🌳☀️ همه ی ما محمدیم (ص) ☀️🌳
✍🏻 شیخ کشی روایت کرده از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید که گفتند:
🔰 فرستاد علی بن یقطین به سوی ما که دو شتر رونده بخرید و از راه متعارف دور شوید و از بیراهه بروید به مدینه و داد به ما اموال و کاغذهایی و گفت اینها را برسانید به ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام و باید احدی به امر شما اطلاع نیابد.
🔰 پس ما آمدیم به کوفه و دو شتر قوی خریدیم و زاد و توشه سفر برداشتیم و از کوفه بیرون شدیم و از بیراهه می رفتیم تا رسیدیم به بطن الرّمّه ، (و آن وادی است به عالیه نجد ، گویند آن منزلی است در راه مدینه که اهل بصره و کوفه در آنجا با هم مجتمع می شوند) از مرکبها فرود آمدیم آنها را بستیم و علف نزد آنها ریختیم و نشستیم غذا بخوریم که ناگاه در این بین سواری رو کرد به آمدن و با او بود چاکری ، همین که نزدیک ما رسید دیدیم حضرت #امام_موسی_کاظم علیه السلام است پس برخاستیم برای آن حضرت و سلام کردیم و کاغذها و مال ها که با ما بود به آن حضرت دادیم.
🔰 پس بیرون آورد از آستین خود کاغذهایی و به ما داد و فرمود: این جواب های کاغذهای شماست ، ما گفتیم که زاد و توشه ما به آخر رسیده پس اگر رخصت فرمائید داخل #مدینه شویم و زیارت کنیم حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را و توشه بگیریم.
🔰 فرمود: بیاورید آنچه با شماست از توشه ، ما بیرون آوردیم توشه خود را به سوی آن حضرت ، آن جناب آن را به دست خود گردانید و فرمود: این می رساند شما را به #کوفه ، و اما رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پس دیدید شما. به درستی که من نماز صبح را با ایشان گذاشته ام و می خواهم نماز ظهر را هم با ایشان به جا آورم ، برگردید در حفظ خدا.
#حدیث #امام_شناسی #امام_کاظم علیه السلام #ولایت_پذیری
📚 منتهی الآمال / ج2 / ص270