eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
273 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا🦋❤️ #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_صد_و_هفتاد_و_هشت #رسول € همون شخصی که باهاش تصادف ساختگی
به نام خدا خواست بلند شه بره... داد زدم.. $ بشین سر جات.. تاحالا هیچ وقت... هیچ وقت به این بلندی... اونم سر یه خانم... داد نزده بودم.. این موضوع آنقدر برام مهم بود... که چشمم رو روی همه چیز بستم... $ زیر میز یه نگاه بنداز... کپ زد.. < فکر اینجاهاشو نکرده بودی نه؟؟🙂 فک میکردی که هر کاری که دلت خواست میکنین و ماهم کشک؟؟؟ تحدید میکنین... شیشه میشکونین... گوشی میدزدید؟؟؟ هان؟؟؟ زبونش قفل شده بود... از عرقی که روی صورتش بود.. چهره تاریکش.. و دستاش که می لرزید.. میشد فهمید که خیلی عصبانیه... و ترسیده‌.. شرائط روحیش برام اهمیت نداشت.. € رسول... یادت نره... تو برای پیگیری پرونده رفتی... نه تسویه حساب شخصی... آروم باش.. آرومش کن... یه لیوان آب بده دستش... بعد مطرح کن... نباید زمان زیاد بشه.. محمد راست میگفت.. دلم به حالش سوخت.. از پارچ آبی که روی میز بود.. یه لیوان آب ریختم.. $ اینو بخور... آروم باش.. لیوان رو با غضب از دستم گرفت.. کوبوند رو میز.. ♤ این مسخره بازیا چیه... چرا نمیگید چی میخواید؟؟ < واقعا... آنقدر عجله داری؟؟ ♤ فوضولیش .. $ هیشش... لازمه یادآوری کنم که تو تحت پوشش مایی.... به نفعته که همکاری کنی.. ♤ تو واقعا فک کردی با تهدید کردن من.. میتونی خواهرتو نجات بدی؟؟؟ هه.... کور خوندی... من هم نباشم.. هزار تا آدم دیگه هستن .. که به خون شما پاسدارا تشنه ان... فک کردی من گیر بیوفتم.. کل گروه گیرن؟؟ $ تو چی؟؟؟ تو فک کردی اگه من نباشم.. اگه منو از بین ببری .. در نتیجه امثال شما میتونید هر کاری که خواستید بکنید... < خب... اگه آنقدر اصرار داری باشه.... هر اتفاقی که افتاد... حتی... اتفات بی اهمیت.. از نظر تو البته... از طریق... ام.... این شماره... با من درمیون میزاری... نه از خط خودت... از این خط.. ♤ برای چی باید همچین کاری بکنم؟؟ $ چون چاره دیگه ای نداری... ببین خوب گوشاتو باز کن.. ببین چی دارم بهت میگم.. ♤ تو گوش کن.... من هرچی باشم.. خیانتکار نیستم... اینو تو مغز خودت و اون اداره زپرتی تون فرو کن... در ضمن... بد بازی رو شروع کردی آقا رسول... این بازی بدجوری تموم میشه... هرچی که باشه... به نفع تو تموم نمیشه.. بلند شد... € بچه ها پوشش کامل داشته باشید.. هوو.. رسول... و خانم مهرابی...‌ سریعا برگردید سایت.. تاکسی گرفتم... سوار ماشین شدیم.. هردو کلافه بودیم.. من کلافه تر.. احساس میکردم بند رو آب دادیم... اونجوری که باید پیش نرفتیم... ......................................... € ... یعنی تو از پس یه دختر جوون بر نیومدی؟؟؟؟ $آقا... خیلی حرفه ایه... € همیشه همینه... همیشه اونجایی که ... < ببخشید آقا... تکلیف من چی میشه؟؟؟ اگه با رئوف... یا ... با ویشکا در میون بزاره... اون وقت میان سراغم .. € نمیدونم.... من هیچی نمیدونم... فعلا برید سر کارتون... $ آقا.. چه اشتباهی کردم؟؟ € .. رسول... تند پیش رفتی... گفتم .. اگه زیاد از حد طول بکشه... زمین بازی رو از دست میدیم... تو باید دقیقا همون چیزایی رو که با هم هماهنگ میکردیم رو میگفتی... نگران نباش... سعید و فرشید مراقبت کاملا.. رسول الان فقط امیدم به داوود... اگه بتونه از طریق شهرام به منبعشون توی دستگاه های اجرایی ما برسه... نور علی نوره... کل شبکه رو میتونیم شناسایی کنیم.. $ به هر حال... من عذر میخوام.. € برو رسول... برو به کارت برس.. $ چشم... داشتم میرفتم بیرون .. € رسول.. $ بله آقا؟! € ببخشید .. سرت داد زدم.. $ نه آقا... این چه حرفیه... رفتم پایین... داوود پای سیستم خودش بود.. & سلام.. $ سلام & چیه؟؟ پکری؟؟ $ چیزی نیست... یکم ... ب مشکل برخوردم... & نگران نباش... همه چی درست میشه.. $ امیدوارم... راستی داوود.. یه نسخه از این ... کشفیات جدیدت بده... منم کار کنم.. & نوچ😂... این بخش پرونده کاملا محرمانه است.. $ جدا؟؟😐... نامرد خودم دادم .. & حالا... ✨✨✨بدونین از پارت بعد✨✨✨ حالم بد بود... تو دلم هزار بار لعن و نفرینش کردم... میرسه اون روزی که اشکاتو ببینم.. باید کارو تموم کنیم... الو.... الو... الوووووو