قطعه شعر مثنوی خواندهشده توسط سرکار خانم عاطفه خرمی در محفل شعر #شهید_جمهور در سالن اجتماعات دارالشفا
دوشنبه ٧ خرداد ١۴٠٣
تو را باد و بوران و مه میشناسند
تو را مردم کوره ده میشناسند
تو از جنس میز ریاست نبودی
تو اهل هوای سیاست نبودی
تو را باید آن سوی این ماجرا دید
تو را باید از بند دنیا رها دید
کتاب خدا روی دستت، کجایی!
تو در کفر مطلق،صدای خدایی
چه تصویر خوبی است از قدرت دین
نماز تو در گوشه ای از "کرملین"
تو رنگ دیانت زدی بر سیاست
سکوتت شده پاسخ هر اهانت
تو گفتی که یک سینه اسرار داری
بمیرم... دلی مثل "سردار" داری
امید همه شاخههای شکسته!
صدای بلند گلوهای خسته!
چراغ فروزان شبهای میهن !
از امروز در فکر فردای میهن!
اگرچه دلت زخمی از ناسزا بود
پناهتو آغوش گرم"رضا"بود
چهگفتی تودر لحظه های عبادت
چه خواندی مگر، جز دعای شهادت؟!
ببین دسته های عزادار خود را
ببینباز هم رای بسیار خود را
کجا دیده دنیا چنین ازدحامی
چنان افتخاری،چنین احترامی!
غمت ابتدای حضوری دوباره ست
سرآغاز زیبای شوری دوباره ست
برو خاطرت جمع باشد شهیدم!
دوباره تویی انتخاب جدیدم...
#عاطفه_خرمی
💠 دبیرخانه دائمی جشنواره هنر آسمانی
🆔 @Honareasemani