eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا آقای دکتر محمدی به بخش آی سیو... آقای دکتر محمدی هرچه سریع تر به بخش آی سیو... صدای پیج بیمارستان!؟ نگاهی به دور و برم کردم.. بیمارستان؟! کسی داخل اتاق نبود.. آرم ای سیو رو که سردر اتاق دیدم.. تازه یادم اومد چیشده.. بعد از چند دقیقه سر و صدایی اومد.. نمی تونستم زیاد بلند شم.. بدنم درد میکرد.. به سختی کمی اومدم بالا.. داوود.. خیره به من بود.. در حقیقت به شیشه.. یادم نمیومد چیشد.. خاطرات اون شب عین یه برق اومد جلو چشم.. حالا فهمیدم🍃🙂💔.. زنده موندم؟؟! با اون هم کتکی که خوردم.. کتک که چیزی نیست.. ..حد اقل به خاطر زجری که به خاطر رها کشیدم باید میمردم... تا دید یکم اومدم بالا.. به سعید نشونی داد... حدس میزدم.. حالش بد تر از اونی باشه که خوشحال بیاد کنارم🙂💔.. سعید اومد کنار شیشه .. آروم دستی برام تکون داد🖐 سرم رو به سمت دیوار گرفتم... تا متوجه قطره اشکی که آروم از گوشه چشمم اومد پایین نشه😔🍃 محمد با سرعت اومد کنارش.. تا من رو دید لبخند تلخی زد🙂💔.. وارد اتاق شد.. € رسولح ❤️🌱🙃 خوبی؟؟ خدا رو شکر.. داشتم از نگرانی میمردم.. حالت خوبه؟؟ واقعا انتظار جواب از من رو داشت؟! واقعا باید خوب باشم.. € خدا رو 100 هزار مرتبه شکر که زنده ای... نمیدونی چه بر ما گذشت.. رسول؟؟ یه چیزی بگو... $ محمد.. € جانم؟؟ $ کاش مرده بودم😞‌.. € رسول این چه حرفیه... $ برای یه مرد🙂.. حداقل برای یه برادر.. سخت ترین کار دنیا... اینه که .. خواهرشو جلوی خودش عذاب بدن🙂🥀 و اون فقط نظارگر باشه... € رسول... این چه حرفیه.. تو کاری از دستت برنمیومد... $ آقا... من بعد از این قضیه دیگه نمیتونم زنده باشم😔💔😭 من چجوری تو چشمای داوود نگا کنم... چجوری به علی بگم😢 چجوری امانت دار بابا باشم؟؟؟ من .. من حتی نتونستم از خودم دفاع کنم🙂💔 جلوی خودم بردنش😫🙂... انگار شنیدن این حرفا.. برای محمد از من سخت تر نبود... دکتر اومد بالا سرم... ○ مریض ما چطوره؟! آقا رسول.. بهتری؟؟؟ €شکر خدا .. خوبه محسن جان... $ آقای دکتر تا کی قرار من اینجا بمونم؟! € باید از مفصل پات.. ستون فقراتت... از سیستم استخون بندی بدنت سی تی اسکن و عکس بگیرم... بدجور ضربه خوردی.. همین که الان زنده ای باید کلی خدا رو شکر کنی.. $ کاش نبودم... ○ از من به تو نصیحت.. قدر چیزایی رو که داری بدون ... این حرف... این حرف.. مثل پتکی بود که خورد توی سرم😔🥀 خدای من .. محمد به سعید و فرشید .. ایما و اشاره کرد که داوود رو برسونن خونه... داوود خیره به من بود😞🍃 سرش افتاد پایین.. کمی راه رفت که تعادلش رو از دست داد.. سعید و فرشید زیر بغلش رو گرفتن... اگه من کمرم شکست): داوود دلش... من صورتم کبود شد.. داوود صورتش خیس شد): موهای به هم ریخته و پریشونش.. رنگ زرد صورتش... چشم های پف کرده و قرمزش... میشد فهمید .. که داغون شده!!.... نمیدونم...اون لحظه چرا لبخند تلخی تحویلم داد.. اما مطمئن بودم... این داوود... داوود قبل... هووو ... نمیشه!/: