هدایت شده از «•بــیــســیمجــٰات•»
اگه این حرفا جدیه باشه من از این کانال میرم....😏😏😏
😂اینو زنده بیارین واسم😂
😂کاریش ندارم .. فقط میخوام گوشیشو بشکنم😂
😂خواهر من .. 😂من و مسیح علینژاد ؟!
بعدا بهتون میگم این چالش پیش زمینه چیه
هدایت شده از «•بــیــســیمجــٰات•»
سلام ببخشید این حرفتون جدیه؟؟؟؟؟😐اگه واقعا میگید من دیگه حرفی ندارم.فکر کنم خیلیا از کانالتون برن...😐بهتره زود پاکش کنید... البته بعید میدونم واقعی باشه..😅ولی اگه واقعیه که............. آخه مسیح علینژاد حرف حق میزنه....😐هعیییی....
😄🌿سلام .. به به ... بالاخره یه نفر سلام کرد😁✨
😅✨من میخواستم یه شوک بهتون وارد بشه ...
در واقع میخواستم واکنش شما رو نسبت به کنشی که ایجاد کردم ببینم🌿
اما این مقدمه یه کار بزرگه!
هدایت شده از «•بــیــســیمجــٰات•»
دوست دارم بدونم چی میخواین درباره مسیح بگین🤔
😁🌿منم مشتاق بودم ببینم واکنش شما چیه
هدایت شده از «•بــیــســیمجــٰات•»
چی میگید 😤😤😤😤واقعا تعجب اوره من براتون عضو اوردم
😂♥️آفرین .. خیلی خوب بود ... واکنش هاتون .. بهتون میگم هدف چیه
♥️🌿سلام رفقا..
صبحتون به خیر☕️🍪
در رابطه با سوال دیروز ...
باید بگم که واکنش هاتون خیلی خوب بود...
اینکه خیلی هاتون گفتید از کانال میرید... این هم خیلی خوب بود...
به این علت .. که اگه در هرکانالی از مسیح حمایت میکردن ...
شما نباید اونجا بمونید !
این یه چالش بود..
در واقع یه مقدمه برای یه شروع بزرگ و هیجان انگیز ...
حتما برای همه مون پیش اومده که در محیط خانواده .. در مدرسه .. یا در مکان های دیگه افرادی هستن که نظراتشون 180 درجه با ما متفاوته ..
اما وقتی که ما باهاشون وارد بحث میشیم ..
زمان پاسخ دادن به شبهاتشون ...
خودمونم دوچار شک و تریدید میشیم ..
یا نمیتونیم اونجور که باید فرد رو قانع کنیم ..
در حقیقت ..
من تصمیم دارم ..
یه آمادگی دفاعی به وجود بیارم !
یعنی اینکه چجوری بتونیم مسائلی که اعتقاد داریم رو به دیگران که نظراتشون اشتباهه ثابت کنیم...
به همین علت .. که قراره از این به بعد حداقل هفته ای 1 بار ..
سوالی رو مطرح کنم ..
کاملا متفاوت با جو کانال ..
شما باید سعی کنید من رو متقاعد کنید ...
این کار باعث میشه تا خود من راجع به چیزی که اعتقاد دارم فکر کنم ...
در این باره سختگیری هایی وجود داره..
و من قراره از خود واقعیم دور بشم ...
البته برای مدتی کوتاه!
توی این موقعیت ها ..
من ممکنه یکم از منطق دور بشم ..
زیاد سوال بپرسم و سمج باشم !
شما باید با دلیل و مدرک و توضیح کامل من رو متقاعد کنید ...
تمام سعیتون رو بکنید ...
من ممکنه یکم اذیت کنم ..
یکم برم رو مختون ..
ولی این کار از هر جهتی که من بررسی کردم هم برای خودم و هم شما مفیده....
این یه کار نوینه توی کانال😄
و تاحالا این کار رو نکردیم ...
من که برای این آمادگی هیجان دارم ...
شما چی ؟!
#فرمانده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهاد تبیین کدام است؟!
در مورد واقعیت ها مباحثه کنید !
الان توی جنگیم !
جهاد سختی داره .. مشقت داره ..
یه شبهه جواب دادن جهاد نیست !
دوتا فوروارد کردن جهاد ؟!
ما مجاهدیم؟!
باور کردیم تو جنگیم ؟!
#جهاد_تبیین
#فرمانده
@Hlifmaghar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب ...
من که با 13،800 میخوام برم دوتا آدمس بخرم ..
برنامه شما چیه؟!😂
#فرمانده
#کبریت
#جهاد_تبیین
@Hlifmaghar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا مرگ بر آمریکا ؟!
😉😎دقایقی ببینید ، تنها قسمتی از پیشرفت های ایران !
#مرگ_بر_آمریکا
#فرمانده
@Hlifmaghar313
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمان_انلاین
#راه_عاشقی♥️
#قسمت_پنجاه_هشتم
وارد موکب شد...
کفش هاش رو در آورد ..
به سمت انتها رفت ...
دراز کشید و سعی کرد چشم هاش رو ببنده...
هنوز خواب نرفته بود ...
که توجهش به کیفی که نزدیکی اش گذاشته شد جلب شد...
هیجان و استرس از چهره اش معلوم میشد...
با استرس به دور و بر نگاه میکرد
مشکوک بود ...
با سرعت از پرده ای که حکم در رو در موکب داشت خارج شد...
بلند شد و به سمت کیف رفت...
زیپ کیف رو باز کرد..
۴۰ثانیه .. تا انفجار...
با سرعت کیف رو برداشت و به سمت بیرون دوید ...
با صدای بلند به جمعیت رو به رو داد زد...
- برید کنار ... برید کنار ....
- بمب .. برید کناااار
- کجا داری میری ...
وایسااااا
- کجا رفت ؟! بمب؟! وایساااااا
- برید کنار ....
- بمب؟! وایسااا
صدایی نمیشنید ... اون لحظه فقط صدای بمب ..
تو سراسر وجودش نهیب میزد...
ضربان قلبش بالا رفته بود...
لحظه ای تمام خاطرات خوبش .. از جلو چشم هاش رد شد...
نفس کم آورده بود ...
دیگر توان دویدن نداشت
اما باید میدوید ...
نفس هایش به شماره افتاده بود...
دیگر نفسی برایش نمانده بود..
چه چیزی اورا به سمت بیابان میخواند....
دیگر جان دویدن نداشت...
اما امکان ایستادن بود ؟!
میشد بی خیال حادثه شد؟!
میشد دل از امنیتی که با چنگ و دندان برایش زحمت کشیده بودند کند؟!
پس جان مردم چه میشد ...
عرقی سرد روی صورتش نشست...
کسی نمیدانست چه چیزی او را فرا میخواند...
به کجا چنین شتابان ؟!
- دنبالم نیایید ... خطرناکه ..
برید کنار ...
شمارش معکوس بمب ...
پنج...
چهار ...
سه ...
- یا حسین...
کمی عقب تر رفت
دو..
یک....
بوسه های انفجار ..
بر جانش نشست !
- نه ..
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ #خط_شکن
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
『حـَلـٓیڣؖ❥』
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ #رمان_انلاین #راه_عاشقی♥️ #قسمت_پنجاه_هشتم وارد موکب
خط شکنننن امروز لطفا یه پارت بزار چون خیلی جای حساسی بود لطفا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میبینیچطوریدلبریمیکنند.🌿
کسیدلبریبرایکسیکع..
انیکیدلبریمیکندبرایدلبرجهان❤️
#حنین
AUD-20220131-WA0022.mp3
5.07M
🎙 خاطرات همسر شهید منوچهر مُدق از لحظات شهادت این شهید عزیز
#حنین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انقلاب ادامه دارد
استمرار یک حرکت کلید پیروزی آن حرکت !
#رهبری
#فرمان_رهبری
#فرمانده_کل_قوا
#فرمانده
@Hlifmaghar313
هدایت شده از اخبار 🇮🇷 20:20
🔴نامه رهبر انقلاب به مجلس درباره بانکها
🔹رئیسمجلس: اگر ما شاهد بالارفتن نرخ کالاها و خدمات در سطح جامعه هستیم همه به تکالیف مالایطاق برمیگردد که از سوی دولت و مجلس به بانکها تحمیل میشود.
🔹رهبر انقلاب روز گذشته نیز در نامهای به بنده و سایر نمایندگان بهصورت مکتوب هشدار دادند که تکلیف مالایطاقی به بانکها داده نشود.این هشدار رهبر انقلاب هم به مجلس و هم به دولت است.
✅کانال اخبار 20:30👇
http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
هدایت شده از کافه بهلول (طنز سیاسی)
بزرگوار دو تا جنگ جهانی پشت سر گذاشته و در آستانه جنگ جهانی سوم هم هنوز سر و مر و گنده داره ادامه میده
کرونا که چیزی نیست اونم از پا درمیاره:))
@bohlool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپهایحجاب
📌قسمت چهاردهم
🔸بحث از حجاب با وجود #فضاي_مجازي فايده ندارد و هر روز وضع حجاب بدتر مي شود...تنها راه حل #آموزش و #آگاهي بخشي صادقانه است...
🎤استاد غلامي
👌نشر حداکثری
#حجاب
#خط_شکن
برای بحث هفته آینده ...
درباره *چرا مرگ بر آمریکا* تحقیق کنید ...
سوالی که طراحی کردم یه خورده سخته ...
به فکرش باشید !
#فرمانده
هدایت شده از 『حـَلـٓیڣؖ❥』
خوشا دردی که درمانش تو باشی ✨💛
خوشا راهی که پایانش تو باشی✨💛
خوشا چشمی که رخسار تو بیند✨💛
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی✨💛
***************💛🌹***************
السلام علی الحسین🌿💛
و علی علی ابن الحسین 🌿💛
و علی اولاد الحسین🌿💛
و علی اصحاب الحسین🌿💛
#فرمانده
#صبحانه
°•|| @Hlifmaghar313 ||•°
『حـَلـٓیڣؖ❥』
برای بحث هفته آینده ... درباره *چرا مرگ بر آمریکا* تحقیق کنید ... سوالی که طراحی کردم یه خورده سخته
🖤رفقا این بحث مال هفته دیگه است🖤
پیام هایی که داخل ناشناس دادید رو به وقتش میذارم🖤
#فرمانده
😂♥️
از جذابیت کلاس مجازی...
اینکه معلم میگه هرکس صدای منو نداره 1 بفرسته😐
😐بعد جذاب ترش اینکه همه میفرستن😂
پ.ن 😂تو دام معلم ها نیوفتید !😁
نکته اخلاقی: بشینین پادرس .. بهونه نیارید ... صدا میاد؟!!! 😂🌿
#طنز_اخلاقی
#فرمانده
#صبحانه
هدایت شده از
رویداد مجازی بینهایت
قراره با هم یه سفر مجازی بریم... سفر به «بی نهایت»
سفری به دنبال حقیقت؛ برای پیدا کردن جوابای سوالات مهمی که خیلی وقته تو ذهنمونه و تا به حال پاسخشون رو پیدا نکردیم...
اینجا جمع شدیم تا اساسیترین اندیشههامون رو مروری دوباره کنیم...
با شرکت در دوره و بعد تمام کردن مراحل میتوانید با توجه به امتیازی که کسب کردهاید، از جوایز قرار داده شده در دوره، نظیر: اسکان رایگان خانوادگی در مشهد مقدس, دهها هدیه ارزشمند همانند تبلت، گوشی، ساعت هوشمند, اردوی ویژه تفریحی در مشهد مقدس، بسته ویژه و متبرک رضوی استفاده کنید.
ثبت نام به صورت رایگان از طریق لینک زیر:
https://bn.javanan.org
موسسه جوانان آستان قدس رضوی
『حـَلـٓیڣؖ❥』
رویداد مجازی بینهایت قراره با هم یه سفر مجازی بریم... سفر به «بی نهایت» سفری به دنبال حقیقت؛ برای پ
ثــــــبــٺ نــــــــامـ کنیــــــد🤩🤩
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمان_انلاین
#راه_عاشقی♥️
#قسمت_پنجاه_نهم
•...چند ساعت قبل...•
- مهدی ..
- جانم...
- میخواستم یه چیزی بگم...
- بگو..
- مهدی .. تاحالا فکر کردی اگه ما اینجا نبودیم چی میشد؟!
- منظورت چیه..؟!
- یعنی اگه امسالم اربعین کربلا نبودیم ...
حتی فکرشم اذیتم میکنه..
خیلی خوشحالم که داریم به سمت کربلا میریم !
- آره .. اگه نیومده بودیم الان باید با حسرت خیره میشدیم به تلویزیون ... هعی...
- من دلم میخواد وقتی رسیدیم کربلا .. به شکر لطفی که آقا در حقمون کرده و دعوت شدیم ...
به جای همه اونایی که امسال هم مثل سالای قبل خودمون جاموندن .. زیارت کنیم ..
- فکر خوبیه ..
- آره .. راستی .. یه لیست نوشتم .. اسم خیلی ها برای یاد کردن داخلشه .. میترسم گمش کنم .. دست تو باشه بهتره ..
- باشه...
- ببین این زائرا رو !
چه ذوقی توی نگاهشونه ...
انگار رو ابرهان ..
انگار دارن پرواز میکنن..
کاش میشد همیشه کربلا بمونیم..
- چی شد حالا به این نتیجه رسیدی؟!
- نگاه کن .. چه صحنه قشنگیه ...
بزار عکس بگیرم ..
بشری توی کیفش نگاه کرد...
جیبش رو گشت ..
- دنبال چیزی میگردی؟!
- گوشیم .. گوشیم نیست
دست کرد تو جیبش و گوشی رو در آورد..
- گوشی من دست شما چی کار میکنه ؟!
- حالا...
- بده من
- نمیخواد .. خودم میگیرم .. یادگار بمونه !
مهدی مشغول فیلم گرفتن شد..
- السلام علیک یا اباعبدلله..
اینجا راه عاشقی..
مسیر اربعین..
عمود ۱۴۰۵..
خانم بشری هم خیلی خوشحاله که داریم میرسیم به کربلا...
خانم بشری شما حرفی ندارید..؟!
- نایب الزیاره تمام عاشقان هستیم..!
اما الان فقط میخوام هرچی سریعتر برسیم به کربلا...
- خب خب..
توصیه ایی برای بچمون نداری؟!
بشری خندید..
- چرا اتفاقا..
مامان جان ببین روز های اول زندگیتا تو چیه راهی هستی...
دوست داریم تا ابد این راه رو ادامه بدی...
الانم که برسیم کربلا، هم من.. هم بابات..
کلی برات دعا میکنیم..
- فیلم بعدی هم بینالحرمین می گیریم..
فعلا خداحافظ...
اما بشری انگار هنوز توی فکر بود...
- مهدی
- جانم؟!
- قول بده هر وقت اومدی کربلا یادم کنی ...
- من بدون تو هیچ جا نمیرم !
- نشد .. من و تو که همیشه نمیتونیم باهم باشیم ...
راستی .. مهدی .. تو چقدر به دنیا وابسته ای ؟!
- به دنیا ؟!
- آره .. به دنیا .. آدماش .. خونوادت .. دوستات.. زندگیت .. کارت .. حتی من..
- خب خیلی .. من .. به خیلی چیزا وابستم .. ببینم .. تو اصلا واسه چی این سوال ها رو میپرسی؟!
- هیچی .. همینجوری . به ذهنم رسید...
- بشری تو یه چیزیت شده...
مثل همیشه نیستی...
دار نگرانم میکنیا..
- نه خیلی خوبم...
تا حالا به این خوبی نبودم...
باورت نمیشه...
یه شور و شعف خاصی دارم...
- دفعه اولت نیست که میای کربلا...
- آره..
ولی انگار ایندفعه با همیشه خیلی فرق میکنه...
خیلی حالم خوبه..
- چیزی میخوری ؟!
- نه .. دلم میخواد زود برسیم کربلا ...
- فعلا برو موکب استراحت کن..
رسیدیم کربلا سرحال باشی..
- باشه.. تو هم پاشو..
مهدی از سرجاش بلند شد.
به سمت موکب رفت ...
- مهدی !!
- بله.؟!
- مراقب خودت باش..
مهدی دستش رو تکون داد و به سمت موکب رفت...
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ #خط_شکن
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞