eitaa logo
کانال رسمی حسینیه اندیشه
1.3هزار دنبال‌کننده
197 عکس
51 ویدیو
152 فایل
بیش از پنجاه سال پژوهش برای «انقلاب فرهنگی»؛ بستر تحقق «تمدن نوین اسلامی» ✔️آدرس وب سایت: http://hosseiniehandisheh.ir ✅ ارتباط با مدیر کانال: @azn1360
مشاهده در ایتا
دانلود
"┄┅═✧❁ ❁✧═┅┄" فرقی نمی‌کند که «بیست و چند سال» بعد از هجرت پیامبر و در «مدینه» باشد یا سال «دویست و پنجاه و چند قمری» و در «سامرّاء». فرقی نمی‌کند که آن صدای خشن، نرم شود و هی بگوید «لولا علیٌ لهلک ...» یا آن گردنِ کلفت، کج شود و ناله کند: «أدرک دین جدّک ...». فرقی نمی‌کند؛ چون نطفه‌ی نفاق را با افتضاح و رسوایی بسته‌اند: وقتی امّت به نزدیکی پرتگاه برسد و حاکمیت در چند قدمی سقوط قرار بگیرد، فقط امام و مؤمنین به او هستند که می‌دانند چطور باید از این مهلکه‌ها عبور کنند. در همچین وضعیتی حتی ائمّه‌ی نفاق هم ناچار می‌شوند تمام فریب‌های خود را کنار بگذارند و از بزرگترین دشمن خود کمک بخواهند و با نمایش استیصال و انفعال خودشان، پرده را از روی خورشیدی کنار بزنند که همیشه می‌خواستند پشت ابرِ انکار و عناد بماند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• خلیفه‌ی عباسی هم چاره‌ای جز این نداشت. وسط آن خشکسالی وحشتناک که گردش اموال دربار و سودهای کلان خزانه را تهدید می‌کرد، تمامیت قدرت و هویت حکومتش هم به رعشه افتاده بود. مساله فقط این نبود که مسلمین سه روز برای نماز باران به بیرون شهر رفته بودند و دریغ از یک چکّه از آسمان که به اهل‌زمین آبرو بدهد. اوضاع وقتی به هم ریخت که در روز چهارم، اسقف نصاری پیروانش را جمع کرد و به بیرون شهر رفت و دعای باران خواند و هنوز از جایش تکان نخورده بود که سامرّا خیس ِ خیس شد. باورها به شدت و سرعت همان باران وا رفت و ریسمان‌های ایمان طوری ول شد که ولوله به پایتخت امپراطوری مسلمین افتاد. بدتر این‌که روز پنجم مسلمان‌ها دوباره از شهر خارج شدند و نماز استسقاء خواندند و امید داشتند که «خدا امّت محمّد را در برابر منکرین پیامبرش بی‌آبرو نمی‌کند» اما باز هم بی‌آبرو شدند. بعد هم خبر رسید که روز ششم نصاری دوباره خواهند آمد تا کار را تمام کنند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• همان جا بود که خلیفه‌ی عباسی دستور داد زندانی بزرگ از زندان بیرون آورده شود. گزارشی از حال خلیفه در وقت دیدار با حضرت نرسیده؛ اما وقتی پایه‌های قدرت یک دنیاپرست ــ که از قضا بر نبوّت محمّد تکیه کرده و مردم را با ادعای خلافت او فریب داده ــ به لزره بیفتد، حتماً بدنش هم به رعشه افتاده و زبانش لکنت گرفته و گردن کج کرده تا تنها نواده‌ی محمدّ، یوسف‌وار به میدان بیاید و امپراطوری فرعونی‌ش را از خشکسالیِ تردید و شکّ و کفر نجات دهد. حالت خلیفه شاید حدسی و تخمینی باشد اما جمله‌ای را که برای این التماس انتخاب کرده، به دقّت برای‌مان ثبت کرده‌اند: «أدرک دین جدّک یا ابامحمّد... به داد دین جدّت برس یا ؛ آیین محمد را دریاب» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• روز ششم وقتی نصاری پشت سر کشیش‌شان آمدند تا کار امّت پیامبر را تمام کنند، همان موقعی که اسقف دستش را به سمت آسمان بلند کرد تا دعا بخواند و با آمدن باران، ایمان مردم را بشورد و ببرد، بود که به یکی از غلامانش گفت: «برو و آنچه در دست راست اوست، از او بگیر.» هنوز آن استخوان سیاه‌رنگ در دست غلام آرام نگرفته بود که ابامحمد رو به اسقف کرد: «حالا باران بخواه» اما هرچقدر اسقف دعاهایش را تکرار کرد، ابرها بیشتر پراکنده شدند. مردم صدای گرم حضرت عسکری را شنیدند که: «باید استخوان پیامبری باشد. خاک از روی استخوان هیچ پیامبری کنار نمی‌رود مگر این‌که باران ببارد.» حالا دیگر آسمان صاف شده بود. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ....علما و اُمرای اهل‌سنت دیگر کم آورده بودند. با این‌که ابرقدرت جهانی به حساب می‌آمدند و به نام دفاع از اسلام و مرزهای مسلمین، حتی پایتخت روم شرقی را فتح کرده بودند، زورشان به غربِ مدرن‌شده نمی‌رسید. عثمانی فروپاشید و سرزمین‌هایش به پنجاه کشور تجزیه شد و رعیت مسلمانش زیر چکمه اشغالگران فرانسوی و انگلیسی و... له می‌شدند. کفّار به سطحی از کارآمدیِ عینی رسیده‌ بودند که شوکت امپراطوری اسلامی فروریخت و نخبگان‌شان یقین کردند که زندگی همانی است که اغیار برای‌شان تعریف کرده‌اند و تدارک دیده‌اند. اینجا بود که نوّاب عام حضرت عسکری و فرزندش قیام کردند و پرچم دفاع از اسلام را از منافقین پس گرفتند و با انقلاب اسلامی، قدرت علوی و حسینی را در برابر جاهلیت مدرن به رخ کشیدند. قدرت همیشه مشتری دارد. پس زبان حال اهل‌سنّت تغییر کرد و نداهای منصف‌های‌شان برای دفاع از هویت اسلامی، به سمت زعمای شیعه برگشت و تاریخ تکرار شد: «أدرک دین جدّک...» ادامه...👇👇👇 ✅ @HossiniehAndisheh
••─━⊱✦صفحه دوم✦⊰━─•• ...چون دیروز دیدند که گُرده‌ی کفّار را در همان «جزیره‌ی ثبات»ی که برای خودشان ساخته بودند، شکست و امروز می بینند که ، میدان مبارزه را از فکّه و شلمچه و شرهانی، به نوار غزّه و کرانه‌ی باختری و مزارع شبعا و بلندی‌های جولان و دشت‌های آمرلی و تکریت و خیابان‌های صنعاء و صعده و کوچه‌های منامه و ستره و پس‌کوچه‌های قطیف و عوامیه و حسینیه‌های زاریا و کراچی کشانده. قدرت نوّاب عامّ شما طوری خرخره‌ی کفر را فشار داده و مسلمین را به انقلاب اسلامی امیدوار کرده که برگ اصلی را رو کرده‌اند و مهمترین نقطه قوت‌شان را _ اقتصاد را _ روی میز گذاشته‌اند و با «تقسیم کار جهانی» و «مشارکت در زنجیره ارزش» و «تولید مبتنی بر های‌تِک» می‌خواهند ما را به ورشکستگی بکشانند. «پیچیدگیِ جنگ اقتصادی» به همان اندازه‌ی «پیچیدگی ِ عشق اهل‌دنیا به لذت‌های‌شان» است.... دعوا به جاهای حساسی رسیده... أدرک دین جدّک یا ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• این *ادرک دین جدّک یا ابامحمّد* و ماجرای قبل و بعدش را مدیون «ابن شهرآشوب» هستیم که با کتاب «مناقب آل ابی‌طالب» ش، به افتخاری برای مازنی‌ها تبدیل شده است. امیدوارم امروز صله‌ی بی‌نظیری از دستان مهربان ابامحمّد دشت کند. ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @HossiniehAndisheh