eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
292 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ بعد از به پایان رسیدن جلسه با آقای شهیدی رفتم داخل اتاق بازجویی. بلیک تا منو دید لبخند ژیگولی تحویلم داد 😒 با اخم کنار دیوار وایسادم . آقای شهیدی:خوب خانم پاتاکی اینم از عمل به قول ما شما حالا نوبت شماست که حرف بزنید. بلیک:میخواهم با نرگس تنها باشم ، تنهای تنها ، من فقط با نرگس حرف میزنم ! شهیدی: این خارج از قوانین اینجاست ، بهتره همکاری کنید . بلیک:همین که گفتم ! نمیدونم آقا محمد چی داخل گوشی به اقای شهیدی گفت که از روی صندلی بلند شد و شهیدی: باشه ، ولی یادتون باشه الان دیگه بهانه ای نداری . بعد از اتاق بیرون رفت ، منم رفتم جلوی بلیک نشستم . بلیک:س..سلام نرگس:سلام ، خوب ، بگو بلیک:لطفا بهشون بگو که میکروفن ها و دوربین ها رو خاموش کنن ، اینی که ازت خواستم واقعی هست ، شوخی هم نمیکنم ! به دوربین گوشه اتاق نگاه کردم و با سر علامت دادم که انجام بدن ، بعد چند دقیقه آقا محمد داخل گوشی بهم گفت که محمد:دوربین ها و میکروفن ها غیر فعاله ، حالا نوبت بلیکه ! نرگس: اینم از این حالا بگو ؟! بلیک:تو من رو بهتر از همه میشناسی ، کمکم کن ! پ.ن: از نرگس کمک خواست 😳 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: رئیسمونه!!! ترو خدا !هر کاری میکنم فقط کمکم کن ! ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م