بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هشتم_محرم_حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
در بغل میگیرمت افسوس دَرهَم میشوی
گاه پیدا میشوی و گاه مبهم میشوی
اینکه بر دوش من عمری بود تابوت تو بود
در عبا میچینم اما زود دَرهَم میشوی
بوسهای حتی تنت را نامرتب میکند
آه با نازی عزیزم نامنظم میشوی
پیش زینب پیش تو دارم خجالت میکشم
وای داری بر سرم خاک دو عالم میشوی
خیمهام را دخترانم را صدایت کُشت کُشت
آبرویم مرهم این چند مَحرم میشوی
روی زین اسب بودی نیزهها پیچاندنت
روی زین از درد دیدم هرطرف خم میشوی
نیزه هم قلبش به حالت سوخت وقتی که دید...
طعمهی یک دشت تیغ و دشنه از دَم میشوی
روی یال اُفتاده بودی اسب راهش را ندید
روی یال اُفتادی و دیدم فقط کم میشوی
قاتلت تا دید وضعم را به حالم گریه کرد
قبل آن گودال داری قتلگاهم میشوی
خوب شد لیلا کنارت نیست هنگام غروب
بر سر سرنیزهای با زور محکم میشوی
(حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هشتم_محرم_حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
دگر بر چهرهی ماهَت قمر بودن نمیآید
به من انگار باباجان پدر بودن نمیآید
خیالش هم نمیکردم که از تو اینقدر ریزد
به قد و قامتِ تو مختصر بودن نمیآید
صدایت سویِ چشمم بُرد به زین خوردم زمین خوردم
که بر این پیرِ تنها بی پسر بودن نمیآید
تورا اینسو و آنسو باد دارد میبَرَد با خود
عزیزِ من به تو مانندِ پَر بودن نمیآید
برای اولین بار است میخندند بر بابا
به من در پیشِ لشکر خونجگر بودن نمیآید
مرا عباس آورد و مرا زینب به خیمه بُرد
به بابایِ غریبت دردِسر بودن نمیآید
بمان ای غیرتی اینجا که بر ناموسِ این خیمه
میانِ قاتلانت در به در بودن نمیآید
عصایم شانهات بود و عصایم بر زمین اُفتاد
به این دستِ شکسته بال و پَر بودن نمیآید
خدایا زحمتِ من را چه بد پاشیدهاند از هم
به تو اصلا به زیر دشنه و تیغ و تبر بودن نمیآید
تو را باید که از دستِ سپاهی جمع سازم آه
زِمن دنبال تیغِ صد نفر بودن نمیآید
سرت را خوب شد نگذاشتم با نیزه برارند
به ما در بینشان دنبال سر بودن نمیآید
(حسن لطفی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هشتم_محرم_حضرت_علی_اکبر_علیهالسلام
به زانو میرسم پیشت نفس دیگر نمیآید
خودت را بر عبایم ریز... از من بر نمیآید
تو را گُم کردهام ... این راه را ... حتی رکابم را
علی ، بابای تو بودن به من دیگر نمیآید
جوانم دست و پا میزد جوانهاشان مرا دیدند
چه کردند این مسلمانها که از کافر نمیآید
تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم ؛ وای
علیِاکبرم یارب به این اکبر نمیآید
سرِ انگشتهایم را فرو در حنجرت کردم
چرا این تیغِ مانده در گلویت در نمیآید
تو داری میدهی جان و تماشا میکنم ای وای
پدر هستم ولی کاری زِ دستم بر نمیآید
عزای بردن تو بود بابا هم اضافه شد
به خیمه بردنِ ماها به این خواهر نمیآید
همینکه کوچه وا کردند فهمیدم از این اوضاع
علیِ زندهای بیرون از آن معبر نمیآید
کمی از پارههایت گُم شده در وسعتِ صحرا
تو را پاشیده صد لشگر به یک لشگر نمیآید
اگر بیرون کشم این تیغ را میپاشی از هم آه
تنی که دوخته نیزه به یک پیکر نمیآید
از اینسو نیزه خوردی و از آنسو نیزه بیرون زد
از اینسو در نمیآید از آنسو در نمیآید
(حسن لطفی)
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
▪️#زمینه ▪️#شب_هشتم_محرم ۱۴۰۲
بمون بگم، واسه تو از داغ جوون بگم
از پیکر غرقِ به خون بگم، بمون بگم
علی چی شد؟ رفتی تا برگردی ولی نشد
دیدم که بین مقتلی چی شد
هلهله کردن، همه غوغا کردن
علیو آخر ارباً اربا کردن
پای عقیلهی بنی هاشم رو
به مجلس نی و شراب وا کردن
من آه کشیدم نمیدونی چی تو این راه کشیدم
چقدر نالهی اُماه کشیدم، من آه کشیدم
من بد شکستم،
تا بیام صد دفعه رو خاک نشستم
داره خون میچکه از روی دستم
من بد شکستم
نیزههای رو تنت دستامو برید
دستامو برید، دستامو برید
قاتلت روی سرم نعره میکشید
من دویدم، حرمله پشتم میدوید
پشتم میدوید، پشتم میدوید
پاشو داداش تورو به قرآن مجید
به همه رو زدم آخر، پاشو
دست به گیسو زدم آخر، پاشو
اومدم تا دم گودال، اما
دیدی زانو زدم آخر
جنگ و جدال شد
دیگه دیدن تو واسم خیال شد
تشنه بودی ولی ذبحت حلال شد
حرمت نذاشتن، لگدا واسه تو صورت نذاشتن
یه دقیقه تورو راحت نذاشتن
سنگایی که میزدن، خورده به سرم
دست من سپر شد و له شد سپرم
این بدن نداره غارت، پاشو
شمر نمیکشی خجالت، پاشو
مادرم اومده گودال، نامرد
بسه این همه جسارت
با یا رب یا رب کشتی مادرو
با مادر مادر کشتی خواهرو
با بیرحمی زد تیر آخرو، حسین جانم
آه ای مادر، من بمیرم
میکشی آه با فرود هر نیزه
من بمیرم، پشت هم زد
رو تنت با سرنیزه
ای حسین جان، ای حسین جان
ای حسین جانم جانم، ای حسین جان
دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که بدونه تشنهلب سر نبره
منو عذاب میده، به من کباب میده
تورو صدا که میزنم، شمر جواب میده
نفسش باز بند اومده، ای زجر زجرش نده
بچه که بترسه، لکنت میگیره
بابامو بده
این سر که چوبش زدی شیشهی عمر منه
پاهاش ترک خورده، چوب فدک خورده
جلو چشای بچهها، خیلی کتک خورده
تنش سیاه، گریه به راه میده
مگه نشناختن تو رو
چشاتو وا کن از خیمه، به گودال اومده زینب
خمیدهتر، چقد مضطر، ولی حال اومده زینب
حسین جانم ...
یکی ته گودال، لباستو پرت کرد
شلوغیِ خیمه، حواستو پرت کرد
عذاب کردنت، منع آب کردنت
شبیه گندم ری آسیاب کردنت
تمومه حسین، رو به رومه حسین
زیر و رو شدی، پشت و رو شدی
چجوری با مادرت رو به رو شدی
بی هوا زدن، با عصا زدن
جلو خواهر تو با کف پا زدن
ای حسین من ...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
Untitled 6.mp3
15.19M
#رجز
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر ع
🎤#سید_رضا_نریمانی
▪️▪️▪️▪️▪️
مؤذن کربلا یوسف آل عبا
امیر و سرور دلیر و دلبر ستون لشکر حسین
خَلقاً و خُلقاً شِبهِ پیمبره علیِ اکبره حسین
شال خود را که بر کمر زد
سمت میدان عقاب پر زد
شیر صفدر علیِ اکبر
چنان که حیدر به درب خیبر زد
به قلب لشکر زد
تیغ ابروش شمشیره ذوالفقاره
مثل حیدر استاده کارزاره
کل میدون از قبل میمنه
تا بعد میسره با یک نگاش زیر و زِبَره
علی اکبر علی اکبر
****
علیٌ المرتضی شهنشه لافتی
امیر عالمه وصی خاتمه شفیع محشره علی
صاحب منبره یک تنه لشکره فاتح خیبره علی
در زمین محشری به پا شد
نوبت جنگ مرتضی شد
کل میدان شده هراسان
که شیر غُران ابوتراب
آمد چه با شتاب آمد
دست حیدر بازوی کردگاره
خشم حیدر پایان کارزاره
جنگ خندق واصل شد به دَرَک
عمر ابن عبدود حیدر وقتی که به معرکه زد
علی اکبر علی اکبر
****
صلابت مصطفی شجاعت مرتضی
نور وجودش بخشش و جودش رسیده از مجتبی
قدرت و عزمشه شیوه ی رزمشه شبیه خون خدا
با تَشَر سمت لشکر آمد
بانگ اَینَ المَفَر بر آمد
زد رجزخوان به قلب میدان
شبیه طوفان اَنَا ابنُ پیغمبر علیٌ الاکبر
لشکری رو کشته با یک اشاره
تا نقابو از چهره بر میداره
ضرب دستش مثل یه صاعقه
بر قلب دشمنه یک ضربه کافیه بزنه
علی اکبر علی اکبر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
#روضه #شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲ #حاج_میثم_مطیعی
گفتم علی اکبرو/ دیدم جدا شدن حروف
روضه همین یه مصرعه/ فَقَطَّعوهُ بِالسُّیوف
اربا اربا
[با هر ضربه باباش میگفت آی پسرم ، با هر ضربه عمهاش میگفت ای وای برادرم...]
حسین تماشا میکنه
[باباهای که جوون از دست دادن میفهمن...]
حسین تماشا میکنه / زدن زمین امیدشو
داره میبینه روی خاک / اون قامت رشیدشو
اربا اربا
این همه شمشیر به تنش خوردن
چی به سر این بدن آوردن
[آی غیرتیا...]
اشک آقامونو درآوردن
حسین تنِ علی رو جمع کرده
قدش خمه چشاش پر از درده
حیرونه که چجوری برگرده
[آآآآآی ، بعضی از روضه خونا میگن اینجا زینب از خیمه ها بیرون دوید درسته ، اما میگن اومد به داد امام حسین رسید ، نه نه ، راوی میگه زینب از خیمه ها بیرون آمد ، وَ هیَ تُنَادِي وا أُخَيَّاهْ وَ ابْنَ أُخَيَّاهْ ، ای وای برادرم ای وای پسر برادرم ، وا ثَمَرَةَ فُؤادی ، ای میوهی دلم ، وَ جَاءَتْ حَتَّى أَكَبَّتْ عَلَيْهِ ، اومد روی بدن پاره پاره افتاد ، این آقا خودش داغ جوون دیده ، چکرد؟ ، فَأَخَذَ الْحُسَيْنُ ، زیر بازوهای خواهر رو گرفت ، فَرَدَّهَا إِلَى الْفُسْطَاطِ ، زینب رو روانهی خیمه ها کرد ، یه نگاه کرد دید توان نداره ، وَ أَقْبَلَ عَلی فِتیانِه ، برگشت سمت خیمه ها صدا زد يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ ، جوانان بنی هاشم بیایید...
اینجا زینب از خیمه ها بیرون آمد راوی میگه من دیدم وَ هيَ تُنادي ، هی به سر میزد ، ساعتی نگذشت همون راوی میگه من میدیدم و مینوشتم ، یه اتفاقی گودی قتلگاه افتاد ، فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ، میگه یادم نمیره زینب با یه قلب سوختهای با یه صدای محزون و خستهای شروع کرد ناله زدن ، فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق ، دست از بدنش کشیدن همه ایستادن های های براش گریه کردن ، زینب چی گفت؟ ، میگه صدا زد وا مُحمدا، هذا حُسینٌ بِالعَرا مُقَطَّعُ الأعضاء وَ بَناتُک السَّوایا...
آی اونایی که جایی برا دردِ دل کردن پیدا نمیکنید، آی اونایی که درست تشخیص میدید ، میگید درد دارم غصه دارم دلم پره ، میرم به آقام میگم چرا به دیگران بگم...
یه جملهای خواهرش گفت ، یه جمله ای گفت عجیبه ، همینطور که نوحه گری میکرد، میخوند برای برادرش ، ناله میزد ، فرمود بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى ، وقتی سره برادرمو بریدن دلش پُره غصه بود...
چی گفت امام حسین ، برگردیم کنار بدن علی...]
پاشو بیا با هم بریم خیمه...
[همه نوحه بخونن...]
پاشو بیا با هم بریم خیمه...
[حالا ما باید چی بگیم وقت این منظره رو تماشا میکنیم...]
سَیِّدَنَا الغَریب حسین جانم...
داری میبینی روبروت(۲)
میخوای بگی بابا ولی / بسته شده راه گلوت
بلند شو عزیزم(۲)
با گوشه عبا دارم/ خونو میگیرم از لبت
پاشو یه کاری کن علی/ رسیده عمه زینبت
بلند شو عزیزم(۲)
با یا علی بلند شو باباجون
به خیمهها از وسط میدون
هرجوری هس عمه رو برگردون
گریزِ روضه رفته اونجا که
میبینه زینب تن صد چاکِ
حسینو بی کفن روی خاک
سَیِّدَنَا الغَریب حسین جانم...
آآآآآی
شعیب و صالح و یحیی تو را گریسته اند(۲)
چقدر گریه کن کهنه کار داری تو
[به ما اجازه دادی این شبا بیاییم برات گریه کنیم ازت ممنونیم ، ما حالیمونه ما میفهمیم چقدر داری برامون آقایی میکنی وگرنه من کجا این روضه ها کجا؟ پناهم بده پناه عالمیان پناهم بده ، آقای من...]
تو همچو من سر کویت هزارها داری
ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد
حسییییین...
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_08_MOHARRAM_1401_HEIAT_RAYATALABBAS_AUDIO_5.mp3
20.34M
#زمینه
#شب_هشتم_محرم
🎤#حاج_محمود_کریمی
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۱
#هیئت_رایة_العباس "ع"
سر ظهره؛ پاشو اذون بگو
اذون غروب عمر عمّههارو
بیا خورشید! رو خیمهها بتاب
نرو؛ یه نگاه کن، اشک دیدههارو
تو برگ اوّل پاییزی
که از اهل حرم میریزی
اذون بگو؛ اذون خزون خیمههارو
وای! حسرت به دل موندم عزیزم، برا صدات
وای! پلکی بزن یکبار دیگه برا بابات
همهی دشت مسحور عطر تو
رو دستام ،شکسته شیشهی گلابم
تکّهتکّه میافته روی خاک
کنارش میافته اشک مستجابم
فدای کاکل خونینت
نمیتونم بدم تسکینت
منو ببخش؛ نمونده برام یه قطره آبم
وای! حیف از تو و این رشحههای پیغمبری
وای! حیف از تو که تفسیر اللهاکبری
دست طوفان، گلبرگ لاله رو
روی داغی زمین، پراکنده
پاشو بابا که قاتلت داره
به حال منه شکسته میخنده
ذبیحمو ببین، ابراهیم
ببین که پای عهد ایستادیم
ببین چطور رو دستم داره چشاشو میبنده
وای! قربانی ما رو نگا کن ای جبرئیل
وای! هذا علی اوّل قتیل از نسل خلیل
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
Fadaeian_Shab08Moharam1402_02.mp3
11.68M
#روضه
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_سید_رضا_نریمانی
شیشهی عُمرِ پدر خورد شدی در نَظَرَم
سَرِ پیری چه بلایی است که آمد به سَرَم
خواستم پَر بِکِشَم سمتِ تو خوردم زمین
طرزِ دَر هَم شُدنت چیده همه بال و پَرَم
لختهی خون خواهشاً از حَنجَرَش دست بِکِش
تا اگر شد فقط این بار بگوید پدرم
شِمر با هر وَلَدی گفتن من میخندد
وَلَدی، ای وَلَدی، ای وَلَدی، ای پسرم
تا به حالا نشده پیشِ پدر پا نَشَوی
حیف باشد دَمِ آخر نکنی مُفتَخَرَم
نیزه مِسمات شد و چنگ به پهلوی تو زد
داغِ زهرایی تو شعله زده بر جِگَرَم
تیغها از بدن ریخته پا بردارید
بگذارید که از معرکه او را...
اکبرم میشمارم همه اعضای تو را باز کم است
تکهای از تو کجا مانده خودم بیخبرم
****
به زانو میرِسَم پیشَت نفس بالا نمیآید
به زانو میرِسَم پیشَت نفس دیگر نمیآید
خودت را بَر عَبایَم ریز، از من برنمیآید
تو را گُم کردهام این راه را حتیٰ رِکابَم را
علی بابای تو بودن دیگر به من نمیآید
جوانم دست و پا میزد، جوانهاشان خندیدند
چه کردند این مسلمانها که از کافَر نمیآید
تو را روی عَبایَم با مُصیبَت جمع کردم
(وای علی اکبرم)۲، یارب به این اکبر نمیآید
سَرِ انگشتهایم را فرو دَر حنجرت کردم
چرا این تیغِ مانده در گلویَت دَر نمیآید
تو داری میدهی جان و تماشا میکنند
پدر هستم، ولی کاری زِدستم بَر نمیآید
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
4_5818869770484713128.mp3
7.09M
روضه حضرت علی اکبر
حجت الاسلام میرزا محمدی
مبلغان پیشرفت(💠سطح تکمیلی۲)
روضه حضرت علی اکبر حجت الاسلام میرزا محمدی
🕊﷽🕊
🏴#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
🏁#آقای_میرزامحمدی
🏴#دفتری_علی_اکبر ع
🏁#ملاعباس_چاوش
⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ...
جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند...
حالا که حال خوبی داری میگم....
⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی...
هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ...
این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا..
خسته ، گرسنه، تشنه...
همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم...
،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره....
با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست...
♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید
شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ...
یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید...
⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود..
رحمت خدا بر این ناله ها...
وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ...
فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،،
اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند ..
بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،،
نگران برزخ و قیامتم هم هستم..
با همون خستگی اومد وارد حرم شد..
✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم ..
دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد..
عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد...
💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ...
هم سفرات هم بیدار کن ..
گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون..
همه رو بیدار کرد..
ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم..
🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید ..
🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید...
🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ...
چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه...
تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد ..
💔#آی_حسین...
چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟
📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ...
اما دید رمقی به زانوهاش نمونده..
دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره...
هی صدا میزنه: وا ولدا ...
عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ...
وقتی اومد کنار بدن علی اکبر
فبکی بکاءا عالیا
دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه
♻️#حسین....
🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆
1402050304.mp3
12.36M
#زمزمه
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
🎤#حاج_محمد_رضا_طاهری
من پیر مرد با دنیای درد
با زانو نشستم علی رو بروت
نگام کن علی صدام کن علی
دارم لخته خون میکشم از گلوت
صبوری دارم با غمت میکنم
نگاه به تن مبهمت میکنم
نگاه کن با عباس نشستم زمین
دارم از رو خاکا جمت میکنم
وای از ماتمت خودم دیدمت
شدی دست به دست روی سر نیزه ها
دلم پر غم تنت که کم
چطوری بچینم به روی عبا
مگه دیگه داری ما سختر ازاین
پاشو حال وروز بابات وببین
میخوام که تو آغوش بگیرم تورو
ولی باز میریزی به روی زمین
➖➖➖➖➖➖➖➖
4_5911292888259497822(1).mp3
10.08M
#واحد
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
🎤#حاج_محمد_رضا_بذری
چی شد قد بلند تو اون ابروی کمند تو
کنار هم جمع میکنم دوباره بند به بندتو
اگه میشه به مویی بند شو
جای زمین خوردن بلند شو
دستو میگیرم پا میفته
یه چیزی رو خاکا میفته
میخوای بلندشی ولی نمیشه
این علی دیگه اون علی نمیشه
◾️◾️◾️◾️
افتادی بی سپر شدی چند تا علی اکبر شدی
نیزه روی نیزه زدن پهلو شکسته تر شدی
داشتم به مادرم میگفتم
امروز چقدر یادش میفتم
باز پیش من جوون زمین خورد
صورت غرق خون زمین خورد
میخوای صدام کنی ولی نمیشه
این علی دیگه اون علی نمیشه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
Shab08Moharram1402[03].mp3
13.56M
#زمینه
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_مهدی_حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
جوونمو ازم گرفتن واللهِ
امونمو ازم گرفتن همراهِ
تو جونمو ازم گرفتن
بلند گریه میکنم تو این بگو بخند گریه میکنم
چشمتو روم نبند گریه میکنم گریه میکنم
چقدر علی میبینم سراسر این صحرا
کم و زیادت کردن شدی تو ارباً اربا
****
شبه پیمبرم بلندشو خورشیدم
مؤذن حرم بلندشو امیدم
رسیده خواهرم بلندشو
ببین بار اوله عقیلة العرب بین مقتله
میاد مقابل شمر و حرمله
میوه ی قلبم پاشو که از غمت گریونیم
غیرت اعظم پاشو عمه رو برگردونیم
➖➖➖➖➖➖➖
Shab08Moharram1402[08].mp3
19.23M
#زمینه
#شب_هشتم_محرم_۱۴۰۲
#حاج_مهدی_حسینی
▪️▪️▪️▪️▪️
الله اکبر به علی رو کرده لشکر به علی
میمنه را بهم زده با هر ضربه علی
ای تجلای پدر ای تمنای قمر ماه تابان سحر
گیسویت باز به رقص آمد و با خود گفتم
ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بَشر رَبُهُ فیهِ تَجَلی وَ ظَهَر
مشعل نور رُخَش شمر و قمر
ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بَشر
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علیِ اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
****
الله اکبر به علی تابیده حیدر به علی
بی خودی نیست اگه میگن پیمبر به علی
سخنت دُر و گوهر سرو رعنای پدر خجل از روت قمر
دیدم آیینه ی روی تو و با خود گفتم
ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بَشر رَبُهُ فیهِ تَجَلی وَ ظَهَر
مشعل نور رُخَش شمر و قمر
ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بَشر
قدش چه سرو بلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
Rozeh Ali Kbar.mp3
4.07M
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخواستی عجیب از خدا در آخرین لحظات عمر...
🔰 برشی از سخنرانی حجت_الاسلام_راجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه صدای حضرت رقیه از خرابه به کاخ یزید رسید؟
🔰 برشی از سخنرانی حجت_الاسلام_راجی به مناسبت سالروز شهادت حضرت رقیه سلاماللهعلیها