eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #ادامه_پارتارت_صد_و_نود_ #داوود & تشریف بیارید... $ یه خانم ۳۰.. ۳
به نام خدا * هوفففف.. پس چرا نیومد😐.. ایش... ٪ چقدر غر میزنی.. خب حتما کار داشتن... * ببینم تو تا کی میخوای این لفظ رو به کار ببری😐😐😐 ٪ 😐مث اینکه یادت رفته.. ما محرم شدیم باهم آشنا بشیم... هنوز که چیزی معلوم نیس.. * برو بابا😂 ٪ ولی واقعا دیگه دارم نگران میشم.. * بزار یه زنگ بهش بزنم... ٪ چی شد؟؟ *خاموشه😐😬🙄 ٪ بزار من رسول رو بگیرم.. اینا هرجا باشن خبر دارن.. * اره.. راس میگی... $ الو.. سلام رها.. ٪ سلام استاد رسول😁.. کجایی؟؟ $ من... شهربازی سایبری😂 ٪ وا.. $ خوب.. کجا باشم.. سر کار... دیگه.. ٪ میگم تو از داوود خبر نداری؟؟ $ داوود؟؟؟ ٪ آره... $ چیه🤣 دلت تنگ شده.. ٪ مسخرهههه😐 $ پ .. چی؟؟ ٪ قرار بود ساعت ۲ بیاد دنبالمون ... من بهشون گفتم که ما میریم.. اما اصرار کرد که بعد از دانشگاه دریا رو میرسونه .. که باهم حرف بزنیم... $ ام.. ن.. چیزه.... من .. خودم .. خودم میام.. ٪ یعنی چی؟؟ رسول.. آقا داوود کجاس؟؟ $ همینجا.. دارم میام.. ٪ الو... * چی شد؟؟ ٪ گفت خودش میاد... * داوود کجاس؟؟ ٪ گفت .. پیش همن.. * وا.. ن به اصرار صبحش.. ن به نیومدن الانش... به دلم افتاد که یه چیزی شده‌.. مطمئن بودم... وقتی رسول هول باشه رو قشنگ میفهمم ... حس میکردم ... بعد از نیم ساعت رسول رسید.. $ سلام... سوار شید... ٪ بیا بالا دریا.. ... * آقا رسول.. داوود کجا بود؟؟ $ دستش بند کار بود.. * اها.. اون وقت چه کاری که از علاف نکردن ما واجب تر بود.. $ حتما مهم بوده.. * ببخشید آقا رسول... ولی شما دارین یه چیزی رو از ما پنهان میکنین.. $ ن.. اصلا.. * خب اگه اتفاقی افتاده بگین... $ گفتم که.. چیزی نشده.. فقط کار داشت.. دریا رو رسوندیم... برگشتیم خونه‌.. رسول رفت... وارد خونه شدم... کیف و وسایلم رو انداختم یه طرف... گوشی آقا داوود رو گرفتم... بازم خاموش... ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، ساعت ۱۰ شب... هنوز از فکر و خیال در نیومده بودم.... هر چی هم زنگ میزدم به رسول جواب سر بالا میداد.... صدای زنگ در شنیده شد.. بدون اینکه فکر کنم کیه رفتم دم در‌.. دریارو با صورت خیس دیدم.. ٪‌چی شده؟؟؟؟؟. * سلام... ٪ علیک سلام...این چه ریخت و قیافه ایه؟؟؟ * از داوود خبری نشد؟؟🙂😰 ٪نه... چطور مگه... * اخه از صبح گوشیش خاموشه... به محل کارش هم که زنگ میزنم جواب درست نمیدن... رها .. به جون خودت یه چیزی شده... دیگه داشت حالم بد میشد... ٪ یه لحظه صبر کن.... الان میام... لباسام رو پوشیدم... به سمت اداره حرکت کردم... باید هر جوری که شده میفهمیدم.... رسیدیم... محمد رو دیدم که داره سوار ماشینش میشه... ٪ وایستا...پیدا نشو.. $ آقا.. برو دنبال این ماشین... دنبالش کردیم... مطمئن بودم که ما رو به یه جایی میرسونه.... از یه جایی به بعد دیدم هیچکس نیست... ماشین ایستاد... $ چی شدآقا؟؟؟ + گمش کردیم در ماشین باز شد... € سلام... آقا محمد بود.... یا ابوالفضل.. ٪ سلام... پیاده شدیم... € خب.. توضیحتون برای تعقیب من؟؟؟ ٪ راستش..ما..... پ.ن 😮چرا نگفت😬 ✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨ تا خود بیمارستان دویدم... چیزیش نیس.... من خوبم .. نگران نباشید