به نام خدا💖
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_صد_و_نوزده
#رسول
یک روز بعد...
€ تمام دوربینای این مغازه رو ساعت به ساعتش رو میخوام..
رسول خیلی مهمه...
دقت کن...
تمرکزت رو بزار روی این قضیه که دارم بهت میگم ..
امروز خانم مهرابی برای دادن گزارش توی فروشگاه لوازم خونگی با من قرار داره ..
تمام دوربین های فروشگاه و بیرون فروشگاه رو چک کن کسی دنبالش نباشه..
اگه سفید بود بهم خبر بده ...
اگه کسی دنبالش بود از طریق اپراتور بگو مشغول خرید وسیله ای چیزی بشه...
حواست رو جمع کن حتما خبر بدی ..
$ چشم آقا... اگر مشکلی بود در جریان قرار میدم...
€ خوبه ... مشغول شو... گزارش کارت رو تنظیم کن بفرستم برای معاونت..
$ چشم ..
رمزنگاری فروشگاه های معتبر و مطرح کار اسونی نبود...
معمولا برای امنیت دوربین هاشون از خودمون کمک میگرفتن...
با کمک بچه های حقوقی تونستم به تمام دوربین های اون دور و اطراف و خیابون ها دسترسی پیدا کنم...
پیامک زدم به داوود..
$کجایی ... کارت دارم..
& سلام داداش... تو راهم ..
$ وقت دنیا رو میگیرین با این دیر کردناتون...
& داااارممممم میام😑
دوربین دوتا مغازه و یه فروشگاه لوازم خانگی رو هک کردم ..
دوربین بعدی خونه سینا راد رو نشون میداد...
از خونه زد بیرون ..
سر باندپیچی شدش نشون از عمق کتک کاری علی بود😂
توی دلم از خنده قش رفتم ...
ولی نمیخواستم سوژه بچه هابشم..
برای همین سعی کردم خندم رو مخفی کنم..
گزارش رو اماده کردم ...
داوود رسید...
سوالم رو ازش پرسیدم..
گزارش که کامل شد بردم اتاق اقا محمد..
اقای عبدی داخل اتاق بود
" سلام آقا رسول..
€ رسول جان گزارش بده به آقای عبدی
$ سلام آقا... چشم .. بفرمایید..
امری نیست؟؟
€ کجا؟؟ بشین کار دارم..
$ چشم..
€ رسول ... داوود دیشب که شنود های روی تماس رئوف با جونیفر رو چک میکرد متوجه شد که میخوان بیان سراغت..
$ سراغ من؟؟
€ بله ... برای گرفتن اطلاعات..
البته اول با سازش بعد ..
تحدید خانوادت...
ظاهرا با سهل انگاری هاتون علی رو هم شناسایی کردن..
$ باید چه کنم؟؟
€ هیچی... احتمالا این چند روز یه جوری غیر مستقیم بهت میفهمونن که یه جایی باهات قرار دارن..
اگه هر پیغام.. برای خودت یا خانوادت اومد حتما من رو در جریان بزار
$ چشم آقا..
" آقا رسول ... سلامت خانوادت برای ما اهمیت داره... اینو گفتم که بدونی ما هوات رو داریم
$ ممنون...
€ اها .. رسول .. به علی بگو خیلی حواسش رو جمع کنه ..
احتمالا تو کمینش هستن..
$ 😂علی که مثل سایه است... من خودمم یه وقتایی گمش میکنم..
از بچگی خیلی فرز..
€ خوبه ... به بچه ها بگو همه روی کیس هاشون تمرکز کنن...
موردی بود خبر بدن..
خودت هم با خانم مهرابی هماهنگ باش... چیزی از دستت در نره..
$چشم آقا...