فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عروسک قارچ و قورباغه 😭
دفترچه خاطرات گمشده :)
از همشون متنفرم! متنفر . سریع بلند میشم میخوام فرار کنم چون چاره ی دیگه هم ندارم . به جز فرار کرد
بغلم میشینه منکه دیگه گریه نمیکنم مثل یه درمونده ی بی خاصیت میگم اره .
ولی چشمام پف کرده . خودش میتونه بفهمه که الان واقعا چجوریم . هاول نگاهی به جعبه میندازه و میگه
تلسکوپه؟ -اره میخواستم بهت نشونش بدم! من بردم ولی فکر نکنم دیگه ارزشی داشته باشه .
-معلومه که ارزش داره . پاشو بریم کتابخونه .
دستمو میگره بلند میشم . جعبرو بر میداره و میریم سمت کتابخونه . در کتابخونرو باز میکنه میریم داخل تلسکوپ رو روی میز میذاره منم رو صندلی بغل میز میشنم اونم رو به روی من میشه . قیچی روی میز رو بر میداره و جعبرو باز میکنه . اونقدرام که فکر میکردم اسیب ندیده! چون قطعاتش تقریبا جدا بودن.
دوباره خوشحال میشم. هاول قطعاتشو بر میداره و برسی میکنه . میپرسم -خب ؟ وضعش واقعا داغونه نه ؟
-نه دو سه جاش یکم خراب شده ولی برات درستش میکنم .
ذوق میکنم بلند میگم -واقعا! میتونی؟
- معلومه! . از رو صندلی بلند میمش و میپرم بغلش . -مرسیییییییی کمی مکث میکنه و بعد اونم منو بغل میکنه بعد میان عقبو میپرسم . -از کجا فهمیدی من اونجام ؟
-نمیدونم . اول میخواستم بیام پیشت تا بفهمم ازمون چیشده ولی یکم وایسادم ولی بعد یه حسی بهم گفت تو راهی برای همین اومدم و اونارو دیدم . اونا چیکارت داشتن ؟
-ناراحت شدن که من بردم!
-پس حسودن -اونا عوضین فقط همین
-صدرصد! انتظار نداشتم چیزی بگه یهو خندم میگیره و میزنم زیر خنده! اونم همینطور من رو نگاه میکنه . بعد لبخندی میزنم و میگم -ممنونم!
-چرا ؟ -چون همیشه نجاتم میدی!
اونم لبخندی میزنه ؛ امروز خیلی عجیب شده . یعنی جدیدا،
اون خیلی ریکشن نشون میده و نسبت به دو سه سال قبل بیشتر حرف میزنه .
از تو کشو یه سری ابزار بر میداره و شروع میکنه به درست کردن .
#Raz_Daftarcheh part : 43
و آسمانی سرمه ای که انگار نقاش؛ چند قطره رنگ بنفش رو اشتباهی روی بومش چکیده و همین باعث زیبایی خاص این نقاشی شده اشتباهی زیبا فقط از برخی شب ها پیش میاد شبتون خوش :)
و آسمانی سرمه ای که انگار نقاش؛ چند قطره رنگ بنفش رو اشتباهی روی بومش چکیده و همین باعث زیبایی خاص این نقاشی شده اشتباهی زیبا فقط از برخی شب ها پیش میاد شبتون خوش :)