eitaa logo
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
130 فایل
📚دوره آموزش اساتید :مداحان مبلغان پيشرفت ، در راستای تمدن نوین اسلامی فرهنگ سازی زمینه ظهور ارائه سرفصل های اموزشی👇👇 *سبک زندگی اهلبیت (ع) *انسان شناسی *طرح اجرایی قرآن زنده است *مقتل شناسی *اصول و فنون *نواها ونغمه * فرزند آوری و فرزندپروری
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شب_هفتم_محرم_۱۴۰۲ 🎤#حاج_محمد_رضا_بذری
(باز هم مَحشَری از گریه به پا کرد حسین دلِ ما را ز غم و درد جدا کرد حسین)۲ من کجا، روضه کجا، معرفتِ آقا بود من حواسم به خودم بود صدا کرد حسین حسین جان... به بهشتی که خدا داد نَیَنداخت نگاه رفت با گریه کُنِ خویش صفا کرد حسین من شکستم دلِ او، را دلِ من را نَشِکَست (این همه سال مراعاتِ مرا کرد حسین)۲ گریه‌ام نور به قبرِ همه امواتَم شد دِین بر گردنِ ما بود اَدا کرد حسین نامِ ما را تَه مَقتَل به زبان آورده (خونِ آن حنجره را ضامنِ ما کرد حسین)۲ من حسینی شده‌ام چون خود زهرا می‌خواست فاطمه نامِ مَرا بُرد و دعا کرد حسین چاردیواری این روضه خودِ شش گوشه است (کربلا را وسطِ روضه بَنا کرد حسین)۲ اربعین کاش بگویم به همه در صَحنَش حاجتم کربُبَلا بود رَوا کرد حسین خواهرش رفت اسیری و خودش بَر سَرِ نِی هر چه را داشت در این راه فدا کرد حسین **** (در تب و تابی، چه جور لالایی بخونم یه کم بخوابی)۲ تو مشکِ سَقا هم نمونده قطره آبی، در تب وتابی (هنوز لبات یه مادرم بِهِم نگفته)۲ چرا باید رو این لَبا تَرَک بیوفته ببخش که شیر ندادمتچند روزه مادر زبون نچرخون که لَبات می‌سوزه مادر (لالالالایی، کوچیکترین فداییِ این خیمه‌هایی)۲ می‌خوای بِری میدون رویِ دوشِ بابایی (رو دوشِ بابا که می‌ری چشاتو وا کن برای بار آخرم منو نگاه کن)۲ با گریه‌هات رَجَز بخون میونِ لشگر صدای هلهله میاد نترسی مادر حیرونِ بابات، مگه چه جوری زَدَنِت دِلخونه بابات چرا هنوزم وسطِ میدونه بابات، حیرونِ بابات اینا که کینَشونو از غدیر گرفتند بَچَمو تو شِش ماهِگی از شیر گرفتم خیر نبینه حرمله به بابات می‌خنده با چی زده بچم سَرِش به مویی بنده حسین... **** برای جرعه‌ی آبی به مِنَت افتاده **** رُباب است و خروش وخسته حالی به دامن اشک و جای طفلِ خالی اگر گهواره را پس داده بودند دلش خوش بود با طفلِ خیالی تو رفتی و شدم درمونده اصغر لباسات پیشِ مادر مونده اصغر پدر در وقت دَفنَت جای تلقین برای تو لالایی خونده اصغر دست و پا می‌زنه تقصیر نداره شیر خواره تحملِ تیر نداره تقصیر منه که مِنَت کشیدی که مادرت شیر نداره **** نبینم اینجوری آشوبی آقا دَستِتو رو خاکا می‌کوبی علی اصغرم فدات ببینمت تو که چیزیت نشده خوبی آقا تشنگی برده اَمونَم، تَوونَم سخته راه برم با قدِ کَمونَم یه کمی زمان بده منم بیام تا براش نمازِ مِیِّت بخونم پشت خیمه با خجالت رسیدم پیر شدم تا اشکِ چشماتو دیدم یادته روز تولدش آقا من با خنده‌های تو می‌خندیدم خاک می‌گَند سرده نه خاکِ اصغرم تشنه کُشتَنِش نمی‌شه باورم روی میوه‌ی دلم خاک نریزید خاک و باید بریزی روی سَرَم نبینم ناله‌های حَزینِتو عرقِ شرمِ روی جَبینِتو مخفیونه کاشتی بَذرِتو می‌زنند با نیزه شُخم زَمینِتو اشکِ ابرِ تو مگه یادم می‌ره قتلِ صبرِ تو مگه یادم می‌ره کَفن و دَفنِ تو اگه یادم بره نَبشِ قبرِ تو مگه یادم می‌ره مثلاً تو را تاب می‌دم، مثلاً به تو آب می‌دم مثلاً تو صدام کردی، من با خنده جواب می‌دم مثلاً عمو‌برگشته، شدم آره خیالاتی مثلا همه جمعیم و ، تویِ آغوشِ باباتی لالایی گلم، تشنه‌ی یه جُرعه آبی ولی لالایی‌ گلم بیا بغلم بخواب... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#زمینه #شب_هفتم_محرم_۱۴۰۲ 🎤#حاج_محمد_رضا_بذری
(فارسی-مازنی) 💠حاج محمدرضا بذری لالا لالا لالایی مادر گل نازم لالا لالایی اصغر لالا لالا لالایی مظلوم روی نیزه اصغر خوابیدی آروم تو که رفتی علی جان مادرت بی‌چاره شد همه دارایی من از تو این گهواره شد جلو چشمای من باخنده بین قافله روگهوارت داره قیمت میزاره حرمله شبیه چوبه لبهات مادر برات بمیره رونیز بازه چشمان مادربرد بمیره عزیز نیزه خفته مادر برات بمیره سرت از نی نیفته مادر برات بمیره لالا لالا لالا لالا لالایی می کشت جا نیزه لالا لالا لالایی لالا لالا لالا مه جانه ریکا مه کشه تجائه، نا نیزه بالا لالا لالا لالا گل ونوشه ته وسه خون بارمه مه دله گوشه مه دل خواسته پسر ته دسته من بیرم حنا اسا ته کچکه قبره سر ونه بیرم عزا همون جانه خدا دونه مه دل خشی چیه که مه بشکسته دل، ته گهره ی جم، هم راضیه شه آسمونه ماه ره، مامان ته دور بگرده ته دیم چه زرد و زاره، مامان ته دور بگرده بوین مه حال و پاره مامان ته دور بگرده نارمه مه غم شماره مامان ته دور بگرده لالا لالا لالا لالایی لالا لالا لالا لالایی لالالالا لا لا ماه شب تار تورو رو نی مارو بردن به بازار لالالالالالا وای از اسارت لالالالالالا وای از جسارت چقد بی حرمتی کردن به ماها توی شام سرت رو دیدم ای مادر توی بزم حرام تو اون بزمی که باباتو زدن با خیزرون همون جا که میبارید از چشا بارون خون دیدی سر بابارو، مادر ببند چشاتو یا میزنن ماهارو ،مادر ببند چشاتو دیدی مارو کشوندن، مادر ببند چشاتو دل مارو سوزوندن مادر ببند چشاتو مادر ببند چشاتو.. لالا لالا لالا لالا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شب_هفتم_محرم_۱۴۰۲ #حاج_سید_رضا_نریمانی
اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت جای اینکه شیر کام کوچکش را پر کند تیر آمد ناگهان حجم دهانش را گرفت تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست در عبای خویش طفل بی زبانش را گرفت روی دستان خودش آورد اصغر آورد ولی نیزه جای دست‌‌های مهربانش را گرفت ای جان من نگاه نکن گریه‌ی بی صدا نکن اینجور به من نگاه نکن گریه‌ی بی صدا نکن گردنتو رها نکن گریه‌ی بی صدا نکن می‌بینه مادر تشنته اصغر می‌ریزه قلب مادر شبیه اشک نازت هر بار که بسته می‌شن چشمای نیمه بازت هر لحظه باید شرمنده‌ی نگات شم قربون گریه‌هات شم تو قراره واسمون شیرین زبون شی بزرگ بشی جوون شی عصای دستمون شی غریب مادر لالا باباش میاد یواش یواش صداش بیاد با ظرف آب براش بیاد لالا عموش بیاد یواش یواش صداش بیاد با ظرف آب براش بیاد میری با بابات خدا به همرات به جای آب فقط اشک پشت سرت می‌ریزم خودت واسه خودت حسابی مردی شدی عزیزم میری و میرم قربون شکل ماهت زل می‌زنم به راحت خدا پشت و پناهت می‌دونم اگه اونجا بلا می‌باره بابا هواتو داره میای پیشم دوباره عزیز مادر تیری که تو گلوت نشست از هر دومون برید نفس نه راه پیش نه راه پس داره بابایی لالایی تا خون حنجرت ریخت ولوله رو به روم شد بخواب عزیز بابا هر چی که بود تموم شد حالا چه کنم این غم بی حساب و دلهره‌ی رباب و سوال بی جواب و حالا چی بدم جواب مادرت رو کاش نبینه سرت رو سرخی حنجرت رو عموم روزه دار بود توی قبرش دلم رو بین دستانش خاک کردم همونجا همین چادر که سوخته خون دست حسین رو پاک کردم همون روز دهم یادمه خوب همین که خیمه‌هارو سوزوندن سر قبرش براش مجلس گرفتم با نیزه فاتحه واسش می‌خوندن شبا کابوس تیر و حلق بچه‌ست نه جون مونده برام نه خواب راحت از اون ساعت که تیغ وا کرد گلوشو گلو تیری کشید ساعت به ساعت بهم پیری زود رست داده همین جور سن روی سنم گذاشته می‌پرسیدن زنای کوفه از هم کدوم پیر زنه شیر خواره داشته بغل می‌خواد اگه داره می‌افته دیدم بستن با معجر سرش رو نمی‌زارن که نیزه‌اش رو بیارم می‌ترسم گم کنن آخر سرش رو تازه یادم اومدی یه سوال فاطمه راستی وقتی من بودم کنارت چی شد فضه رو خواستی فضه رو با یه دل پر تا حالا ندیدم این طور چی آورد به زیر چادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5924845073446471826.mp3
6.68M
🏴 🏴 🎤مداح :حاج محمدرضا بذری ✍شاعر:محمد اسداللهی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ نیمه شب های مهتابی توی لحظه ی بی تابی میدیدم بخدا مادر که توی بغلم خوابی بودی اما خیالی بود نمیدونی چه حال بود لالایی امو میخوندم من بغلم ولی خالی بود یه مادر وقتی لالایی نخونه میمیمره گوشه ی خونه حال منو کی میدونه یه مادر که زیر سایه نمیره میخواد که تنشنه بمیره لالایی گلم الهی فدای خنده هات لالایی گلم دل منو میبره صدات لالایی علی لالایی علی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مثلا تو رو تاب میدم مثلا به تو آب میدم مثلا تو صدام کردی من با خنده جواب میدم مثلا سه چهار ساله شدیو دیگه خوشحالم بازی میکنی تو کوچه با رقیه ی هفت سالم بمیرم شیرین زبونی نکردی دیدم که خشکی و زردی گرمه هوا ولی سردی بمیرم شبیه گل شدی پر پر با گریه هات دم آخر منو صدا زدی مادر لالایی گلم تشنه ی یه جرعه آب علی لالایی گلم بیا بغلم بخواب علی لالایی علی لالایی علی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ مثلا عمو برگشته شدم آره خیالاتی مثلا همه جمعیم و توی آغوش باباتی عزیزم پیرهنتو روی چشمام میذارمو توی رویام نگاه نازت ومیخوام عزیزم هرجا که شیرخواره دیدم زیر گلوشو بوسیدم خدا میدونه بریدم لالایی علی توی بغل بابا علی لالایی علی میزدی تو دست و پا علی لالایی گلم الهی فدای خنده هات لالایی گلم دل منو میبره صدات لالایی علی لالایی علی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان تنها نشان عالم بالا بیا دگر در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود زخم قلوب شیعه‌ مداوا بیا دگر حاضر که نیستی که بیایم به محضرت عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر مقدور نیست دیدن تو با گناه من بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید بین عزای اکبر لیلا بیا دگر بنگر حسین آمده با حال احتضار در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو افتاده در تمامی صحرا بیا دگر صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من او را چگونه داده تسلّی' بیا دگر از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید جان داده بین هلهله گویا بیا دگر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بسم الله الرحمن الرحیم در بغل می‌گیرمت افسوس دَرهَم می‌شوی گاه پیدا می‌شوی و گاه مبهم می‌شوی اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود در عبا می‌چینم اما زود دَرهَم می‌شوی بوسه‌ای حتی تنت را نامرتب می‌کند آه با نازی عزیزم  نامنظم می‌شوی پیش زینب  پیش تو  دارم خجالت می‌کشم وای داری بر سرم خاک دو عالم می‌شوی خیمه‌ام را  دخترانم را  صدایت کُشت کُشت آبرویم مرهم این چند مَحرم می‌شوی روی زین اسب بودی نیزه‌ها پیچاندنت روی زین از درد دیدم هرطرف خم می‌شوی نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید... طعمه‌ی یک دشت تیغ و دشنه از دَم می‌شوی روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم می‌شوی قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد قبل آن گودال  داری قتلگاهم می‌شوی خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب بر سر سرنیزه‌ای با زور محکم می‌شوی (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم دگر بر چهره‌ی ماهَت قمر بودن نمی‌آید به من انگار باباجان پدر بودن نمی‌آید خیالش هم نمی‌کردم که از تو اینقدر ریزد به قد و قامتِ تو مختصر بودن نمی‌آید صدایت سویِ چشمم بُرد  به زین خوردم زمین خوردم که بر این پیرِ تنها بی پسر بودن نمی‌آید تورا اینسو و آنسو باد دارد می‌بَرَد با خود عزیزِ من به تو مانندِ پَر بودن نمی‌آید برای اولین بار است می‌خندند بر بابا به من در پیشِ لشکر خونجگر بودن نمی‌آید مرا عباس آورد و مرا زینب به خیمه بُرد به بابایِ غریبت دردِسر بودن نمی‌آید بمان ای غیرتی اینجا که بر ناموسِ این خیمه میانِ قاتلانت در به در بودن نمی‌آید عصایم شانه‌ات بود و عصایم بر زمین اُفتاد به این دستِ شکسته بال و پَر بودن نمی‌آید خدایا زحمتِ من را چه بد پاشیده‌اند از هم به تو اصلا به زیر دشنه و تیغ و تبر بودن نمی‌آید تو را باید که از دستِ سپاهی جمع سازم آه زِمن دنبال تیغِ صد نفر بودن نمی‌آید سرت را خوب شد نگذاشتم با نیزه برارند به ما در بینشان دنبال سر بودن نمی‌آید (حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم به زانو می‌رسم  پیشت نفس دیگر نمی‌آید خودت را بر عبایم ریز... از من بر نمی‌آید تو را گُم کرده‌ام ... این راه را ... حتی رکابم را علی ، بابای تو بودن به من دیگر نمی‌آید جوانم دست و پا می‌زد جوانهاشان مرا دیدند چه کردند این مسلمانها که از کافر نمی‌آید تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم ؛ وای علیِ‌اکبرم یارب به این اکبر نمی‌آید سرِ انگشتهایم را فرو در حنجرت کردم چرا این تیغِ مانده در گلویت در نمی‌آید تو داری می‌دهی جان و تماشا می‌کنم ای وای پدر هستم ولی کاری زِ دستم بر نمی‌آید عزای بردن تو بود بابا هم اضافه شد به خیمه بردنِ ماها به این خواهر نمی‌آید همینکه کوچه وا کردند فهمیدم از این اوضاع علیِ زنده‌ای بیرون از آن معبر نمی‌آید کمی از پاره‌هایت گُم شده در وسعتِ صحرا تو را پاشیده  صد لشگر به یک لشگر نمی‌آید اگر بیرون کشم این تیغ را می‌پاشی از هم  آه تنی که دوخته نیزه به یک پیکر نمی‌آید از این‌سو نیزه خوردی و از آنسو نیزه بیرون زد از این‌سو در نمی‌آید از آنسو در نمی‌آید (حسن لطفی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
▪️#زمینه ▪️#شب_هشتم_محرم ۱۴۰۲
بمون بگم، واسه تو از داغ جوون بگم از پیکر غرقِ به خون بگم، بمون بگم علی چی شد؟ رفتی تا برگردی ولی نشد دیدم که بین مقتلی چی شد هلهله کردن، همه غوغا کردن علیو آخر ارباً اربا کردن پای عقیله‌ی بنی هاشم رو به مجلس نی و شراب وا کردن من آه کشیدم نمی‌دونی چی تو این راه کشیدم چقدر ناله‌ی اُماه کشیدم، من آه کشیدم من بد شکستم، تا بیام صد دفعه رو خاک نشستم داره خون می‌چکه از روی دستم من بد شکستم نیزه‌های رو تنت دستامو برید دستامو برید، دستامو برید قاتلت روی سرم نعره می‌کشید من دویدم، حرمله پشتم می‌دوید پشتم می‌دوید، پشتم می‌دوید پاشو داداش تورو به قرآن مجید به همه رو زدم آخر، پاشو دست به گیسو زدم آخر، پاشو اومدم تا دم گودال، اما دیدی زانو زدم آخر جنگ و جدال شد دیگه دیدن تو واسم خیال شد تشنه بودی ولی ذبحت حلال شد حرمت نذاشتن، لگدا واسه تو صورت نذاشتن یه دقیقه تورو راحت نذاشتن سنگایی که می‌زدن، خورده به سرم دست من سپر شد و له شد سپرم این بدن نداره غارت، پاشو شمر نمی‌کشی خجالت، پاشو مادرم اومده گودال، نامرد بسه این‌ همه جسارت با یا رب یا رب کشتی مادرو با مادر مادر کشتی خواهرو با بی‌رحمی زد تیر آخرو، حسین جانم آه ای مادر، من بمیرم می‌کشی آه با فرود هر نیزه من بمیرم، پشت هم زد رو تنت با سرنیزه ای حسین جان، ای حسین جان ای حسین جانم جانم، ای حسین جان دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده که بدونه تشنه‌لب سر نبره منو عذاب میده، به من کباب میده تورو صدا که می‌زنم، شمر جواب می‌ده نفسش باز بند اومده، ای زجر زجرش نده بچه که بترسه، لکنت می‌گیره بابامو بده این سر که چوبش زدی شیشه‌ی عمر منه پاهاش ترک خورده، چوب فدک خورده جلو چشای بچه‌ها، خیلی کتک خورده تنش سیاه، گریه به راه میده مگه نشناختن تو رو چشاتو وا کن از خیمه، به گودال اومده زینب خمیده‌تر، چقد مضطر، ولی حال اومده زینب حسین جانم ... یکی ته گودال، لباستو پرت کرد شلوغیِ خیمه، حواستو پرت کرد عذاب کردنت، منع آب کردنت شبیه گندم ری آسیاب کردنت تمومه حسین، رو به‌ رومه حسین زیر و رو شدی، پشت و رو شدی چجوری با مادرت رو به رو شدی بی هوا زدن، با عصا زدن جلو خواهر تو با کف پا زدن ای حسین من ... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
Untitled 6.mp3
15.19M
ع 🎤 ▪️▪️▪️▪️▪️ مؤذن کربلا یوسف آل عبا امیر و سرور دلیر و دلبر ستون لشکر حسین خَلقاً و خُلقاً شِبهِ پیمبره علیِ اکبره حسین شال خود را که بر کمر زد سمت میدان عقاب پر زد شیر صفدر علیِ اکبر چنان که حیدر به درب خیبر زد به قلب لشکر زد تیغ ابروش شمشیره ذوالفقاره مثل حیدر استاده کارزاره کل میدون از قبل میمنه تا بعد میسره با یک نگاش زیر و زِبَره علی اکبر علی اکبر **** علیٌ المرتضی شهنشه لافتی امیر عالمه وصی خاتمه شفیع محشره علی صاحب منبره یک تنه لشکره فاتح خیبره علی در زمین محشری به پا شد نوبت جنگ مرتضی شد کل میدان شده هراسان که شیر غُران ابوتراب آمد چه با شتاب آمد دست حیدر بازوی کردگاره خشم حیدر پایان کارزاره جنگ خندق واصل شد به دَرَک عمر ابن عبدود حیدر وقتی که به معرکه زد علی اکبر علی اکبر **** صلابت مصطفی شجاعت مرتضی نور وجودش بخشش و جودش رسیده از مجتبی قدرت و عزمشه شیوه ی رزمشه شبیه خون خدا با تَشَر سمت لشکر آمد بانگ اَینَ المَفَر بر آمد زد رجزخوان به قلب میدان شبیه طوفان اَنَا ابنُ پیغمبر علیٌ الاکبر لشکری رو کشته با یک اشاره تا نقابو از چهره بر میداره ضرب دستش مثل یه صاعقه بر قلب دشمنه یک ضربه کافیه بزنه علی اکبر علی اکبر ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲ #حاج_میثم_مطیعی
گفتم علی اکبرو/ دیدم جدا شدن حروف روضه همین یه مصرعه/ فَقَطَّعوهُ بِالسُّیوف اربا اربا [با هر ضربه باباش میگفت آی پسرم ، با هر ضربه عمه‌اش میگفت ای وای برادرم...] حسین تماشا میکنه [باباهای که جوون از دست دادن می‌فهمن...] حسین تماشا میکنه / زدن زمین امیدشو داره می‌بینه روی خاک / اون قامت رشیدشو اربا اربا این همه شمشیر به تنش خوردن چی به سر این بدن آوردن [آی غیرتیا...] اشک آقامونو درآوردن حسین تنِ علی رو جمع کرده قدش خمه چشاش پر از درده حیرونه که چجوری برگرده [آآآآآی ، بعضی از روضه خونا میگن اینجا زینب از خیمه ها بیرون دوید درسته ، اما میگن اومد به داد امام حسین رسید ، نه نه ، راوی میگه زینب از خیمه ها بیرون آمد ، وَ هیَ تُنَادِي وا أُخَيَّاهْ وَ ابْنَ أُخَيَّاهْ ، ای وای برادرم ای وای پسر برادرم ، وا ثَمَرَةَ فُؤادی ، ای میوه‌ی دلم ، وَ جَاءَتْ حَتَّى أَكَبَّتْ عَلَيْهِ ، اومد روی بدن پاره پاره افتاد ، این آقا خودش داغ جوون دیده ، چکرد؟ ، فَأَخَذَ الْحُسَيْنُ ، زیر بازوهای خواهر رو گرفت ، فَرَدَّهَا إِلَى الْفُسْطَاطِ ، زینب رو روانه‌ی خیمه ها کرد ، یه نگاه کرد دید توان نداره ، وَ أَقْبَلَ عَلی فِتیانِه ، برگشت سمت خیمه ها صدا زد يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ ، جوانان بنی هاشم بیایید... اینجا زینب از خیمه ها بیرون آمد راوی میگه من دیدم وَ هيَ تُنادي ، هی به سر می‌زد ، ساعتی نگذشت همون راوی میگه من میدیدم و می‌نوشتم ، یه اتفاقی گودی قتلگاه افتاد ، فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ، میگه یادم نمیره زینب با یه قلب سوخته‌ای با یه صدای محزون و خسته‌ای شروع کرد ناله زدن ، فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق ، دست از بدنش کشیدن همه ایستادن های های براش گریه کردن ، زینب چی گفت؟ ، میگه صدا زد وا مُحمدا، هذا حُسینٌ بِالعَرا مُقَطَّعُ الأعضاء وَ بَناتُک السَّوایا... آی اونایی که جایی برا دردِ دل کردن پیدا نمی‌کنید، آی اونایی که درست تشخیص می‌دید ، میگید درد دارم غصه دارم دلم پره ، میرم به آقام میگم چرا به دیگران بگم... یه جمله‌ای خواهرش گفت ، یه جمله ای گفت عجیبه ، همینطور که نوحه گری می‌کرد، میخوند برای برادرش ، ناله می‌زد ، فرمود بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى ، وقتی سره برادرمو بریدن دلش پُره غصه بود... چی گفت امام حسین ، برگردیم کنار بدن علی...] پاشو بیا با هم بریم خیمه... [همه نوحه بخونن...] پاشو بیا با هم بریم خیمه... [حالا ما باید چی بگیم وقت این منظره رو تماشا میکنیم...] سَیِّدَنَا الغَریب حسین جانم... داری می‌بینی روبروت(۲) میخوای بگی بابا ولی / بسته شده راه گلوت بلند شو عزیزم(۲) با گوشه عبا دارم/ خونو میگیرم از لبت پاشو یه کاری کن علی/ رسیده عمه زینبت بلند شو عزیزم(۲) با یا علی بلند شو باباجون به خیمه‌ها از وسط میدون هرجوری هس عمه رو برگردون گریزِ روضه رفته اونجا که می‌بینه زینب تن صد چاکِ حسینو بی کفن روی خاک سَیِّدَنَا الغَریب حسین جانم... آآآآآی شعیب و صالح و یحیی تو را گریسته اند(۲) چقدر گریه کن کهنه کار داری تو [به ما اجازه دادی این شبا بیاییم برات گریه کنیم ازت ممنونیم ، ما حالیمونه ما می‌فهمیم چقدر داری برامون آقایی میکنی وگرنه من کجا این روضه ها کجا؟ پناهم بده پناه عالمیان پناهم بده ، آقای من...] تو همچو من سر کویت هزارها داری ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد حسییییین...
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_08_MOHARRAM_1401_HEIAT_RAYATALABBAS_AUDIO_5.mp3
20.34M
🎤 "ع" سر ظهره؛ پاشو اذون بگو اذون غروب عمر عمّه‌هارو بیا خورشید! رو خیمه‌ها بتاب نرو؛ یه نگاه کن، اشک دیده‌هارو تو برگ اوّل پاییزی که از اهل حرم می‌ریزی اذون بگو؛ اذون خزون خیمه‌هارو وای! حسرت به دل موندم عزیزم، برا صدات وای! پلکی بزن یک‌بار دیگه برا بابات همه‌ی دشت مسحور عطر تو رو دستام ،شکسته شیشه‌ی گلابم تکّه‌تکّه می‌افته روی خاک کنارش می‌افته اشک مستجابم فدای کاکل خونینت نمی‌تونم بدم تسکینت منو ببخش؛ نمونده برام یه قطره آبم وای! حیف از تو و این رشحه‌های پیغمبری وای! حیف از تو که تفسیر الله‌اکبری دست طوفان، گل‌برگ لاله رو روی داغی زمین، پراکنده پاشو بابا که قاتلت داره به حال منه شکسته می‌خنده ذبیحم‌و ببین، ابراهیم ببین که پای عهد ایستادیم ببین چطور رو دستم داره چشاشو می‌بنده وای! قربانی ما رو نگا کن ای جبرئیل وای! هذا علی اوّل قتیل از نسل خلیل ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Fadaeian_Shab08Moharam1402_02.mp3
11.68M
شیشه‌ی عُمرِ پدر خورد شدی در نَظَرَم سَرِ پیری چه بلایی است که آمد به سَرَم خواستم پَر بِکِشَم سمتِ تو خوردم زمین طرزِ دَر هَم شُدنت چیده همه بال و پَرَم لخته‌ی خون خواهشاً از حَنجَرَش دست بِکِش تا اگر شد فقط این بار بگوید پدرم شِمر با هر وَلَدی گفتن من می‌خندد وَلَدی، ای وَلَدی، ای وَلَدی، ای پسرم تا به حالا نشده پیشِ پدر پا نَشَوی حیف باشد دَمِ آخر نکنی مُفتَخَرَم نیزه مِسمات شد و چنگ به پهلوی تو زد داغِ زهرایی تو شعله زده بر جِگَرَم تیغ‌ها از بدن ریخته پا بردارید بگذارید که از معرکه او را... اکبرم می‌شمارم همه اعضای تو را باز کم است تکه‌ای از تو کجا مانده خودم بی‌خبرم **** به زانو می‌رِسَم پیشَت نفس بالا نمی‌آید به زانو می‌رِسَم پیشَت نفس دیگر نمی‌آید خودت را بَر عَبایَم ریز، از من برنمی‌‌آید تو را گُم کرده‌ام این راه را حتیٰ رِکابَم را علی بابای تو بودن دیگر به من نمی‌آید جوانم دست و پا می‌زد، جوان‌هاشان خندیدند چه کردند این مسلمان‌ها که از کافَر نمی‌آید تو را روی عَبایَم با مُصیبَت جمع کردم (وای علی اکبرم)۲، یارب به این اکبر نمی‌آید سَرِ انگشتهایم را فرو دَر حنجرت کردم چرا این تیغِ مانده در گلویَت دَر نمی‌آید تو داری می‌دهی جان و تماشا می‌کنند پدر هستم، ولی کاری زِدستم بَر نمی‌آید ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️