eitaa logo
پژوهش های اصولی
300 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
731 ویدیو
119 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۱۴۶) #فصل_دوازدهم (سلول شماره چهارده ۱۲) #اینگونه_قرآن_بدست_آوردم! دستگی
(خون دلی که لعل شد ۱۴۷) (سلول شماره چهارده ۱۳) یکی از خاطرات این زندان، ماجرای تراشیدن ریش است! محاسن، گذشته از اینکه یک سنت متبع است، بخش تفکیک ناپذیری از لباس علمی و دینی روحانیون نیز به شمار میرود. تراشیدن ریش در نخستین زندان، برای من یک فاجعه بود، که البته در زندانهای بعدی تکرار نشد. در زندانهای مشهد هم تراشیدن ریش معمول نبود. در این زندان دیدم محاسن یکی از علما تراشیده شده، و لذا دریافتم که محاسن من نیز چه سرنوشتی خواهد داشت! روز خاصی از هفته برای اصلاح تعیین شده بود. آن روز فرا رسید. من صدای خارج شدن زندانیان را که یکی یکی به اتاق اصلاح میرفتند، می شنیدم.... و کمی بعد هم نوبت من میرسید. چه باید بکنم؟ تسلیم شوم؟ یا مقاومت کنم؟ با دعا و تضرع از خدا خواستم فرجی برایم برساند. نوبت من رسید. در سلول باز شد. همین که نگاه رئیس زندان به من افتاد، گفت: نه، بمان. و در بسته شد! من انتظار این را نداشتم. خدا را شکر کردم. این جریان، هرهفته تکرار شد: برای تراشیدن ریش، از من میگذشتند. و من تنها کسی بودم که از این امر معاف شدم! در اینجا رویداد عبرت انگیزی را نقل میکنم که نشان میدهد تنها ورود به زندان، شخصیت انسان را پرورش نمیدهد. این امرهم، مانند سایر تجارب زندگی، تجربه ی برخی را زیاد میکند، عزم و اراده ی آنها را میپالايد و شخصیتشان را رشد میدهد؛ اما به برخی دیگر، تأثیری -مثبت یا منفی۔ نمیگذارد؛ و ممکن است برای برخی دیگر، به سقوط هم بینجامد. این مسئله به میزان بلندي نظر و علو همت شخص و هدف او در رویارویی با تجارب زندگی بستگی دارد. در یکی از سلولهای این زندان دوستی روحانی بود که از من سن بیشتری داشت و بشدت گرفتار بیماری حسد بود؛ که خداوند ما و شما را از شر این بیماری حفظ کند. نوبت تراشیدن ریش او رسید. او مطلع شده بود که من از آن معاف شده ام. در سلول او را باز کردند تا او را برای تراشیدن ریش ببرند. من صدایش را می شنیدم که میگفت: من حاضر نیستم صورتم را بتراشید. چرا ریش زنداني سلول چهارده(یعنی من) را نمیتراشید؟! همچنان پی در پی نسبت به تراشیدن محاسنش اعتراض میکرد، و دلیلش هم برای اعتراض این بود که من از آن معاف شده ام! خیلی متأثر شدم و از چنین رفتاری که مرا به خطر می انداخت، تعجب کردم. او حق داشت اعتراض کند، و حق داشت هرنوع دلیلی را برای اعتراضش بیاورد؛ اما چرا مرا به خطر می انداخت؟ بار دیگر هم به نگهبان گفت: برو به مسئولین بگو زندانی سلول چهارده برای تراشیدن ریش نمی آید، پس من هم نمی آیم! نگران شدم و به خدا توسل کردم که محاسنم را حفظ کند. اندکی بعد مسئول زندان آمد، در سلول آن شیخ را باز کرد و او را با ناسزا و توهین برای تراشیدن صورتش برد. دیگر زندانیان را هم یکی پس از دیگری بیرون آوردند. من پیش بینی میکردم که این بار -بعد از رفتار آن شيخ- از من نگذرند؛ اما این بار هم وقتی به سلول من رسیدند، از آن گذشتند و به سراغ سلول بعدی رفتند! نفس راحتی کشیدم و خداوند متعال را سپاس گفتم. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945