eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
275 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ وارد خونه که شدیم هینی کشید و گفت زینب:هییییییی اینجا چرا اینطوری شده ! سعید:خوب من اصلا اینجا نیومدم ! زینب:ای خدا ! بعد چادرش رو در آورد و داد دست من و شروع کرد که کار کردن ، منم از خستگی ولو شدم رو تخت و خوابم برد . فردا صبح ساعت ۶ ساعت ۶ بود که بیدار شدم بعد از خوردن صبحانه رفتم سایت . از در که داخل شدم آقا محمد دقیق جلوم بود ! محمد:سلااااام آقا سعید . سعید:سلام آقا محمد محمد:چرا صبح زود اومدی اینجا؟ سعید:پس پ برم کجا آقا ! شوخی میکنی ؟ محمد:شوخی چیه سعید جان ! برو خونه پیش خانومت ، اون تازه از ماموریت اومده ، سایتم که نمیتونه بیاد ، تو پیشش باش . سعید:اخه آقا.. محمد:آخه نداره ، امروز رو برو مرخصی ، برای اینکه راحت باشی بعد ناهار برگرد سایت ، ما چک کردیم ، کسی مامور زینب خانوم نیست!!!! متونی با خودت بیاریش سایت . سعید:ممنونم آقا ، با اجازه . دوباره از همون راهی که اومدم برگشتم !😐 با زینب برای ناهار رفتیم خونه مامان و بابا. خیلی خوش گذشت ، زینب قرار بود تا شب وایسه ولی من باید میرفتم سایت ! در گوشش گفتم سعید:زینب جان من باید برم سایت کار دارم ، آقا محمد گفت اگه بخواهی تو هم میتونی بیای ! زینب:واقعا! مامان و بابا رو چیکار کنم! بعد صداش رو ساف کرد و گفت زینب:مامان من باید برم دیگه . مامان:چرا دخترم ! زینب:باید برم محل کار ، از وقتی اومدم هنوز اونجا نرفتم ! بابا:حالا نمیشه الان نری؟ زینب: نمیشه به خدا بابا جون . بعد بلند شدیم و به طرف در رفتیم، مامان و بابا هم برای بدرقه ما اومدن. ۳۰ دقیقه بعد کارمند های خانم سایت دور زینب جمع شده بودن و باهاش حرف میزدن که آقا محمد صداش کرد . رفتم داخل اتاق آقا محمد . محمد:سلام زینب:سلام آقا محمد:رسیدن به خیر ، خوب اطلاعات !؟ زینب:ممنونم ، ریختمشون داخل یه فلش ، هرچی که این یک سال فهمیدم رو جمع کردم ! محمد:آفرین ، الان فلش کجاست؟ زینب: بفرمائید. پ.ن: خدمتتون ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: کارتون عالی بود . جلسه فوری !😨😱 ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م