『حـَلـٓیڣؖ❥』
اول مداحی رو پلی کنید 😊✋🏻 بعد پارت رو بخونید...✨🍃❤️ #خط_شکن
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمان_انلاین
#راه_عاشقی♥️
#قسمت_چهل_سوم
بعد از نماز و ناهار یکم دیگه استراحت کردند و عصر راه افتادند...
---------------------------------
اینجا راهعاشقی است...
در این راه همه به سوی یک معشوق به راه افتادند...
اینجاست که محبت، مرز نمی شناسد...
کشور نمی شناسد...
رنگ و زبان و نژاد..
هیچ کدام را نمی شناسد...
در این راه هنر عشق می جوشد...
هیچ کس به دیگری ستم نمی کند...
همه عاشق هم هستند...
چرا؟!
به آن دلیل که همه عاشق یک معشوق هستند...
او معشوق من را دوست دارد؛ پس من نیز او را دوست دارم...
عراقی ها را ببین که چگونه مرد و زن..
پیر و جوان..
فقیر و غنی به زائران اباعبدلله خدمت می کنند...
نه تنها عراقی ها..
بلکه همه!
همه به یکدیگر کمک می کنند...
در این طریق است که قلب ها به یکدیگر گره می خورند...
این هنگام است که اگر خاری به پای کسی برود دیگر نگاه نمی کنی که او کیست...
به سویش می شتابی و دستش را می گیری...
در این مسیر هنر عشق اباعبدلله دلها را صاف می کند...
دکتر ها و پرستار ها را می بینی که در ایستگاه های سلامت نشسته اند...
بدون ذره ایی چشم داشت مشغول طبابت هستند...
علما و بزرگان عرب را می بینی که بر روی زانوان خود نشسته اند و سینی خرما را بر سر گذاشته اند...
برخی هایشان راضی نمی شوند زائر حتی برای برداشتن دانه ایی خرما به زحمت بیافتد...
با دستان خود خرما ها را در دهان زائران می گذارند...
صدای پیرزنی را می شنوی که میگوید هلب زوار ریحة العلی...
خوش آمید ای زائران!
با خود بوی علی را آورده اید...
کودکان یک ساله ایی را می بینی که تازه راه رفتن را آموخته اند، روی صندلی ایستاده اند و جعبه دسـتمال کاغذی در دست دارند...
دختران کوچکی که پارچ آب و لیوان در دست دارند و زائران حسین را سیراب می کنند...
پسران نوجوان را می بینی که در گوشه ایی نشستند و کفش های زائران اباعبدلله را واکس می زنند...
جوان تر ها زائران را ماساژ می دهند...
زنها در خانه ها یا موکب ها به طباخی مشغول هستند...
پیرمردانی را می بینی که بر صندلی نشسته اند و چای عراقی تعارف می کنند...
این مسیر سراسر حب الحسین است و چگونه می توان آن را بر قلم جاری کرد؟!
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ #خط_شکن
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞