فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمد و عطیه 😂😂
تکراریه ولی قشنگه 😂😍
#همراه_گاندو
@GandoNottostop
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_هشتاد_و_یک #رسول دستگاه فشار خون رو آوردم.. با تب سنج.. آستی
به نام خدا😊🦋
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#پارت_هشتاد_و_دو
#رسول
بیدار شدم..
به ساعت نگاه کردم..
۸ صبح بود😅
دیشب شب خیلی سختی بود..
هم رها خیلی زجر کشید😢
هم من رو زجر کش کرد😭
تازه ۳..۴ساعت هم بیشتر نتونستم بخوابم😞🌙
البته که به بی خوابی عادت داشتم..😁
ولی خوب .. دلم خوش بود لااقل دو شب مرخصیم رو راحت میخوابم..
این فکرام رو ول کردم..
نگاهی به علی انداختم..
که کنار رها خوابیده بود..
و خستگی از صورتش موج میزد..
نخواستم بیدارش کنم..
رها نفس عمیقی توی خواب کشید..
ترسیده بودم..
نکنه باز حالش بده..
دستم رو گذاشتم روی سرش..
تب نداشت..
خواستم بیدارش کن
¤ چی کار میکنی تو رسول؟؟؟
$ هیچی.. گفتم شاید حالش دوباره بده..
الان که بهتره .. تب نداره.. بزار پاشه بره دنبال کار و زندگیش..
¤ بهتر؟؟؟؟؟؟؟؟ جنابعالی تخت خوابیدی خبر نداری...
از اون زمان که جنابعالی خوابیدی دوباره تبش رفت بالا .. با دو تا مسکن و دستمال خیس
گذاشتن رو سرش ... خوابوندمش...
الان هم ۱ ساعت نیست خواب رفته..
ولش کن .. بزار استراحت کنه.. دیشب که بیچاره نتونست بخوابه .. لااقل الان بزار بخوابه...
$ این که حالش خوب شده بود..☹️خیلی خوب..
پتو رو کشیدم روش ..
آروم در رو باز کردم..
♡ سلام مادر .. صبحت به خیر.. رها هنوز خوابه؟؟
$ سلام .. رها دیشب یکم نا خوش احوال بود .. بزارید بخوابه..
♡ وا .. چی شده؟؟
$ هیچی.. چیزی نیست.. نگران نباشید..
+ سلام آقا رسول.. صبح به خیر..
میگم دیشب علی جایی نرفت؟؟
پیش شماست؟؟
از نصف شب غیبش زد..
$ سلام .. نگران نباش زن داداش .. پیش رها..
+ مگه چی شده؟.
$ هیچی .. رها از نصف شب یکم تب داشت..
من علی رو خبر کردم که ببریم دکتر.. رها قبول نکرد ..
اونم تا صبح با پارچه خیس تبش رو آورد پایین ..
الان هر دوتا خسته خوابیدن😄
+ ای وای... خوب چرا زودتر نگفتی..
$ چی میگفتم نصف شب... تازه رها به خاطر اینکه علی رو خبر کردم میخواستم سرم رو ببره😂حالا دیگه اگر به بقیه میگفتم هیچی..
+ خیلی خوب.. حالا بیایین صبحانه بخورید..
منم..
داشت حرف میزد که صدای نازگل بلند شد..
$ اخ😍🤤
+ من برم نازگل رو بردار ..
$ نه نه.. من خودم میارمش
صداش گریه کردنش هر لحظه بلند تر میشد😄
$ جانم عمو..😍🤤اومدم..
بغلش کردم ..
گریش بند نمیومد ...
$ جانم.. گریه نکن☹️
هرچی من میگفتم خانم بیشتر گریه میکرد😂
$ جون من عمو... بزار عمه رها بخوابه..
الان بلند میشه دودمانمون رو به باد میده😂
با چرخوندنش توی خونه آروم شد..
رفتم برای خوردن صبحانه..
♡ رسول فردا صبح پایه چشمه هستی؟؟
$ فردا صبح😲مامان من همین دوروز هم به زور اومدم...
♡ یعنی میخوای فردا بری😔
$ فردا چیه... همین امشب..
☆ رسول خان .. نیومده کجا میخوای باز بزاری بری😠؟!
$ عه.. بابا شما که دیگه میدونی من کارم چجوریه... خودت تو این کارا بودی... دستت تو کار .. محمد رو که میشناسی.. وسط پرونده به این مهمی ول کردم اومدم..
رها هم بیشتر از این نمیتونه بمونه..
♡ خیلی خوب... حالا دیگه کلاس میزاری واس ما؟؟
$ مادر من غلط بکنم😕
به خدا نمیتونم... خب چرا شما نمیایین تهران؟؟
خب بیایین همراه ما..
♡ یه چیزی میگی .. من تهران ۲ دقیقه هم دووم نمیارم...
نفسم بند میاد... با اون خونه های قوطی کبریتی و هوای الودش برای من و بابات سهم..
$ چمیدونم....
هر جور راحتید ..
صبحانه رو که خوردم رفتم اتاق ..
در رو که باز کردم دیدم رها وایستاده..
٪ هیسسسسسس🤫🤫
صدات در بیاد من میدونم و تو ها..
$ کی بیدار شدی😂
٪ به تو چه😂
$ شیطون .. یعنی اون موقع که داشتم با علی حرف میزدم بیدار بودی😄
٪ 😆اره بابا... از یه ساعت پیش خودم رو زدم به خواب که این آقا بخوابه🙄
$ 😂یعنی من عاشق این دیوونه بازیاتم😂🤣
٪ خیلی خوب.. خیلیییی خوبببب😒
هییییسسس🤫 بریم بیرون..
$ معلومه حالت خوب شده🤣
٪ رسول بریم بیرون😠
رفتیم بیرون
♡ خوبی مادر ؟؟
٪ آره... دیشب خیلی حالم بد بود.. الان خوبم ..
♡ کجااا؟؟
٪ میخوام برم یه چرخی بزنم ..
♡ بیا صبحانه بخور... بعد برو
٪ نه مامان جان.. سیرم😚
نازگل رو برداشت😫
٪ سلام عروسکم😍😘
خوشگل کی بود یی تو🤩
عشق عمه 😘
قربونت برم...🤓
$ بسه بسه ... بده من .. صورت بچه خراب شد بس که بوسش کردی😒
٪ رسول .. برو ببینم... پر رو .. از دیروز دست توئه..
$ خب باشه🙂 الانم باید باشه🤪
بده .. زود باش..
٪ نمیدم☹️
دویدم دنبالش😂
$ رها بچه رو میندازی..
٪ اگر خیلی نگرانی نیا دنبالم..
داشتیم میدویدیم که یهو علی جلوی رها سبز شد😂
¤ به به... رها خانم .. حالتون چطوره؟؟
مث اینکه مسکن ها خوب اثر گذاشته ..
٪ سلام علی.... عه..... اره ...
¤ خودت رو میزنی به خواب اره؟🙄😊؟؟
٪ غلط کردم😂
¤ الکی ادای مریضا رو در میاری اره...
$ اشتباه کردم 😂
رها نازگل رو زمین گذاشت🤣
الفرار
☆ بس کنین این بچه بازیا رو☹️
♡ نگاه کن ... عه عه .. علی از سنت خجالت بکش..
+ علی ولش کن .. 😂
علی گوشش بدهکار نبود..
『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا😊🦋 #رمان_پرواز_تا_امنیت #پارت_هشتاد_و_دو #رسول بیدار شدم.. به ساعت نگاه کردم.. ۸ صبح بود
😂❤️هرچه زودتر بهتر برگردن تهران😂
دیگه داره داستان خیلی احساسی میشه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂