eitaa logo
پژوهش های اصولی
282 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
702 ویدیو
118 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد ۷۷) #فصل_هشتم(قلعه سرخ ۱۳) #سفینه_غزل در هواپیمایی که مرا بصورت تحت الحفظ
(خون دلی که لعل شد ۷۸) (قلعه سرخ ۱۴) از پلکان هواپیما پایین آمدیم. ماشین ساواک جلوی پلکان منتظر ایستاده بود. مارا سوار کرد و در خیابانهای تهران به راه افتاد. من عقب نشسته بودم و نگاه کردن به بیرون ممکن نمیشد. اما برخی خیابانهایی را که از آنها گذشتیم، شناختم. شب بسیار سردی بود و برف میبارید. به یک منطقه خالی از ساختمان رسیدیم. نگرانی خفیفی به سراغم آمد؛ چون احتمال دادم که میخواهند مرا در این جای پرت و خالی به قتل برسانند. پس از مدتی ماشین ایستاد و من صدای «ایست» را شنیدم. فهمیدم که ما به یک پادگان نظامی رسیده ایم. یکی از ماموران همراه پیاده شد، برگه ای را به نگهبان داد، راه باز شد و ما وارد شدیم. بعدا متوجه شدم که آنجا «پادگان سلطنت آباد» است. جلو مرکز نگهبانی، از ماشین پیاده شدیم. مرا بازرسی کردند، بعد افسر نگهبان مرا از ماموران همراه تحویل گرفت و آنها رفتند. مرا به اتاقی بزرگ و تمیز بردند که در آن، دو تختخواب و یک بخاری بود. افسر از من پرسید: شام خوردی؟ گفتم: نه. برایم شام آورد. شام خوردم و نماز خواندم و پس از آن به خواب عمیق و آرامی فرو رفتم. چون تاریکی بیرون اتاق را احاطه کرده بود، بیرون را نمیدیدم. صبح بیدار شدم و فرایض را بجا آوردم. بعد یک نفر آمد و گفت: صبحانه میخواهی؟ من به علت مسافرت، روزه نبودم. گفتم: بله. یک فنجان بزرگ چای، با نان مخصوص ارتش _که معمولا با مقداری روغن و شکر و کمی کافور مخلوط بود و ضخامت هم داشت و بسیار خوشمزه بود- برای من آورد. کنار نان، کمی کره هم بود. من گرسنه بودم و همه اش را خوردم و لذت بردم! 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945