eitaa logo
به وقت شیدایی💕
128 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
18 فایل
به وقت شیدایی💕 ✨⏱💕 زمانی برای فروگذاردن تمام تعلقات دنیایی ورهایی از آنچه بالِ جان را برای پرواز به فضای عشق الهی بسته. اینجا به اوج آسمانی که شهدا سیر کرده اند،سفرکن🕊.... 💫✨ @inmania_thim 💕 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
برای : ❌❌❌ ❇️هرکه امرمهمی را پیش آِیدو در آن مضطرب گردد. ⚪️✨یا قَریبَ الفَرَجِ✨⚪️ را 10000مرتبه تکرارکند مجرب است واگر ده هزارمرتبه نتواند  ۱۰۰۰ مرتبه بخواند همین اثر را دارد و مهم اوکفایت می شود. بحرالغرائب ص۱۹۳و۱۹۴ @inmania_thim
تعویذ روز چهارشنبه🌹 چون کسی خواهد در روز امورات بر وفق مراد او باشد و گره ها و گرفتاری ها از او رفع گردد در هرروز تعویذ آنروز را بخواند ان شالله امور بر او اسان و گشایش در کار او پدید اید بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أُعِیذُ نَفْسِی بِالله الاحَدِ الصَّمَدِ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ ابْنِ فترة [أَبِی قِتْرَةٍ ]وَ مَا وَلَدَ. أَسْتَعِیذُ بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الْأَعْلَی مِنْ شَرِّ مَا رَأَتْ عَیْنِی وَ مَا لَمْ تَرَهُ أَسْتَعِیذُ بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الْفَرْدِ الْکَبِیرِ الْأَعْلَی مِنْ شَرِّ مَنْ أَرَادَنِی بِأَمْرٍ عَسِیرٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی فِی جِوَارِکَ وَ حِصْنِکَ الْحَصِینِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْقَهَّارِ السَّلَامِ الْمُؤْمِنِ الْمُهَیْمِنِ الْغَفَّارِ عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْکَبِیرِ الْمُتَعَالِ هُوَ اللَّهُ هُوَ اللَّهُ هُوَ اللَّهُ لَا شَرِیکَ لَهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً دَائِما @inmania_thim
🔴  روز 🟢از عليه السّلام شده که فرمودند: 🔘هر كه روز چهارشنبه چهار ركعت نماز بجاى آورد: ▫️👈🏼 در هر ركعت پس از سوره حمد يك مرتبه قل هو اللّه احد و انّا انزلناه بخواند، ✅خدا توبه او را از هر گناهى كه باشد مى‏ پذيرد و حوريّه‏ اى در بهشت به همسرى او در مى‏ آورد. 📚مفاتیح الجنان @inmania_thim
📖 🌼🍃 بسیار مجرب است که برای برآورده شدن حاجات , سوره یس نذر کنید به این صورت که تا شش چهارشنبه سوره یس را بخوانید و یس هفتم را نگه دارید برای بعد از حاجت روا شدن تا بر سر مزار مرحوم نخودکی یس هفتم را بخوانید. براے تمام حاجات مخصوصا برای گشایش بخت بسیار تاثیر دارد 📗نشان از بے نشانهاےشیخ نخودکی @inmania_thim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تورج‌م رو ندیدی؟ ۴۰ سال چشم انتظاری مادر شهید ... اشک همه رو درآورد ... @inmania_thim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان عزیزم ان شاء الله شب یلدا کنار پدر و مادرهای عزیزتون بهترین شب رو داشته باشید . هر کسی که مادربزرگ و پدربزرگ هم داره بهشون سر بزنه و اونا رو شاد کنه . برای شادی روح تمام پدر و مادر هایی که سالهای قبل در کنار ما بودند و الان نیستند فاتحه و صلوات هدیه کنیم .🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت شیدایی💕
💟رمان جالب و عاشقانه #ازعشق_تاپاییز💟 ☘اسم دیگه رمان؛ #خاطرات_یک_طلبه 🍄قسمت ۳ این یه کرامت از مرتض
💟رمان جالب و عاشقانه 💟 ☘اسم دیگه رمان؛ 🍄قسمت ۴ نمیدونم چقدر طول کشید تا خوابم برد باصدای اذان از خواب بیدار شدم خیلی خوابم میومد حوصله نماز خوندن نداشتم با هزار سستی رفتم سمت سرویسهای بهداشتی و وضو گرفتم یه نماز به سرعت نور خوندم و دوباره رو تخت ولو شدم تازه چشمام گرم شده بود که صدای اس‌ام‌اس گوشیم بلند شد. به خودم گفتم سر صبحی کی میتونه باشه حتما ایرانسله دوباره پیام داده به مسابقه دعوتم کنه . با بی‌حوصلگی گوشیمو برداشتم تا قفل صفش باز شد با دیدن اسم پیام فرستنده از جام پریدم خواب از سرم پرید. انگار یه دنیا انرژی بهم دادند. محمدمهدی سرصبح پیام داده بود باعجله پیامو باز کردم -بیداری؟؟ -اره محمدجان بیدارم جانم درخدمتم -هیچی خواستم بگم برای نماز خواب نمونی -مرسی عزیزم نماز خوندم بازم ممنون که یادم بودی دیگه پیامی نیومد منم گوشیمو خاموش کردم و گرفتم خوابیدم حدود ساعت هشت و نیم صبح بود که علیرضا اومد بالای سرم و بیدارم کرد -پاشو خوابالو صبحانه بخور ساعت ۹ کلاس داریم -علی جون من بیخیال شو خوابم میاد -منم خوابم میاد ولی خب ساعت ۹ کلاس داریم چاره چیه؟ با غر زدن بخاطر اینکه وقت خوابمون کلاس گذاشتن از جام پاشدم و بعد شستن دست و صورت با علیرضا رفتم سلف و صبحانه خوردیم. ساعت ۹ شد رفتیم کلاس و طبق معمول من و علی باهم و کنار هم نشستیم . تمام مدت کلاس به دیشب فکر میکردم و اتفاقات شیرینی که گذشت و هنوز طعمش زیر زبونم بود. ☘ادامه دارد.... 🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی --------->>🪴🍁🪴<<--------- 🍁 🍁 •اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفࢪج•🌻•• ═🪴🍁🪴═
💟رمان جالب و عاشقانه 💟 ☘اسم دیگه رمان؛ 🍄قسمت ۵ استاد همچنان مو به مو درس میداد و من غرق افکار خودم بودم. یه کاغذ برداشتم و شروع کردم به نقاشی کشیدن. از کلاس فقط یه صدای استاد بود که تو گوشم وز وز میکرد. یه چند باری هم علیرضا با گوشه‌ی دستش به من میزد و خلوتم به هم میخورد. اصلا حواسم به استاد نبود ته کلاس نشسته بودم و به خیال خودم استاد من و نمیبینه ناغافل صدای استاد بلند شد -شما بیا پا تخته خیالم راحت بود که مخاطب استاد من نیستم بدون اینکه سرمو از برگه بردارم مشغول نقاشی کشیدن و خط‌خطی کردن برگه شدم صدای استاد بلندتر شد -اقا با شمام به خودم گفتم نکنه با من باشه علیرضا با پیس پیس کردن و ایماء و اشاره به من فهموند که مخاطب استاد منم. با دلهره از جام پاشدم -ببخشید استاد با منید؟ استاد یه دستی به عینکش زد و گفت -بیا پا تخته و موضوع بحث رو در قالب مثال توضیح بده -من استاد؟؟؟ -بله شما یه نگاهی به علیرضا انداختم و گفتم -چشم علی هم که با دستش لبخندشو پنهان کرده بود رو مخم بود. با بسم‌الله و صلوات رفتم جلو سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم. استاد یه چند قدمی نزدیکتر شد و گفت -شروع کن موضوع بحث رو در قالب مثال توضیح بده با حالت مظلومانه ای گفتم -ببخشید استاد میشه بگید موضوع بحث چیه؟؟ با این حرفم کلاس از خنده رفت رو هوا استاد هم لبخندی زد و گفت -عجب پس نمیدونی موضوع بحث چیه راستشو بگو داشتی به چی فکر میکردی -به هیچی استاد -گفتم راستشو بگو اگه راستشو بگی میگم بنشینی منفی هم بهت نمیدم یه نگاهی به علیرضا انداختم و گفتم -راستش..... به یکی از دوستام اسمش محمدمهدی‌ه تازه باهم آشنا شدیمبهتر از شما نباشه خیلی مرد خوبیه مثل خودمون طلبه‌ست..... تا تونستم بیوگرافی محمد و بهش دادم اونم قانع شد و با یه بفرمایید استاد رفتم سرجام نشستم کلاس که تموم شد با پیشنهاد من رفتیم حرم نماز ظهر رو به امامت اقای مکارم شیرازی خوندیم خیلی حال داد زیارت با رفیق فابریکی مثل علی واقعا میچسبه ☘ادامه دارد.... 🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی --------->>🪴🍁🪴<<--------- 🍁 🍁 •اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفࢪج•🌻•• ═══🪴🍁🪴═══