بدیِ تموم شدنِ دوران تحصیل اینه که دیگه اون حسی که موقع خرید لوازم تحریر داشتی و نمیتونی حس کنی.
هدایت شده از نادیو
خدایا تو هروقت بخوای سوپرایزم کنی من آمادم رودروایسی نکنیا.
حسم به حرم رفتن یه مهمونی دو نفرهس که میخوام به صاحبخونه هرچی دارم و ندارم بگم و زل بزنم تو چشماش [که گنبده باشه] و تو آغوشش [که گوهرشاد باشه] گریه کنم، و هرچقدر تنها تر باشم راحتترم. اینو خیلی وقته فهمیدم، هیچوقت نتونستم وقتی کسی تو حرم کنارم بود راحت باشم و حرف دلم و هرچند تو دلم، بزنم.
فیالبداهه.
شما نمیدونید، ولی یهویی اومدنِ یکی به پیوی خیلی لذتبخشه.شبخیر.
فکر میکنید عاچق شدم؟
اره شدم.😔