای حضرت عباس خونده... اما قشنگه . میشه با این پارت های رمان که حال و هوای شهادت دارند گوش کرد):💔
یه حس درونی بهم میگه رسول زندست فقط اگر داستان آخرش چرت باشه خودمو میکشم مثل اون داستان لوسه😂رسول شهید شد بعد فهیمی خواهرش خواب میدید:/
----------------------------☆☆☆☆☆☆☆☆
😂💔ن .. اونجوری نیست... حالا میفهمید...
ی پارت دیگه خیلی هم پارت میفرستی
----------------------☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
به جان خودم ندارم/:😁🖤
کجاش هیجان انگیزهههه؟؟؟فقط بلدی اشک آدم رو در بیاری😭😭😭😭😭😭😭😭😭
----------------------☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
من ؟!😕 من بی تقصیرم😂😭😢
فرمانده ها بهتر میدونن مدیونین بهم بگین خود شیرین
---------------☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
😂 ن اتفاقا فرمانده بیچاره این پارت رو هرکاری که کرد نتونست از زیر زبون نویسنده بکشه😢🤣
میگم یه سوال سرکارمون گذاشتید ؟؟؟؟؟ مثل اینکه رسول زنده هست و ما بیخودی کلی گریه کردیم
----------------☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
یکم منطقی به رمان بنگرید میفهمید😁✨
رسول زنده باااااااااشه
--------------☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
😂😂😂هعی خدا.... زود فردا رو بیار.. منم از خماری در ام😐😭😂
رسول زندس؟؟؟؟؟؟ جواب ندی تو خوابت میام میکشمت😂😐🔨
----------------☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
😐😂باور کن خودمم نمیدونم....
اگه من خبر داشتم قطعا به محدثه و ضحی ها هم میگفتم...
بچه ها... شما تایید کنید من بی خبرم😭😭😂