eitaa logo
امام شناسی
374 دنبال‌کننده
532 عکس
187 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @BehnazEmam نشانی صفحه اینستاگرام https://www.instagram.com/imamology.info/
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: 💡 آگاه باش! به درستی که از برای خدا حرمی است و آن است، 💡 و از برای حضرت رسول صلی الله علیه و اله و سلم حرمی است و آن است، 💡 و از برای امیرالمومنین علیه السلام حرمی است و آن است، 💡 آگاه باش به درستی که حرم من و حرم اولاد من بعد از من در است، ⏰ آگاه باش به درستی که قم کوفه صغیره است و همانا از برای بهشت هشت در است که سه درِ آن به سوی قم است، و وفات کند در قم زنی که از اولاد من باشد، و نام او علیه السلام است که داخل می شوند به سبب شفاعت او من جمیع ایشان در بهشت. 💙❤️💛💚💛❤️💙 🌼 به جان پاک تو ای دختر امام ، 🌼 به هر زمان و مکان به هر مقام ، سلام 🌼 تویی که شام و بود برادر تو 🌼 بر آن مقام رفیع و بر این مقام ، سلام 📚 منتهی الآمال / ج2 / ص317
🌳☀️ همه ی ما محمدیم (ص) ☀️🌳 ✍🏻 شیخ کشی روایت کرده از اسماعیل بن سلام و فلان بن حمید که گفتند: 🔰 فرستاد علی بن یقطین به سوی ما که دو شتر رونده بخرید و از راه متعارف دور شوید و از بیراهه بروید به مدینه و داد به ما اموال و کاغذهایی و گفت اینها را برسانید به ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام و باید احدی به امر شما اطلاع نیابد. 🔰 پس ما آمدیم به کوفه و دو شتر قوی خریدیم و زاد و توشه سفر برداشتیم و از کوفه بیرون شدیم و از بیراهه می رفتیم تا رسیدیم به بطن الرّمّه ، (و آن وادی است به عالیه نجد ، گویند آن منزلی است در راه مدینه که اهل بصره و کوفه در آنجا با هم مجتمع می شوند) از مرکبها فرود آمدیم آنها را بستیم و علف نزد آنها ریختیم و نشستیم غذا بخوریم که ناگاه در این بین سواری رو کرد به آمدن و با او بود چاکری ، همین که نزدیک ما رسید دیدیم حضرت علیه السلام است پس برخاستیم برای آن حضرت و سلام کردیم و کاغذها و مال ها که با ما بود به آن حضرت دادیم. 🔰 پس بیرون آورد از آستین خود کاغذهایی و به ما داد و فرمود: این جواب های کاغذهای شماست ، ما گفتیم که زاد و توشه ما به آخر رسیده پس اگر رخصت فرمائید داخل شویم و زیارت کنیم حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را و توشه بگیریم. 🔰 فرمود: بیاورید آنچه با شماست از توشه ، ما بیرون آوردیم توشه خود را به سوی آن حضرت ، آن جناب آن را به دست خود گردانید و فرمود: این می رساند شما را به ، و اما رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پس دیدید شما. به درستی که من نماز صبح را با ایشان گذاشته ام و می خواهم نماز ظهر را هم با ایشان به جا آورم ، برگردید در حفظ خدا. علیه السلام 📚 منتهی الآمال / ج2 / ص270
🌻 جایگاه نزد ائمه علیهم السلام 🌻 ◾️ جایگاه والای میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبت به وی و نیز از برخورد شان با او در صحنه عمل، می توان دریافت. صفا و صمیمیتی که میان علی علیه السلام و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت به هم می توان شناخت. حضرت، حتی به مغازه خرما فروشی میثم می رفت و در آن جا با او صحبت می کرد و و معارف دین را به او می آموخت. ◾️ یک بار امام علی میثم را به دنبال کاری فرستاد و تا بازگشت او، خود، در مغازه میثم ماند. یک مشتری برای خریدن خرما مراجعه کرد. حضرت فرمود: پول را بگذار و خرما بردار!... وقتی میثم برگشت و از این معامله با خبر شد، دید که پول های آن شخص، تقلبی است و به حضرت قضیه را گفت. علی علیه السلام فرمود: «آنان هم را تلخ خواهند یافت.» در همین گفتگو بودند که آن مشتری، خرما ها را باز آورد و گفت: این خرما تلخ است... 1️⃣ ◾️ امام باقر علیه السلام می فرمود: «من به میثم بسیار علاقه مندم »، امام صادق علیه السلام به میثم درود فرستاد و از شان والا و مقام بلند او سخن گفت. ◾️ صالح - فرزند میثم - می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: برای من بگویید. پرسید: مگر حدیث را از پدرت نیاموخته ای؟ گفتم: آن هنگام من خرد سال بودم... 2️⃣ ◾️ امام باقر علیه السلام با این کلام، اشاره به مقام علمی و فضایل کلامی و دانش میثم می کند، به حدی که پسر میثم بودن را زمینه ای می داند که او را از شنیدن و آموختن حدیث، بی نیاز ساخته باشد. 🌴شهادت 🌴 ◾️ میثم، پیش از از آن با خبر بود و آن را از مولایش علی شنیده بود. امام به میثم تمار گفت: چه خواهی کرد آن روز، که فرزند ناپاک بنی امیه عبیدالله زیاد از تو بخواهد که از من تبری و بیزاری بجویی؟ میثم گفت: نه، به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهم کرد! امام: در غیر این صورت، به دارت آویخته و تو را می کشند. میثم گفت: و بردباری خواهم کرد، این در راه خدا چیزی نیست... ◾️ نه یک بار، بلکه بار ها، علی علیه السلام سرنوشت «شهادت بر سر عقیده و ایمان » را که در میثم تمار بود، به او یادآوری می کرد و میثم نیز بدون وحشت و هراس، خود را برای آن «میلاد سرخ» مهیا می کرد. ◾️ این که میثم، از شهادت خویش، خبر داشت و حتی جزئیات آن را هم از زبان مولایش شنیده بود، دلیل دیگری بر عظمت روح و ظرفیت بالا و قدرت ایمان او بود. ◾️ میثم، با این روحیه بالا و شهادت طلب، مدافعی بزرگ از حریم حق و خط ولایت بود. پس از شهادت امیرالمؤمنین گاهی برای زیارت به مدینه می آمد، و از امام حسن و امام حسین علیه السلام جدا می ماند. مردم و مدینه پذیرای سخنان میثم بودند و زبان گو و فضیلت گستر میثم، همواره در هرجا به نشر و بیان فضایل علی علیه السلام گویا بود، تا کوشش دشمنان امام در پنهان ساختن های آن حضرت، کمتر به نتیجه برسد. این، سفارش خود امام به میثم بود که فضایلش را نشر دهد. ◾️ صالح (یکی از فرزندان میثم) نقل کرده است که: پدرم گفت: روزی در بازار بودم، «اصبغ بن نباته » یکی از یاران علی علیه السلام نزد من آمد و با حالتی شگفت زده گفت: ای وای... میثم! از سخنی دشوار و عجیب شنیدم. گفتم: چه شنیدی؟ گفت: شنیدم که می فرمود: «حدیث و سخن اهل بیت، بسیار سنگین و دشوار است، و آن را جز فرشته ای مقرب یا پیامبری صاحب رسالت یا بنده مؤمنی که خداوند، دلش را برای آزموده است، توان تحملش را ندارد و به درک عمق آن نمی رسد.» ◾️ فوری برخاسته، خدمت حضرت علی علیه السلام رفتم و از او نسبت به کلامی که از «اصبغ » شنیده بودم، توضیح خواستم. حضرت، تبسمی کرد و فرمود: بنشین! ای میثم! آیا هر صاحب دانشی می تواند هر علمی را حمل کند و بار آن را بکشد؟! خداوند وقتی به فرشتگان گفت که می خواهم در ، جانشینی قرار دهم، فرشتگان گفتند: خدایا آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد کند و خون بریزد؟ آن گاه با اشاره ای به داستان حضرت موسی و حضرت خضر و سوراخ کردن آن کشتی و کشتن آن غلام فرمود: پیامبر ما در روز دست من را گرفت و فرمود: «خدایا! هر که را من مولایش بودم، علی مولای اوست.» ولی جز اندکی که خداوند، نگاهشان داشت، آیا دیگران این کلام پیامبر را به دوش کشیدند و فهمیده و عمل کردند؟ ◾️ پس بشارت باد بر شما! که با آن چه از گفته پیامبر حمل کردید و به آن متعهد ماندید، خداوند به شما امتیازی بخشید که به فرشتگان و رسولان نداد. پس بدون پروا و گناه فضیلت ما و کار بزرگ و شأن والای ما را به مردم بازگویی کنید! 3️⃣ اثنی عشری 📚منابع: 1️⃣ بحار الانوار / ج 41 / ص 268 2️⃣ بحار الانوار / ج 53 / ص 112-113 3️⃣ بحار الانوار، ج 20، ص 383.
📌 یک آرزوی واقعی... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: يَدْخُلُ الْمَهْدِيُّ اَلْكُوفَةَ ... فَيَدْخُلُ حَتَّى يَأْتِيَ اَلْمِنْبَرَ وَ يَخْطُبُ وَ لاَ يَدْرِي اَلنَّاسُ مَا يَقُولُ مِنَ اَلْبُكَاءِ ! 👌امام عصر علیه السلام وارد می شوند... و ايشان پس از ورود به كوفه ، بالاى منبر رفته و خطبه‌اى ايراد مى‌فرمايد؛ كه مردم از شدت گريه نمى‌فهمند كه حضرت چه مى‌گويد❗️😭😭😭 📚 الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۴۶۸ 🆔 @islam_history