eitaa logo
🎀پِرَنسِــ👑ــس🎀
431 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
638 ویدیو
35 فایل
رمان فعلے : # 💗 روزانه دو پارت درکانال قرار میگیره💌 کپے بدون ذکرلینک کانال و منبع حرام☺🌙 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . #ترک_‌کانال 💕💛💙💜💚💕💛💙💜💚💕
مشاهده در ایتا
دانلود
-🥀🌙- •تقویت و افزایش رشد مو •🌸 حنا یکی از بهترین مواد طبیعی برای تقویت فولیکول های مو و افزایش رشد مو سر میباشد-🧡💆🏻‍♀️- حجم دهنده طبیعی مو حنا حاوی مقادیر بالای آب و مواد است و به عنوان یک حجم دهنده طبیعی مو عمل کرده و باعث براق درخشان شدن موی سر میشود-💇🏻‍♀️🍃- ━━━ ━━ ━ ✿•✿ ━ ━━ ━━━
-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•- ••گس گیرل(گرل) [Guess Girl]: ••: وملایمُ دلنشین🍩 🔮یکی از ادکلن های دخترونه و جذاب که رایحه ای ملایم و شیرین داره و برای دخترایی که میخوان سرشار از انرژی باشن خیلی مناسبه،رایحه های به کار رفته در این ادکلن از توت فرنگی،خربزه،ترنج،سوسن واقاقیا و ارکیدس و وانیل و فصل پیشنهادی برای استفاده این عطر بهارِ[🌸]➺ -- -- -- -- -- -- - -- -- --
۳۲-۴ . +:حالا چی داری می پزی؟ _:قرمه سبزی واسه سحری ، زرشک پلو که مسیح خیلی دوست داره واسه افطار با سوپ +:اوه چه خبره حالا؟ _:خبری نیست ، فقط مسیح خیلی سختشه این روزا... +:مگه اونم... و سریع حرفش را قورت می دهد. نگاهش می کنم و لبخند می زنم. فاطمه گناهی ندارد چون مسیح را خوب نمی شناسد. نمی داند که همسرم برای تنها نبودن من ، نصفه شب بلند می شود و سحری می خورد. و عصرها خودش را می رساند که با من روزه دار هم سفره شود و افطار کند! از مانی شنیده ام که روزها در شرکت ، هیچ چیز نمی خورد ... فقط به خاطر اینکه من روزه ام. فاطمه بحث را عوض می کند:راستی گفتم واسه داداش محمدحسنم رفتیم خواستگاری؟ _:جدی؟نگفته بودی.. +:آره، عروس رو می شناسی... فرشته رو که یادته؟ صدای زنگ موبایلم می آید،(ببخشید) می گویم و به شماره ی ناشناس روی صفحه خیره می شوم. _:بله؟ صدای مردانه ای از پشت خط می گوید:سلام خانم نیایش، احوال شما ؟ خوب هستید ؟ نگاه از فاطمه می گیرم:متاسفانه به جا نیاوردم. +:بهروز هستم ، شایان بهروز.. و قبل از اینکه ذهنم استنتاج کند ، صدا دوباره می گوید: +:مدیرعامل کارخونه .. به جا آوردید؟ نفس عمیقی می کشم:بله آقای مهندس.. بفرمایید.. در خدمتم +:راستش خانم نیایش ، موضوعی هست که باید باهاتون در میون بذارم. کلافه چشم هایم را می بندم:متاسفانه آقای بهروز من شرایط شرکت در جلسات هیئت مدیره رو ندارم و مهندس مقدم به نمایندگی من در جلسات حضور دارند. +:موضوع خیلی مهمیه خانم ، و مربوط به هیئت مدیره نیست. _:متوجه نمی شم.. مگه موضوع مهمی هست که به هیئت مدیره ربط نداشته باشه؟ انگار لبخند شاید هم پوزخند می زند +:مربوط به کارخونه است و دوباره تاکید می کنم ، خیلی مهمه.. نفسم را با حرص بیرون می دهم:بسیار خب با آرامش می گوید:پس من آدرس و زمان رو براتون ارسال می کنم. .
۳۲-۵ . بعد از خداحافظی رو به چشمان منتظر فاطمه می گویم:واقعا حوصله ی این یکی رو ندارم.. بلند می شوم و از اتاق پاکت کادو را می آورم:آها تا یادم نرفته سوغاتیت رو بدم. فاطمه ذوق می کند:وای نیکی دستت درد نکنه،چرا زحمت کشیدی؟ لبخندم را جمع می کنم:این لوس بازیا چیه؟ اون جعبه کوچیکه واسه مامانته ، تسبیح هم واسه بابات. با کنجکاوی می گوید:پس من چی؟ سرم را کج می کنم:جعبه قرمزه واسه توعه. با لحن بچگانه تشکر می کند : مرسی نیکی قشنگ و خوش سلیقه ام. و گردنبند فیروزه ای که برایش گرفته ام با دست جلوی گردنش می گیرد:خیلی خوبه.. دوست دارم نیکی جونم سرم را پایین می اندازم و ابعاد جعبه ی کوچک بین دستانم را می سنجم. نفس عمیقی می کشم و انگشتر عقیق را از داخل جعبه درمی آورم و جلوی فاطمه می گیرم. فاطمه با تعجب نگاهی به انگشتر و من می اندازد:این چیه؟ انگشتر را از دستم می گیرد و با دقت برانداز می کند:وای چقدر خوشگله نیکی... جای محسن خالی ، عاشق انگشتر و نگین عقیقه.. برا کی خریدیش؟ باز هم نفس عمیقی می کشم:همیشه آرزوم بود واسه بابا بخرم ، ولی وقتی پشت ویترین دیدمش ، ناخودآگاه تو دست مسیح تصورش کردم. فاطمه روی نگین و حکاکیش دست می کشد:خیلی قشنگه ، اگه مردونه نبود می گفتم بدیش به من! انگشتر را روی میز می گذارد:می خوای بدی بهش؟ نگاهی به ذکر (یاحسین)حکاکی شده روی نگین سرخ عقیق یمانی می کنم و نگاهی به چشمان منتظر فاطمه:به نظرت دستش می کنه؟ فاطمه یکی از ابروهایش را بالا می دهد:اگه تو بخوای به نظرم آره ، ولی فکر نکنم خودش خوشش بیاد.. سرتکان می دهم:آره فکر کنم بیخودی خریدمش سعی می کنم با شوخی التهاب درونم را پنهان کنم:شایدم به عنوان مادربزرگ عروس ، سرسفره ی عقد بدمش به شوهر تو.. فاطمه می خندد:به نظرت امکان پذیره که مادربزرگ عروس باشی؟ شانه بالا می اندازم:چرا که نه وقتی تو ندیده و نشناخته همه ی خواستگارات رو رد می کنی ، بعید نیست روز عروسیت من هم سن مادربزرگ ها به نظر برسم. اخم می کند: قبلا گفتم که ، هیچ کدوم اونی که می خوام نیستن.. لب هایم را جمع می کنم، قصد دارم بحث را به سمت عمووحید بکشانم که صفحه ی موبایلم روشن می شود. بهروز پیامک فرستاده ، آدرس کافه ای در غرب و بعد (سلام فردا یازده صبح منتظرتون هستم) رو به فاطمه می گویم:چرا من باید با مدیرعامل کارخونه تو یه کافه قرارملاقات ترتیب بدم؟ موبایل را چنگ می زنم و شماره اش را می گیرم، بعد از دو بوق جواب می دهد:بله خانم نیایش باآرامش و طمانینه می گویم: :آقای مهندس ، فرمودید موضوع در مورد کارخونه است ، من لزومی نمی بینم شما رو جای دیگه ای جز کارخونه ملاقات کنم. البته بهتر بود از فعل ماضی استفاده می کردم ، چون دیگه به هیچ عنوان قصد ندارم بشنوم چی می خواید بگید. اگه مسئله ی حیاتی ای بود لطفا با وکیلم آقای مهرافزون یا مهندس مقدم درمیون بذارید..خدانگه دار به فاطمه نگاه می کنم:قاطع بودم؟ چاقوی آشپزخانه را برمی دارد ، سر تکان می دهد و با ناامیدی می گوید:خیلی ترسناکی... . 🎀ادامہ دارد.🎀 نویسنــ✒️ـــده: نظـــ‌فاطمہ‌ــــرے 🚫هرگونہ ڪپےبردارے بدون ذڪرـمنبع و نام نویسنده،پیگرد الہے دارد.🚫 .
۳۳-۱ . ﷽ . *نیکی* . فاطمه چادرش را سر می کند . می گویم:صبر کن افطار بخور بعد برو کش چادر ساده اش را دور سرش تنظیم می کند:نه قربونت ، باید برم خونه.... قراره با داداش محسن شب بریم خونه ی مادربزرگ صدای آیفون می آید. به سمت در می روم. فاطمه از پشت سر می گوید:منتظر کسی هستی؟ سر تکان می دهم و به مستطیل آیفون خیره می شوم. در نگاه اول نمی شناسمش. کمی که دقت می کنم ، ناباورانه به فاطمه خیره می شوم و گوشی آیفون را برمی دارم:بله؟ خودش است. حاج خانوم! مادر سیاوش... سرش را کمی جلو می آورد:سلام نیکی جان ، مهمون ناخونده نمی خوای؟ _:بفرمایید بالا ، طبقه ی هفتم دکمه ی در را می زنم و به طرف فاطمه برمی گردم. می پرسد:کی بود؟ لب پایینم را می گزم:مامان آقاسیاوش چشم های فاطمه گرد می شود و با عجله کیفش را برمی دارد:تا فضولی مجبورم نکرده بمونم ، باید سریع از این جا دور بشم. شب زنگ می زنم ازت می پرسم چی شد،مفصل باید توضیح بدی ها دستش را می گیرم:نرو دیگه فاطمه یک طرف صورتم را می بوسد:خیلی دلم می خواد بمونم ولی محسن می کشدم.. خوش بگذره ، خدافز خم می شود که کفش هایش را می پوشد . دستی به لباس و موهایم می کشم و با تردید می پرسم:خوبم من؟ بلند می شود:تو همیشه خوبی قربونت برم.. چادر رنگی ام را روی سر می اندازم و در را باز می کنم. فاطمه می خواهد از خانه بیرون برود که انگار چیزی یادش افتاده برمی گردد:یه روز بیا خونمون ، مامان ازت شاکی بود که چرا نمیای و اینا.. لبخند می زنم:چشم در آسانسور باز می شود و حاج خانم ، موقر به سمتمان گام برمی دارد. در سلام دادن پیش دستی می کنم:سلام ، خیلی خوش اومدید. حاج خانم با متانت و خوش رویی همیشگی اش دستم را می گیرد:سلام دخترم ، مشتاق دیدار... لبخند می زنم:منم همینطور، خیلی وقته که ندیدمتون و با دست آزادم فاطمه را نشان می دهم:معرفی می کنم ، فاطمه خانم هستن ، دوستم حاج خانم بامهربانی دست فاطمه را می فشارد:خیلی خوشبختم. من بدموقع مزاحم شدم؟ فاطمه سرتکان می دهد:نه من داشتم زحمت رو کم می کردم. و به طرفم برمی گردد:من برم دوستم ، کاری نداری؟ سرتکان می دهم:به مامان و بابا سلام برسون. حاج خانم را به سمت داخل راهنمایی می کنم. می خواهم فاطمه را بدرقه کنم که مانع می شود:برو به مهمونت برس ، من راهو بلدم. خداحافظ در را می بندم و تعارف می کنم:بفرمایید خواهش می کنم. حاج خانم روی مبل سه نفره می نشیند و من به طرف آشپزخانه می روم. می دانم که روزه نیست،خوب به خاطر دارم که به خاطر قرص هایش نمی توانست روزه بگیرد. .
🏠⛲️ -- -- -- -- -- -- - -- -- --
!👼🏻🍓- [ گونه‌هاتو برجسته و صورتتو لیفت کن ] · · • • • ✤ • • • · · 𖧷 · · • • • ✤ • • • · · •یه سفیده تخم مرغ، یه قاشق عسل و نصف لیمو رو ترکیب کنین و انقدر هم بزنین تا کف کنه به پوستتون بزنین. یادتون باشه وقتی ماسکو زدین از خندیدن و حرف زدن و اینجور مسائل خود داری کنین و اصلا این ماسکو به دور چشم و دور لب نزنین. نیم ساعت بعد هم صورتتونو بشورین࿐♥️🧳• •یه قاشق غذاخوری ماست، یه قاشق غذا خوری پوره موز و یک‌کم چای سبز دم کرده ( خنک شده) رو با هم مخلوط کنین تا به غلظت مناسب برسه و لایه نسبتا ضخیمی رو برای بیست دقیقه روی پوستتون بذارین و با آب ولرم بشورین
<👩🏼‍🦰🌈> 🍁 ༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉༅༉ • بلوند خاکستری یکی از جذابترین ترندهای ۲۰۲۰ هست و حالتی طبیعی داره و با هر رنگ پوستی تقریبا هماهنگی داره و در پاییز از انواع تنازهای خاکستری روشن و تیره میتوان استفاده کرد•...•🧗‍♀🎻 • بلوند ماسه ای اگه پوست روشنی دارین رنگ هایی که پایه آنها بلونده براتون مناسبه و برای پاییز بلوند ماسه ای گزینه خوبیه.🥌🏹 -- -- -- -- -- -- - -- -- -- 💃 °💕👑💕° eitaa.com/Im_PrInCesS